چرا هنگامی که عمر با نوشتن مطلبی از سوی پیامبر (ص) مخالفت کرد، امام علی (ع) و دیگر اصحاب در برابر او موضوع نگرفتند؟

  • 1398/06/08 - 01:52
آن گاه که عمر به بهانه کافی بودن قرآن از نوشتن مطلبی از سوی پیامبر جلوگیری کرد، میان افراد در محضر رسول خدا اختلاف شدیدی پدید آمد. این اختلاف بی گمان در رد یا پذیرش گفتار عمر بود؛ زیرا کسانی با نظر او موافق و شمار دیگری با آن مخالف بودند.

چرا هنگامی که عمر با نوشتن مطلبی از سوی پیامبر (ص) مخالفت کرد، امام علی (ع) و دیگر اصحاب در برابر او موضوع نگرفتند.؟

پاسخ این پرسش در خود روایت آمده است؛ یعنی آن گاه که عمر به بهانه کافی بودن قرآن از نوشتن مطلبی از سوی پیامبر جلوگیری کرد، میان افراد در محضر رسول خدا اختلاف شدیدی پدید آمد. این اختلاف بی گمان در رد یا پذیرش گفتار عمر بود؛ زیرا کسانی با نظر او موافق و شمار دیگری با آن مخالف بودند. اما پیامبر (ص) اجازه نداد که در حضورش به اختلاف بپردازند و به آنان فرمود: « دعونی » ؛ «مرا رها کنید» که رنج از بیماری نزد من بهتر از رنج بردن از گفتار شماست. نکته های زیر را از این روایت می توان به دست آورد:

الف) شماری از صحابه با عمل عمر به شدت مخالف بودند و به او در این باره اعتراض کردند.

ب) پیامبر (ص) به آنان اجازه نداد که در محضرش با یکدیگر منازعه و حرمت شکنی کنند.

ج) ابن عباس میگفت: «روز پنجشنبه چه روز مصیبت باری بود! ؟» سپس آن چنان گریه کرد که شن های جلوی او با قطره های اشک هایش تر شد. آن گاه چنین گفت: روز پنجشنبه که مرض پیامبر شدت یافت، دستور داد کاغذ بیاورید تا برای شما وصیتی بنویسم که هرگز گمراه نگردید، اما منازعه و مجادله کردند و گفتند پیامبر هذیان می گوید.

پاسخ این پرسش در خود روایت آمده است؛ یعنی آن گاه که عمر به بهانه کافی بودن قرآن از نوشتن مطلبی از سوی پیامبر جلوگیری کرد، میان افراد در محضر رسول خدا اختلاف شدیدی پدید آمد. این اختلاف بی گمان در رد یا پذیرش گفتار عمر بود؛ زیرا کسانی با نظر او موافق و شمار دیگری با آن مخالف بودند. اما پیامبر (ص) اجازه نداد که در حضورش به اختلاف بپردازند و به آنان فرمود: « دعونی » ؛ «مرا رها کنید» که رنج از بیماری نزد من بهتر از رنج بردن از گفتار شماست.[1]

نکته های زیر را از این روایت می توان به دست آورد:

الف) شماری از صحابه با عمل عمر به شدت مخالف بودند و به او در این باره اعتراض کردند.

ب) پیامبر (ص) به آنان اجازه نداد که در محضرش با یکدیگر منازعه و حرمت شکنی کنند.

ج) ابن عباس میگفت: «روز پنجشنبه چه روز مصیبت باری بود!؟» سپس آن چنان گریه کرد که شن های جلوی او با قطره های اشک هایش تر شد. آن گاه چنین گفت: روز پنجشنبه که مرض پیامبر شدت یافت، دستور داد کاغذ بیاورید تا برای شما وصیتی بنویسم که هرگز گمراه نگردید، اما منازعه و مجادله کردند و گفتند پیامبر هذیان می گوید.[2]

این روایت با اسناد صحیح در متون روایی معتبر اهل سنت مانند «صحیح بخاری» ، «صحیح مسلم» و دیگر صِحاح و مسانید آنان آمده است.

حال این پرسش مطرح است که چرا عمر در آخرین لحظه های حیات پیامبر (ص) با ایشان مخالفت کرد و با همه توان و قدرت از نوشتن وصیت نامه جلوگیری و حضرت را ناخرسند کرد؟

هنگامی که خلیفه نخست در بیماری مرگ وصیت کرد و عمر را خلیفه پس از خود خواند، هیچ کس نگفت: «حسبُنا کتاب الله » یا به نوشتن وصیت نامه نیازی نیست. هنگامی که ابوبکر وصیت نامه را به عمر سپرد تا آن را برای مردم بخواند، کسی در راه از او پرسید: «در این نامه چیست؟» عمر گفت: «نمی دانم، اما من اولین کسی ام که از آن پیروی می کنم!» آن فرد گفت: «من می دانم که در آن چیست» : « أَمَّرتَهُ عامَ أَوَّل وَ أَمَّرکَ العام »[3]؛ «سال نخست تو او را به خلافت گماردی و اینک او تو را به خلافت برگزید» .

 


[1] صحیح بخاری، ج 7، ص9؛ صحیح مسلم، ج 5، ص76.

[2] مسند احمد، ج 1، ص22؛ صحیح بخاری، ج 4، ص 31؛ صحیح مسلم، ج 5، ص5؛ عمده القاری، عینی، ج14، ص98؛ المصنف، عبدالرزاق صنعانی، ج 6، ص57.

[3] شرح نهج البلاغه، ج 1، ص174.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.