نسبت لغوی تشیع با تصوف

  • 1396/01/24 - 09:42

تصوف به‌عنوان یکی از فرقه‌های اسلامی است. از زمانی که عده‌ای از صوفیان اظهار تشیع کردند و مذهب خود را به شیعه تغییر دادند، موضوع تصوف و تشیع مطرح شد و به همین مناسبت بیان نسبت تشیع و تصوف هم شایع شد. به همین دلیل جا دارد از نسبت تصوف و تشیع سخن به میان آورد. بر این اساس در این نوشتار سعی بر آن شده تا با مقایسه بحث لغوی تشیع و تصوف، نسبت میان این دو واژه را بررسی کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تصوف به‌عنوان یکی از فرقه‌های اسلامی است. از زمانی که عده‌ای از صوفیان اظهار تشیع کردند و مذهب خود را به شیعه تغییر دادند، موضوع تصوف و تشیع مطرح شد و به همین مناسبت بیان نسبت تشیع و تصوف هم شایع شد. به همین دلیل جا دارد از نسبت تصوف و تشیع سخن به میان آورد. بر این اساس در این نوشتار سعی بر آن شده تا با مقایسه بحث لغوی تشیع و تصوف، نسبت میان این دو واژه را بررسی کنیم.
"تشیع" مصدر باب "تفعل" که با "شیع" و "شیعه" هم‌ریشه است و دارای معانی لغوی و اصطلاحی هست. "شیعه" در لغت به معنی یاران و پیروان است. «شیعه الرحل: اتباعه و انصاره؛ شیعه هر کس پیروان و یاران اوست.» جمع آن "اشیاع" و "شیعه" هست. [1] اصل آن از "مشایعت" به معنی "مطاوعت" (اطاعت کردن) است و هر قومی که اجتماع بر امری کنند و از فردی پیروی نمایند، گفته می‌شود که شیعه هستند.[2]
ابن منظور در لسان العرب می‌گوید: «هر قومی که اجتماع بر موضوعی کنند آن‌ها را شیعه می‌گویند و این اسم بیشتر بر کسانی که دوستدار علی (علیه السلام) و خاندان او هستند، اطلاق می‌شود.»[3]
به گفته صاحب قاموس المحیط: «شیعه الرجل بالکسر اتباعه و انصاره ... و لقد غلب هذا الاسم علی من یتولی علیا و اهل بیته و حتی صار اسما لهم خاصا و الجمع اشیاع و شیع.[4] شیعه هر کس پیروان و یاران اوست... این نام بیشتر بر کسانی که دوستدار علی (علیه السلام) و خاندان او هستند، اطلاق می‌شود، چنانکه اکنون نام مخصوص آنان شده است و جمع این کلمه "اشیاع" و "شیع" هست.»
مرحوم طبرسی صاحب مجمع "البیان" در ذیل آیه 70، سوره مریم می‌گوید: «شیعه جماعتی است که در امری به یکدیگر یاری کنند.»[5] ناگفته نماند که قول راغب و طبرسی مخالف آنچه از کتب لغت نقل شده، نیست. زیرا جماعت در اثر پیروی از یکدیگر به هم یاری می‌کنند و در اثر پیروی و تبعیت، شخص به‌وسیله آن‌ها تقویت می‌شود.
اما "تصوف"، مصدر لازم ثلاثی مزید از باب "تفعل"، در لغت به معنای صوفی شدن است. یکی از موارد کاربرد باب "تفعل" در عربی، بیان دارا شدن چیزی یا صفتی است، مثل تأهل (دارای اهل شدن) و تألم (دارای الم شدن).[6] این ویژگی باب تفعل، بخصوص در بیان گرویدن به فرقه‌ها و آیینها به کار می‌رود، که از جمله می‌توان به تَمَجُّس (گرویدن به آیین مجوسی) و تَهَوُّد (گرویدن به دین یهودی) اشاره کرد. به همین قیاس، از کلمه صوفی، تصوف ساخته شده است.[7] جمع صوفی، «صوفیه» است که به‌صورت عنوانی برای پیروان تصوف به کار می‌رود.[8]
درباره وجه تسمیه صوفیه ابونصر سراج در اللمع فی التصوف آورده است که «صوفیان در پی نوع خاصی از علم نبودند و صفت اخلاقی ویژه‌ای را نمی‌توان به آنان نسبت داد، زیرا آنها سرچشمه تمام دانش‌ها و دارای مجموعه «احوال» بوده‌اند و به همین دلیل، بر خلاف زهاد و فقها، بر اساس داشتن خصوصیتی اخلاقی یا علمی خاص نامیده نشده‌اند.»[9]
با بیان مطالب گفته شده می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که تشیع و تصوف از جهت لغوی ارتباطی با یکدیگر ندارند و هرکدام برای گروهی خاص از امت اسلامی وضع شده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. شرتوتی لبنانی سعید، اقرب الموارد، اسوه، تهران، 1385، ذیل واژه شیعه
[2]. الحسینی الزبیدی محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالهدایه، 1385، واژه شیعه
[3]. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، دارصادر، بیروت، 1956 میلادی، ج 8، ص 188
[4]. فیروزآبادی محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، دارالکتب العلمیه، بیروت،  ج 3، ص 47
[5]. الطبرسی ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه، بیروت، 1988 میلادی، ج 6، ص 522
[6]. رضی الدین استرآبادی محمدبن حسن، شرح شافیه ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۹۷۵ میلادی، جزء ۱، ص ۱۰۷
[7]. نفیسی سعید، سرچشمه تصوف در ایران، تهران، ۱۳۴۳، ج ۱، ص ۷۴
[8]. شرتوتی لبنانی سعید، اقرب الموارد، اسوه، تهران، 1385، ج 1، ص 670، ذیل واژه صاف
[9]. سراج طوسی ابونصر، اللمع فی التصوف، امیرکبیر، تهران، 1390، ص 20

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.