ترس از عمر بن خطاب

  • 1394/07/05 - 09:46
اخلاق عمر بن خطاب، يكى از موضوعات مورد بحث در ميان محققان اسلامى است و در اين باره نقل‌های زيادى از رفتارهای او با مسلمانان در کتب اهل سنت وارد شده است. اما نكته‌اى قابل توجه كه در اين ميان به چشم مى‌خورد، و با سند صحیح در کتب اهل سنت وارد شده است، ترس رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از عمر بن خطاب است. در روایات اهل سنت آمده است که عايشه مى‌گويد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اخلاق عمر بن خطاب، يكى از موضوعات مورد بحث در ميان محققان اسلامى است و در اين باره نقل‌های زيادى از رفتارهای او با مسلمانان در کتب اهل سنت وارد شده است. اما نكته‌اى قابل توجه كه در اين ميان به چشم مى‌خورد، و با سند صحیح در کتب اهل سنت وارد شده است، ترس رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از عمر بن خطاب است. در روایات اهل سنت آمده است: «حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، أَنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلي الله عليه وسلم بِخَزِيرَةٍ قَدْ طَبَخْتُهَا لَهُ، فَقُلْتُ لِسَوْدَةَ وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم بَيْنِي وَبَيْنَهَا: كُلِي، فَأَبَتْ، فَقُلْتُ: لَتَأْكُلِنَّ، أَوْ لأُلَطِّخَنَّ وَجْهَكِ، فَأَبَتْ، فَوَضَعْتُ يَدِي فِي الْخَزِيرَةِ، فَطَلَيْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم فَوَضَعَ بِيَدِهِ لَهَا، وَقَالَ لَهَا: " الْطَخِي وَجْهَهَا "، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم لَهَا، فَمَرَّ عُمَرُ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ ! يَا عَبْدَ اللَّهِ ! فَظَنَّ أَنَّهُ سَيَدْخُلُ، فَقَالَ: قُومَا فَاغْسِلا وُجُوهَكُمَا "، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.[1] عايشه مى‌گويد: من غذايى را پخته و خدمت پيامبر خدا آوردم. به سوده (همسر ديگر آن حضرت) كه رسول خدا ميان من و او فاصله شده بود نيز تعارف كردم. سوده از خوردن غذايى كه من پخته بودم خوددارى كرد به او گفتم:‌ از اين غذا تناول كن يا آن را به صورتت مى‌مالم. او دوباره خوددارى كرد. من دست در ميان غذا بردم و به صورت او ماليدم. پيامبر از اين مسأله خنديد و به سوده دستور داد كه او نيز همين كار را با من انجام دهد. در همين زمان عمر بن خطاب از كنار منزل رسول خدا عبور كرد و گفت: اى عبدالله اى عبدالله! رسول خدا گمان كرد كه او وارد خانه مى‌شود. رسول خدا به آن دو فرمود:‌ پا شويد صورت‌هاى‌تان را بشوييد. عايشه مى‌گويد: از روزى كه ديدم رسول خدا از قيافه و هيبت عمر بن خطاب ترسيد، هميشه از عمر مى‌ترسيدم.»
چند نکته درباره این روایت:
نکته اول: روايت فوق از نظر سند در نزد علماى اهل سنت معتبر است. ابوبكر هيثمى در كتاب «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد» سند روايت را حسن دانسته است.[2] هرچند شیعیان چنین چیزی را قبول ندارند.
نکته دوم: به راستی چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از عمر ترس داشت؟ مگر در قرآن نمی‌خوانیم که: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة [حجرات/10] مؤمنان برادر يكديگرند؛ آیا طبق این آیه مؤمن باید از مؤمن ترس و وحشت داشته باشد؟
نکته سوم: در صحیح مسلم روایتی وجود دارد که اخلاق عمر بن خطاب را روشن می‌کند. مسلم نقل می‌کند که: « ای پسر خطاب! برای اصحاب رسول اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مايه عذاب نباش.»[3] طبق اعتقاد اهل سنت صحابه از جایگاهی بزرگ برخوردار هستند و کسی حق ندارد کوچکترین توهینی به آن‌ها بکند، حال چرا عمر صحابه رسول اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) را عذاب می‌کرد، سؤالی است که موافقین سقیفه باید به آن پاسخ دهند.

پی‌نوشت:
[1]. أبو يعلي الموصلي التميمي، مسند أبي يعلی ج7، ص449، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث، دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ، 1984م.
[2]. الهيثمي، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج4، ص316، ناشر: دار الريان للتراث، دار الكتاب العربي، القاهرة، بيروت، 1407هـ.
[3]. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم ج3 ص1696، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت،

تولیدی

دیدگاه‌ها

منظورتون حضرت محمد ص شیطان بوده؟! عبدالله بن عباس ـ رض ـ می‌ گوید که پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ گفت: «ما فی السماء ملک إلا و هو یوقر عمر و لا فی الأرض شیطان إلا و هو یفرق من عمر» یعنی: هیچ ملکی نیست در آسمان مگر برای عمر تعظیم قائل است و هیچ شیطانی نیست بر روی زمین مگر از عمر می ‌ترسد.{روایت ابن عساکر} حالا چرا رو عمر -رض- مانور میدید؟ نتونستید قادسیه رو فراموش کنید؟ همه میدونن حضرت فاروق چه شخصیتی بوده پس الکلی... ابوذر ـ رض ـ می‌ فرماید که: پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: «إِنَّ اللهَ وَضَعَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ یَقُولُ بِهِ» یعنی: خداوند حق را بر زبان عمر نهاده که به او صحبت می ‌کند. من شیعه هستم اما هیچ وقت نژادی یا مذهبی به اسلام نگاه نکردم حرف حق هم باید زده بشه چرا همیشه سعی داریم صحابه ای که ایرانو فتح کردن رو بدنام نشون بدیم . صحابه ای که پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ عزت اسلامو دست اون میدونه اونم قبل اسلام اوردنش! {روایت حاکم ، طبرانی ، احمد ، ابن حبان و…} حضرت جابر ـ رض ـ می ‌گوید که حضرت علی ـ ع ـ بر جنازه‌ ی حضرت عمر ـ رض ـ داخل شده، فرمود: «رَحْمَهُ اللهِ عَلَیْکَ مَا مِنْ خَلْقِ اللهِ تَعَالَى أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَاهُ بِصَحِیفَتِهِ بَعْدَ صَحِیفَهِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم مِنْ هَذَا الْمُسَجَّى عَلَیْهِ ثَوْبُهُ» یعنی: رحمت خدا بر تو باد ! هیچ کسی نیست که من دوست داشته باشم که با نیکی های اعمال نامه او، بعد از نیکی های اعمال نامه ‌ی پیغمبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ ، همراه خود در حضوری خدا داشته باشم، جز این شخص که چادر روی سرش کشیده شده است. (اشاره به جنازه‌ی عمر بود.) یعنی: حضرت علی ـ ع ـ آرزو داشت که به قدر عمر نیکی می داشت. حضرت امام جعفر صادق ـ ع ـ فرمود که: «أنا برئ ممن ذکرأبابکر و عمر إلا بخیر»؛ یعنی: من از کسی که ابوبکر و عمر ـ رضی الله عنهما ـ را به غیر از خیر یاد کند، بی زارم. [تاریخ الخلفاء، صص: ۱۱۰ـ۱۰۶٫]

دوست عزیز روایاتی را که شما به آن استناد کردید همگی حتی طبق رجال با احادیث دیگر تعارض دارد. اما روایت اولی که:إِنَّ اللهَ وَضَعَ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ یَقُولُ بِهِ»معنا این حدیث یعنی چی؟ (یعنی اینکه عمر بن خطاب چیزی به جز حق نمی گوید و هر چه می گوید حق است.) قدم دوم: آیا در حقیقت هم همینگونه بوده است؟ 1 . قال أحمد ابن زهير حدثنا عبيد الله بن عمر القواريري حدثنا مؤمل بن إسماعيل حدثنا سفيان الثوري عن يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن وقال في المجنونة التي أمر برجمها وفى التي وضعت لستة أشهر فأراد عمر رجمها فقال له على إن الله تعالى يقول وحملة وفصاله ثلاثون شهرا الحديث وقال له إن الله رفع القلم عن المجنون الحديث فكان عمر يقول لولا على لهلك عمر. استيعاب ابن عبدالبر ج 3 ص 1103. و درباره زن ديوانه اي كه عمر امر به سنگسار او كرد و در مورد زني كه شش ماهه بچه اش به دنيا آمده بود پس عمر خواست كه آنها را سنگسار كند پس حضرت علي به او گفت همانا خداي متعال مي گويد : و حمل زن و شير دادنش سي ماه است ... و همچنين به او گفت : هماا خدا تكليف را از ديوانه برداشته است ... پس عمر مي گفت : ‌اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.

دیدگاه تشیع این است و از دیدگاه سنت آن! مسلمه احادیثی که گفتم تعارض داره و بحث به حاشیه کشیده بشه... بحث ما چه فایده دارد تا زمانیکه سنت بگوید سفید است شیعه بگوید نه سیاه است! پاسخ آیا در حقیقت هم همینگونه بوده است؟ بوده یا نبوده منو شما قاضی نیستیم باید خدا قضاوت کند. درمورد روایتی که به آن استناد کردید اولا از روایات ضعیف هست و به چند صورت روایت شده که «لولا معاذ هلك عمر» یکشونه! چرا کامل نزاشتید؟کاملش این میشه: «أتى امرأة قد زنت فأمر برجمها، فذهبوا بها لیرجموها، فلقیهم علی فقال: ما لهذه؟ قالوا: زنت، فأمر عمر برجمها، فانتزعها علی من أیدیهم وردهم، فرجعوا إلى عمر، فقال: ما ردكم؟ قالوا: ردنا علی، قال: ما فعل هذا علی إلا لشیء قد علمه، فأرسل إلى علی، فجاء وهو شبه المغضب، فقال: ما لك رددت هؤلاء؟ قال: أما سمعت النبی صلى الله علیه وآله وسلم یقول: (رفع القلم عن ثلاثة: عن النائم حتى یستیقظ، وعن الصغیر حتى یكبر، وعن المبتلی حتى یعقل؟) قال: بلى. قال علی: هذه مبتلاة بنی فلان فلعله أتاها وهو بها. فقال عمر: لا أدری. قال: وأنا لا أدری فلم یرجمها» {فضائل الصحابة 2/707} جالبه که خود روایت خودشو نفی میکنه چرا که حضرت عمر _رض_ نمیدونسته زن دیوانه بود میتونید به "فقال عمر: لا أدری (نمیدانم)" توجه کنید. دوما اینکه عمر _رض_ ندانسته که آن زن دیوانه است، و حضرت علی_ع_ او را با خبر نموده است، چنانچه امامی نداند که شخص مستحق قتل و یا رجم دیوانه است، و دیگران در این باره او را مطلع گردانند. این اطلاع از باب آگاه کردن امام از امور پنهانی مردم است، و از نوع شهادت شهود در نزد امام است. شکی نیس که بی گناهی و کمال تواضع ایشان و نیز ارزش و احترام والای حضرت علی را در نزد حضرت عمر می‌رساند. در صورتی که حضرت عمر فرد دیکتاتوری بود و حرف هیچ کس برای اون مهم نبود مطمئنن دستور رجم اجرا می شد. و به فرض که روایت شمارو قبول کردم ایرادی بر او وارد نیست، زیرا عمر _رض_ زمامدار مسلمانان و اهل ذمه بود حقوق همه را می‌داد، حدود را اجرا می‌کرد و بین همه مردم قضاوت می‌کرد، و در زمان او اسلام منتشر شد، و چنان گسترش یافت که سابقه نداشت، و دائماً در حال قضاوت و فتوی بود و چنانچه از کثرت علم برخوردار نمی‌بود، توان این کار را نداشت و با این توصیف چنانچه حکم یک مسأله از صد هزار مسأله بر او پوشیده بماند و سپس به آن پی ببرد، چه عیب و نقص و ایرادی بر او واجب است؟! حال با این وجود اصلا چرا هلاکت؟؟؟

درباره جنگ های خلفا به لینک زیر رجوع کنید http://www.adyannet.com/news/13450 ضمن اینکه کتاب تاریخ الخلفا نویسنده اش یک سنی است پس روایتی را که در این کتاب به ان استناد کردید ارزشی از نظر شیعه ندارد چه طور کسانی که خلافت را که حق الهی بود غصب کردند ، خانه حضرت زهرا را آتش زدند و......از آن ها به نیکی یاد می کنید؟ لینک های زیر را هم بخوانید می تواند جوابگوی سوال شما باشد http://www.adyannet.com/news/7014 http://www.adyannet.com/news/14910

اخوی این توهمات رو قبلا دوران دبستان تو کتاب دینی به خوردمون داده بودن، خداروشکر مدتیه دینمو از مرکز اسلام گرفتم نه شاه اسماعیل صفوی یا عبد الله بن سبأ! اگر از کتب شیعه برات روایت بیارم قانع میشید؟! میدونم حتی اگه از کتب هندوها برات بیارم بازم قانع نمیشی بحث با شما مصداق عینی آب در هاون کوبیدنه! در جوابت به همین اکتفا میکنم: «لکم دینکم ولی دین»

جالبه در بین وهابیون مرسومه برای اینکه اباطیل خودشون رو ثابت کنند ادعا می کنند شیعه بودند و بعد وهابی شدند این رفتارشون چقدر شبیه آیه 72 آل عمران است که خبر میده از اینکه عده ای از یهودی ها نقشه کشیدند که ابتدا اظهار اسلام کنند و بعد دوباره یهودی بشند و به این شکل ایمان مسلمین را متزلزل کنند. اینا هم تخم و ترکه همونها هستند دیگه! یهودی زاده اند و این شیوه را از پدرنشان به ارث بردند

وای چقد خندیدم....خدایی ایرانیا اگرم هیچی نباشن با مزه ترینن:)) اخوی اینایی که میگی فکر کنم با شیعه اشتباهی گرفتیااا... من از اعوان فيروز مجوسي (ابولولو) نیستم! بعدشم تاجایی که تاریخ رو خوندم گفته شیعه چند سال بعداز پیامبر بوجود اومده که زمان شاه اسماعیل صفوی بخاطر یه سیاستی ایران رو شیعه کرد، سنت نیازی به اثبات نداره این شماید که هنوز هویت خودتونو اثبات نکردید میخواید شیعه رو اثابت کنید!! دوست ندارم حاشیه ای بحث کنم اصلا شما راست میگید همش وهابی ها دنبال مشکلن اونا بودن که ایمان مسلمانان رو متزلزل میکنن، اونا حجر الاسود رو دزدیدن..، اونا با اینکه خدا گفته "ولا جدال في الحج" تو خانه خدا شوروش میکننو حجاجو میکشن...! اونا تو مکه 150 کیلو مواد منفجر ازشون گرفتن..! اونا.. اونا اونا.../// جالبش اینجاس در کتابهای اشعیا،عزرا،دانیال و نحمیا که میخونیم گفته وهابی ها، یهودی زاده اند و این شیوه را از پدرنشان به ارث بردند!

شما چطور ادعای شیعه بودن دارید که نه اسناد شیعه قبول میکنید نه اسناد اهل سنت .جبهه و مذهبتون مشخص کنید تا از کتاب خودتون اثبات بشه

خدا تو رو هم هدايت كنه با اينكه ميگي شيعه ام اما كاملا مشخصه كه دروغ ميگي .ائمه هم جهت حفظ وحدت مسلمين مثل امام علي (ع) اين نظرات رو دادن كه البته صحيح است

با این حرفاتون بنده به راه درست هدایت شدم تا الان راه و اشتباه میرفتم … از همین فردا میرم کلاس مداحی ثبت نام میکنم(چون درامدش هم خوبه) ..یه زنجیر هم میخرم برای زنجیر زنی تا حالا نماز جمعه میرفتم چون تو قران بر واجب بودنش تاکید شده ولی از فردا دیگه نمیرم چون فهمیدم تو این مذهب برحق مستحبه…از همه مهمتر بجای یا الله گفتن در اول و اخر صحبتهامون میگیم یا علی و یا هزاران اسم دیگر…اخ چه حالی میده صیغه یک ساعته…یه عبادت خیلی راحت هم داره به نام لعن و نفرین اصحاب دعای زیارت عاشورا…راستی خمس هم داره     نمیخواین برگشتن منو به این دین و مذهب قشنگ تبریک بگید؟یا علی

امروز عمری های ادمکش را ببینید چگونه مردم بی دفاع یمن سوریه وعراق را به خاک خون میکشند ولی خوشبختانه این ملعونان جرات دست درازی به کشور کوروش را ندارند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.