تاریخچه

صلاحی در ابتدا در سخنانی عجیب ادعا کرد که سلسله اجازه ذکر حدیث بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت به معروف کرخی میرسد! صلاحی همچنین ادعا میکند که حرکت امام رضا (ع) به سوی مرو از شهر بغداد بوده است درحالیکه تاریخ نگاران مشهور چنین اعتقادی ندارند و این قول امثال صلاحی، نظری خلاف نظر مشهور است.

مصطفی آزمایش شیخ مأذون فرقه صوفیه گنابادی در جدیدترین صحبتهایش از عملکرد گذشته خویش در اثبات اجازه نامه اقطاب سلف خویش ازجمله سعادت علیشاه میگوید که چطور توانسته است در مقالهای این موضوع را اثبات کند و مورد تشویق رضا علیشاه قرار بگیرد. این درحالی است که اجازه نامه ملاسلطان گنابادی اشکالاتی بهمراتب بیشتر و بدتر از اجازه نامه منور علیشاه را دارد. چراکه اجازه نامه ملاسلطان برای شیخیت است نه قطبیت.

اکثر اقطاب فرقه صوفیه گنابادی درباره معروف کرخی اظهارنظر کردهاند. از همین رو صلاحی نیز در سخنانی عجیب ادعا کرد که سلسله اجازات روایت بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت به معروف کرخی میرسد. صلاحی حتی ادعا کرد عالم بزرگ مامقانی نیز در کتاب خویش معروف کرخی را تایید کرده است. درحالیکه این ادعای کذب و تهمتی بزرگ به این عالم بزرگ است.

بزرگان فرقه سلطان علیشاهی همیشه از ملاسلطان گنابادی تعبیر به شهید میکنند ولی ملاعلی گنابادی را شهید خطاب نمی کنند و به ندرت به ماجرای قتل او که توسط یکی از مریدان این فرقه در کاشان اتفاق افتاده است اشاره می کنند. زیرا پرداختن به این مسئله باعث ظاهر شدن زوایای پنهان این اتفاق و رسوایی هرچه بیشتر این فرقه خواهد شد.

با نگاه به عملکرد فرقه سلطان علیشاهی (گنابادی) در جمهوری اسلامی ایران متوجه میشویم که این فرقه در اکثر رخدادهای اجتماعی و سیاسی در تضاد و تقابل با مردم و جمهوری اسلامی بوده. ارتباط و دوستی این فرقه و سران آن با منافقین و علیالخصوص دشمنان قسم خورده ایران، مثل وهابیت خبیث و آمریکای جنایتکار گویای همین مسئله است.

نزاع بر سر جانشینی رحمت علیشاه منجر به یکی از جالبترین انقطاعها در سلسله صوفیان نعمت اللهی شده است. جایی که صفی علیشاه بعد از مرگ رحمت علیشاه، دست بیعت به سعادت علیشاه میدهد ولی بعد از برآورده نشدن انتظاراتش دست از بیعت با او برداشته و دست بیعت به منورعلیشاه میدهد و در ادبیاتی عجیب سعادت علیشاه را زندیق جاهل خطاب میکند. اما بعد از ادعای قطبیت بارها در سخنان خود دم از ادب میزند.

نام اقطاب طریقت سلطان علیشاهی یا همان گنابادیه در کنار نام بزرگان صوفیه در سلسله صوفیان ذکر شده است. با مقایسه کوچکی بین این افراد و بزرگان سلفشان به فاصله زیاد بین ایشان از نظرعملی، شخصیتی و اعتباری پی می بریم. اما میتوان ادعا که این فاصله طبقاتی در همین سلسله کوچک گنابادی نیز وجود دارد و بهوضوح روشن است که اعتبار اقطاب این فرقه روز به روز رو به افول رفته است.

در تاریخ تصوف همواره صوفیانی تا قبل از شروع دوره فرقهگرایی در تصوف، بهعنوان استاد و مراد مطرح بودند که یا در تالیف، صاحب اثری خاص بودند یا اینکه سخنان و کرامات نقل شده برای ایشان نشان دهنده میزان قدر و منزلت او در مسلک تصوف است. اما به تدریج و با گذر زمان و مطرح شدن نام اقطاب در سلسله صوفیان، شأن و مقام علمی اقطاب، جای خود را به قدرت طلبی در تصوف داد.

شیعه باشیم، اما نه به ادعا بلکه به عمل! برخی افراد از جمله دراویشی که مدعی تشیع هستند، خود را محبت آل الله (علیهم السلام) دانسته و بر این باورند که به صرف ابراز محبت، کار تمام است! در حالیکه انبوهی از روایات معصومین (علیهم السلام) بیان میدارد که ادعای همراهی و ابراز علاقه برای نجات و هدایت لازم است، اما کافی نیست!

صوفیان از نقل کرامتتراشیها و داستانسراییها برای رابعه و دیگر بزرگان صوفیه، بزرگ نشان دادن و عَلَم کردن آنان در مقابل بعد معنوی و عرفانی ائمه اطهار (علیهمالسلام) است.

آداب و آیینی که در فرقهی صوفیه رواج دارد برگرفته از ادیان و فرق مختلف است، که میترا یکی از این فرقههایی است که صوفیه، بعضی از آداب خود را از این فرقه اقتباس کرده است. بهعنوان نمونه، مراحل تشرف در آیین میترا و تصوف شکلی هماهنگ با هم داشته و به خاطر تقدم آیین میترا، می توان اینگونه نتیجه گرفت که مراسم تشرف در صوفیه متأثر از آداب تشرف در آیین میترا است.

پیروان فرقهی صوفیه در ادعایی، تمام آداب و اعمال خود را اسلامی دانسته و برای فریب و جذب مردم ساده لوح، به آن رنگ و لعاب اسلامی زدند، در حالی که خیلی از این آداب و اعمال در این فرقه، منشأ غیر اسلامی داشته و از ادیان و مذاهب دیگر اقتباس گردیده است.

از عقاید انحرافی فرقهی صوفیه، دفاع از ابلیس است که یکی از این صوفیان، حسین بن منصور حلاج بود که ابلیس را فردی جوانمرد دانسته که به غیر خداوند، سجده نکرده است. در حالی که بنا بر فرموده قرآن، وی از مستکبرین و دشمنان آشکار خداوند، شمرده شد که از انجام دستور الهی سر باز زد.

در بین صوفیان افرادی بودند که در مقام دفاع از شیطان رانده شده از درگاه الهی برآمده و او را مدح کردند، یکی از این افراد صوفی، رابعه عدویه بوده که با توجیه محبت به خداوند، شیطان را دشمن ندانسته و از او دفاع کرده است.