بهائیت و انقلاب اسلامی

تشکیلات بهائیت در این دوره آشوب ها با اسم رمز «مشارکت در اصلاح»، بهائیان را مجاز به فعالیت و ایفای نقش ضدحکومتی کرد. اما این سازمان و بهائیانی که از هیچ تلاشی برای پیاده سازی طرح براندازی نرم در کشور دریغ نمی کنند، در نظر عبدالبهاء پست فطرت و حزب شیطان هستند.

تشکیلات بهائیت از یک سو به اسم آزادی موج حکومت ستیزی در ایران به راه می اندازد و از سویی دیگر پیروانش را از حضور مستقیم میان معترضین باز می دارد. تشکیلات بهائیت با اتخاذ این سیاست، آموزه های بهائی در نهی از آزادی خواهی را زیرپای می گذارد تا خود را در ردیف معترضین قرار دهد. هنگام احساس خطر هم پشت همان ها که فریب داده یا بر آتششان سوخت ریخته را خالی می کند!

رسانه بهائی که به اسم آزادی و به بهانه فوت مهسا امینی مردم را به آشوب علیه حکومت فرا می خواند که پیامبرنمای بهائیت از آزادی خواهی نهی کرده و آن را مصداق حیوانیت می دانست! دعوت به آزادی خواهی از رسانه بهائی در حالی صورت می گرفت که پیامبرنمای بهائیت آزادی را در پیروی از اوامر خود و امرش را مساوی با اطاعت محض از حکومت معرفی کرد!

تشکیلات بهائیت در حالی از اجازه چاپ نداشتن آثارش در ایران گلایه کرد که: 1. آثارش را به صورت غیرقانونی در ایران چاپ و منتشر می کند. 2. خود از انتشار بیش از 90 درصد آثار پیشوایانش جلوگیری می کند. 3. از مطالعه و انتشار آثار مخالفینش نهی می کند. 4. آثاری که در زمان پهلوی زیرزمینی چاپ می کرد، در جمهوری اسلامی اجازه چاپ علنی می خواهد!

تشکیلات بهائیت به دنبال این است که همان سیاستی که صهیونیست ها پس از جنگ جهانی دوم با ادعای یهودستیزی (در آماده سازی افکار عمومی برای اشغال فلسطین) در پیش گرفتند را این بار به نام بهائی ستیزی و در ایران تکرار کنند. تا دست کم هیچ کس جرئت نکند حقیقت تاریخ و عقاید بهائیت را به مردم معرفی کند و یا حتی با مجرمین عضو این تشکیلات برخورد نماید!

مرداد سال 57 بود که تشکیلات بهائی با دستور به تقیه، رعایت احتیاط و حمایت و همکاری با رژیم پهلوی، استراتژی خود را برای رویارویی با انقلابیون اعلام کرد. اما علت ترس و تکاپوی تشکیلات بهائیت از احتمال انقلاب در ایران، از آن جهت بود که مبادا اقتدارش در ایران از بین رود و آتشی که بواسطه ظلم ها و خیانت هایش افروخته بود دامنش را بگیرد!

تشکیلات بهائیت دریافته بود، آتشی که در زمان رژیم پهلوی با ظلم و فساد در دل توده مردم افروخته بود، هر لحظه امکان گرفتن دامن ناپاکش را داشت. از این رو بر خلاف اصل ممنوعیت پنهان کاری، در مرداد ماه 1357، اعضایش را در ایران به رعایت احتیاط، پنهان کاری و حمایت همه جانبه از دیکتاتوری پهلوی فراخواند.

عرفان ثابتی به بهانه ممنوعیت اعلام عضویت در تشکیلات برانداز بهائیت در ایران، بهائیان را بزرگترین کنشگران سیاسی در کشور خواند! اما چگونه کسی که وام دار پیشوایان دروغین و دروغگوی بهائیت است، می تواند جامعه ایران را دروغگو و بهائیان را ساختارشکن معرفی کند؟! و حتی بر خلاف دستور پیشوایان بهائی به کنشگری سیاسی اش افتخار کند؟!

عرفان ثابتی حاصل صداقت در بیان عقیده به بهائیت را موجب زندانی شدن، مصادره اموال و اعدام برخی نزدیکانش در ایران دانست! اما اگر بیان عقیده موجب چنین مجازات هایی بود، چرا شامل شما و سایر بهائیان نشد؟! یا شما دروغ می گویید و باور به بهائیت، مجازاتی در پی ندارد یا اینکه بهائیان در ایران، بزرگترین دروغگویان و پنهان کنندگان عقیده هستند.

تشکیلات بهائیت از استرالیا پیگیر بازپس گیری متصرفات غیرقانونی خود در ایران شد. اما چگونه بهائیتی که شعار بی ارزشی خاک و زمین می دهد، این گونه برای بازپس گیری تصرفات غیرقانونی اش در منابع طبیعی، گناه خیانت به وطن را به جان می خرد!

مرتضی اسماعیل پور با چراغ سبز بیت العدل، در حالی از آشوب و براندازی در ایران حمایت کرد که بنابر تأکید متون بهائی، بهائیان حق اعتراض به حاکمین را ندارند. البته وقتی تشکیلات بهائیت رسماً به دنبال پیشبرد گفتمان نفرت و فشار حداکثری در سازمان های بین الملل علیه ایران (به بهانه دفاع از بهائیان) است، دیگر چه جای انتقاد از مزدوران این تشکیلات است؟!

در منطق بهائیت، خشونت تا زمانی که علیه تشکیلات بهائی یا نظام سلطه جهانی باشد، بد است و امثال عرفان ثابتی آن را فرهنگ زشت و ریشه ای ایرانیان معرفی می کنند! اما اگر خشونت و دوری از عقلانیت و رأفت، برای سرنگونی مخالفین بهائیت و یا برخورد با بهائیان حقیقت جو باشد، توسط مزدوران بهائیت نظیر مرتضی اسماعیل پور، حق مشروع معرفی می شود.

تشکیلات بهائیت در حالی ناپدید شدن محمد موحد مبلّغ و عضو تشکیلات بهائی را به جمهوری اسلامی نسبت می دهد که اولاً جمهوری اسلامی دلیلی برای پنهان کاری در مجازات هیچ مجرمی نداشته است. ثانیاً بهائیان برای اثبات حقانیت و مظلومیت خود سابقه توهین و تهمت زدن حتی به نزدیکان خود را دارند. ثالثاً وجود قرائنی، ناپدید شدن موحد به دست خود تشکیلات بهائیت را تقویت می کند.

مرتضی اسماعیل پور در حالی خواستار اعتراضات خشن پس از تغییر نوع پرداخت یارانه در ایران شد که با توجه به قرائنی نظیر سکوت تأیید گونه، سابقه مواجهه بهائیت با فتنه گری و خشونت طلبی در ایران، بر باد رفتن آرزوی سلطه بهائیت بر ایران توسط جمهوری اسلامی و تفکر خشونت گری پیشوایان بهائی در می یابیم که این خواست، خواست واقعی نهاد رهبری بهائیت است.