مکاتب اهل سنت
طبق آیات قرآن، حضرت ابراهیم (علیه السلام) پس از پیروزی در امتحانات مختلف الهی، به مقام امامت نائل گردید. اگر ثابت شود که مقام امامت بعد از مقام نبوت به ایشان اعطا شده است، این آیات دلالت بر برتری مقام امامت بر مقام نبوت، نیز خواهد داشت. برای اثبات این امر، توجه به سه نکته ضروری است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) در سنّ جوانی به پیامبری رسیدند. چنانکه قرآن کریم...
در روایت فضیلت امیرالمؤمنین، حکم بر ذات حضرت، بدون قید مترتب است و در روایت اسم علم آمده، نه صفتی که تا وقتی که دارای آن صفت باشد، حکم بوده و اگر صفت از بین برود حکم رفع گردد. بنابراین این فضیلت در مورد امیرالمؤمنین با روایتی که در مورد انصار در صحیح مسلم آمده است قابل قیاس نیست و به طور مطلق اگر کسی به هر دلیلی بغض امیرالمؤمنین را داشته باشد...
حدیثی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در فضیلت امیرالمؤمنین نقل شده است که: «دوست ندارد تو را مگر مؤمن، و بغض تو را ندارد مگر منافق». اما این حدیث صحیح که در مورد امیرالمؤمنین بیان شده، توسط برخی از متعصبین اهل سنت به صورتی تفسیر شد که حتی دشمن امیرالمؤمنین هم در این فضیلت شریک ایشان شد! آیا این روش، عمل به حدیث و سنت پیامبر گرامی است که...
بنابراین کار علمای رجال در توثیق نواصب و خوارج قابل توجیه نیست، و اعتراف ابنحجر در اینکه غالباً نواصب توسط علما توثیق میشوند، نشان از بغض خود این علما نسبت به حضرت علی (علیه السلام) دارد، مثل کلام ابوداود که خوارج و دشمنان امیرالمؤمنین را در روایاتشان راستگوترین میداند. حدیث صحیحی از پیامبر اکرم در فضیلت امیرالمؤمنین نقل شده است که...
دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، به دلیل قول پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد حب و بغض نسبت به امیرالمؤمنین، از دایره ایمان بیرون بوده و منافقند و به شهادت خداوند، منافقین دروغگویند. و روایاتشان نباید مورد پذیرش واقع گردد، و اگر عالم رجالی آنان را توثیق کرده باشد، کارش خطا و از روی تعصب عقیدتی بوده و نشانه بغض خود او نسبت به امیرالمؤمنین است...
طبق نظر ذهبی، حدیث صحیح اگر در فضیلت امیرالمؤمنین باشد، باید تخصیص بخورد و مقید به دوستی باقی خلفا شود، و یا لقب حدیث منکر بگیرد و همان حدیث در حالی که جعلی است و ذهبی هم در دو مورد اعتراف به ساختگی بودن این حدیث نموده ولی چون در رابطه با خلفای اول و دوم است، با اینکه پیامبر آنرا نفرموده است، مضمونش را مطابق عقیدهاش دانسته و صحیح میداند...
اسْتحسان در لغت به معنای نيكو دانستن چیزی است. اما در اصطلاح معانی گوناگونی از آن شده است. برخى گفتهاند: «استحسان عبارت است از دليلى كه در ذهن مجتهد خطور مىكند و عبارتى مناسب براى آن نمییابد.» برخى ديگر استحسان را تخصيص قياسى به قياس قوىتر دانستهاند. با توجه به این تعاریف، به نظر میرسد معروفترين معناى استحسان...
ابن ابیالحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی مینویسد: «از نظر بزرگان مذهب ما (اهل سنّت) چون ابوهریره چیزهایی را در روایات وارد میکرد، روایاتش مورد قبول نیست و به همین رو، عمر او را تازیانه زد و به وی گفت: تو زیاد روایت نقل میکنی! و سزاوار است گفته شود تو به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبتِ دروغ میدهی.» ابوهریره کسی است که...
با اینکه در طول سالیان متمادی نه تنها نقل فضایل مولا علی (علیه السلام) ممنوع، بلکه لعن آن جناب واجب بود و حتی از نامگذاری فرزند به نام آن حضرت جلوگیری میشد؛ و از آن طرف در دوران اموی و غیره چقدر حدیث در مدح و فضیلت سایر خلفا و دیگران جعل گردید، ولی شهرت فضائل و مناقب امیر المؤمنین (علیه السّلام) به حدی است که کسی را توان انکار آن نیست...
برخی قائلند که حضرت مهدی (علیه السّلام) از فرزندان عباس، عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آیا این عقیده، صحت دارد؟ برای بررسی صحت این ادعا، میبایست روایاتی را که در اینباره مورد استناد قرار گرفتهاند، بررسی کرد. در بعضی از کتابهای اهلسنت روایتی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده است با این مضمون...
از جمله آیاتی که دلالت بر انتخابی بودن منصب امامت بلکه دلالت بر برگزیده بودن اهل بیت (علیهم السلام) از سوی خداوند دارد، آیه اصطفاء است، که روایات اهل سنّت نیز مؤید همین معناست. همانطور كه خداوند انبیا را شخصا انتخاب میکند، همچنین از نسل و ذریه آنان نیز انسانهای صالح و شایستهای برمیگزیند و قطعا اهل بیت (علیهم السلام) نیز از همین...
این حدیث طبق شرایط صحیحین، صحیح به شمار میآید، و تنها کسی را که احتمال می دادند متهم در این حدیث باشد، احمد بن ازهر بود که به اتفاق او را مورد وثوق می دانند. البته احمد بن ازهر تنها کسی نیست که از عبدالرزاق این حدیث را نقل کرده است، و این نشان دهنده این است که احمد بن ازهر که از عبدالرزاق نقل کرده، راست گفته است. بنابراین در صحت و اعتبار این حدیث تردیدی نیست...
گروهی از علمای اهلسنت و مورد قبول وهابیت، بر خلاف توصیه و سیره پیامبر و صحابه، با استناد به برخی روایات، سوگواری و گریه بر گذشتگان را حرام و آن را بدعت دانسته و با آن مخالفت کردهاند. مخالفان گریه و عزاداری، برای اثبات نظر خود در ممنوعیت گریه و عزاداری به دستهای از روایات استدلال میکنند؛ از جمله در صحیحترین کتاب پس از قرآن نزد اهلسنت و مورد قبول وهّابیت...
روایت سخن گفتن خداوند با امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نه تنها با اسناد مختلف در کتب متعدد اهل سنت مطرح شده بلکه سند روایتی که ترمذی در سنن خویش نقل نموده صحیح نیز میباشد. بنابراین این منقبت مولا علی (علیه السلام) را باید از مسلّمات تاریخی فریقین دانست؛ چرا که شیعه و سنّی، آن را بیان نموده و علما و محدثانشان، به طُرُق رجالی متعدد آن را نقل نمودهاند...