بهائیت و استعمار

پیشوایان بهائی، بر خلاف سیرهی اولیای الهی در ظلمستیزی، هموراه مأمن و تکیهگاه خود را از مستکبرین قرار دادهاند. پیشوای دوم بهائیان در این خصوص، با زیرکی حساب شده و بیش از پدر خود و با در نظر داشتن اوضاع و شرایط موجود؛ هر دم به زیر پرچم قدرت برتر (از جمله: روستزاری، عثمانی، انگلیس و آمریکا) رفته و به چاپلوسی آنان میپرداخته است.

پس از تبعید میرزا یحیی صبح اَزل به قبرس، فرقهی اَزلی توانست حمایت دولت انگلیس را برای خود جلب کند. اما عواملی دست به دست هم داد تا انگلیسیها (که با توجه به نوع عقاید و گرایشات پیشوایان بهائی)، میل بیشتری به برقراری رابطه با بهائیت پیدا کرده، از اَزلیان دست بریده و زین پس، بهائیت را به عنوان مُهرهی نفوذی خود انتخاب کنند.

تشکیلات بهائیت در پاسخ به سکوت خود در قبال جنایات رژیم صهیونیستی میگوید که وارد شدن به چنين حوزه عملکردی، با اهداف جهان شمول بهائیت سازگاری ندارد. اما بسی جای تعجب در خصوص فرقهایست که حتی خود را ملزم به احقاق حقوق همجنس بازان ایران میداند، اما دفاع از مردم ستمدیدهی فلسطین را سیاسیکاری معرفی میکند!

در زمان اسدالله علم، لایحهای به تصویب رسید که بنا بر استدلال امام و علماء موجب نفوذ و سلطهی بهائیت برایران میشد. برطبق یکی از مفاد این لایحه افراد میتوانستند با هر کتاب آسمانی مراسم تحلیف را به جای آورند؛ که باعث به حاشیه کشیدن قرآن و تضعیف اسلام میشد. با هوشیاری امام و علماء این توطئهی شوم در نطفه خفه شد.

استعمار و جریانهای وابستهی ضداسلامی، یکی از مهمترین موانع پیش روی خود را در راستای انحراف عقاید مسلمانان و تسلط بر ممالک اسلامی، تعصب دینی پسندیده در میان آنان مییابند. از این روی، دو جریان وابستهی بهائیت و مسیحیت تبشیری، تمام همّت خود را در مقابله با جمیع تعصبات (خصوصاً تعصب دینی) گسیل میدارند.

سرکردگان بهائی بر خلاف شعارهای نوعدوستی و پرهیز از دُشنام خود؛ شخصیت ضداستعماری سید جمالالدین اسدآبادی را مورد هتاکی قرار دادهاند. اما دشمنی تشکیلات بهائیت با شخصیت سید جمالالدین، ریشه در تفکرات ضداستعماری او دارد. تفکراتی که سرکردگان بهائی به فرمان اَربابان خود، در مسیر مَحو آنها تلاش میکردند.

عباس افندی دومین رهبر تشکیلات بهائیت، دولت انگلیس (که نماد ظلم، استعمار و استبداد علیه بشریت است) را به عنوان نماد عدالتورزی و دادگستری میخواند. هرچند که همزمانی ارسال لوح چاپلوسانهی عباس افندی به پادشاه انگلیس با نسلکشی ایرانیان توسط انگلیسیها را نادیده بگیریم؛ چگونه دایهدار نمایندگی خدا، دولتی غاصب و جنایتکار را میستاید!

تشکیلات فرقهی بهائیت از ابتدای شکلگیری، مواضع متناقض و جانبدارانهای در خصوص صلحطلبی و پرهیز از خشونت اتخاذ کرده است. چرا که تشکیلات این فرقه، در کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته، به تبلیغ آموزههای پرهیز از جنگ و سگ خواندن مدافعین وطن پرداخته و در کشورهای جنگطلب، پیروان خود را از اعتراض ساده هم بدانها بازمیدارد!

در دوران استعمار ملّتها به دست ابرقدرتها، عواملی خودفروخته سعی در هموار کردن مسیر آنها نمودند. از جملهی این افراد، غلام احمد قادیانی در هندوستان و حسینعلی نوری (بهاءالله) در ایران هستند. ادعاهای مشابه آن دو، نظیر نسخ اسلام و نهی از جهاد و دفاع از وطن، حکایت از آن دارد که سناریوی آن دو، به دست یکی و آن هم استعمار نوشته شده است.

استبدادگران جهانی هنگامی که با قدرت مذهبی و تأثیر آن بر جریانهای مقاومت مردمی و مقابله با استعمار مواجه شدند، به فکر پرورش تفکر جدایی دین از سیاست در جوامع اسلامی افتادند. در این راستا تشکیلات بهائیت به عنوان نوکر خوش خدمت آنها، در این زمینه فعالیت دارد. اما باید دانست که تعالیم جامع اسلامی با سیاست عجین گشته است.

عباس افندی در مقام معرفی بهائیان میگوید: هرچند که آنها در میدان نبرد، دلیر و بیمانند هستند، اما مأمورند در مقابل ظالمین گرگصفت، همچون گوسفند باشند. این در حالیست که ما به غیر از قتلعام مردم روستای قلعه طبرسی، شجاعتی از بهائیان سراغ نداریم. همچنین سنّت خداوند همواره بر مقابله با ظالمین استوار است.

از آنجا که رهبران بهائی، بارها پیروان خود را به اطاعت از حکومتها امر کردهاند؛ بهائیان برای توجیه کارشکنی خود در ایران، اینگونه توجیه میکنند که اطاعت از حکومتها مشورط به عدالت ایشان است و نظام ایران عادل نیست. با بررسی کلام رهبران بهائی به این نتیجه میرسیم که اطاعت از حکومت در آیین بهائی حتی شامل حکومتهای مستبد نیز میباشد.

در یکی از برنامههای شبکهی آیین بهایی، کارشناس برنامه، با نقل کلامی از عبدالبهاء، خیانت به وطن و یا قصور در خدمت به آن را گناهی بزرگ، معرفی نمود. اما با توجه به سگ خطاب کردن مدافعان وطن، توسط عبدالبهاء و ترویج تفکر بیوطنی و اقدامات وطنفروشانهی رهبران و پیروان ایشان؛ ادعای وطندوستی این فرقه، شباهت به طنزی تلخ و تاریخی دارد.

نظام استکباری آمریکا برای گسترش تفکر بهائیت، از این فرقه، حمایتهای مالی بسیاری نظیر به رسمیت شناختن موقوفات، تأسیس شرکت امناء و امتیازات طلایی آن کرده است؛ چرا که این فرقه، یکی از شاخههای امپریالیسم است که از سوی آمریکاییها اداره میشود؛ لذا بهائیان مستبصر، بهائیت را حزب سیاسی صرف و خالی از معنویت معرفی میکنند.