بهائیت و استعمار
نویسندگان بهائی در توجیه حکم رهبران خود به اطاعت محض از حکومتهای مستبد، حکومت را زاییدهی کیفیت اجتماع دانسته و هرگونه اعتراض بر آن را غیرقابل توجیه برشمردند. این در حالیست که در بسیاری از مواقع، توطئهی قدرتهای خارجی، بر خلاف خواست مردم حکومتی را شکل داده و یا انقلابهای مردمی، در پیمودن مسیر خود، به انحراف کشیده شدهاند.
نویسندگان بهائی با انتساب سخنانی ایراندوستانه به پیشوایان خود، در تلاشند تا حسّ ترحم ایرانیان را نسبت به خود برانگیزند. این در حالیست که با بررسی سیرهی پیشوایان بهائیت درمییابیم که بر خلاف این ادعا، آنان نه تنها از گرفتاری و مصیبت دیدن هموطنانشان، اظهار خوشحالی نمودند، بلکه در سفرهای خود، ذخایر ایران را پیشکش اجانب میکردند.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی (دورهی آغاز استعمار نو)، دولتهای متجاوز غربی مجبور بودند تا تجاوز وحشیانه و غارتگرانهی خود را به نحوی توجیه کنند. رهبران بهائیت نیز همگام با آنها، از ادبیاتی مشابه در قبال کشورهای مستعمره استفاده کرده و از تهاجم خونین و غارتگرانهی کشورهای استعمارگر، به گسترش فرهنگ و تمدن تعبیر کردهاند.
کانال تبلیغی بهائیت به نقل از نهاد رهبری بیت العدل، هرگونه تبلیغ شهروندان اسرائیلی توسط بهائیان را ممنوع اعلام کرد. اما به راستی، اگر تبلیغ شهروندان اسرائیلی به خاطر پیروی از قوانین این کشور ممنوع است، پس چرا سرکردگان بهائیت اصرار به گسترش تبلیغ خود در ایران داشته و پیروان خود را سپر بلای این دوگانگی و راحتطلبی خود میسازند؟!
از فعالیت خانوادگی حسینعلی نوری در سفارت روس گرفته تا پناه بردن پیامبرخواندهی بهائیت به این سفارت و نجات او توسط پادشاهی روس، تنها حاکیِ گوشهای از پیوند شوم میان دینسازان بهائیت با استعمار است. اما به راستی چگونه پادشاهیِ زیادهخواهی چون روستزار، بیهیچ مزد و منّتی مدافع و ناجی دینسازان بابی و بهائی در ایران میگردد؟!
آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
عملکرد رهبران بابیت و بهائیت نشان میدهد که آنان، جریان هدفمندی را برای نابودی فرهنگ، هویت و تمدن ایران اسلامی به کار بستهاند. اما بیشک تلاش رهبران بهائیت برای به نابودی کشاندن ایران، زمانی بیشتر خود نشان میدهد که آنان در زمانی که کشورمان ایران، آماج حملات زیادهخوانهی قرار داشت، آموزهی بیوطنی و نسخ جهاد را ترویج میکردند.
هرمان رومر متکلم پروتستان آلمانی و استاد الهيات شهر باسلر، در خصوص جریان خائنانه و استعماری بهائیت میگوید: در جريان انقلاب مشروطيت ايران، فرقهی بهائيت با شعار «جهان وطنی»، به علائق ملّی و منافع ايرانيان خيانت کرد. رومر همچنین میگوید: عباسافندی، عملاً بر ضد نهضت مردم سالاری ايرانيان دسيسه کرد و با ديپلماتهای بیگانه، سازش داشت.
دفتر جامعهی جهانی بهائی با ارسال پیامی مدعی شد: واکنش بهائیان در مقابل ظلم، نه قبول خواستههای سرکوبگران بوده است و نه پیروی از خوی و روش آنان. اما این ادعا در حالی مطرح میشود که نه تنها بهائیان و پیشوایانشان در مقابل ظالمین کُرنش کردهاند، بلکه حتی در مقابل کسانی که در برابر متجاوزین ایستادگی کردهاند نیز، موضعگیری داشتهاند.
محقق آمریکایی «آبراهم ويليامز جكسن»، در جریان سفر خود به ایران، رویکرد و مواضعی که بیارتباط با حکومت آمریکا نیست، در خصوص جریان بابیت و بهائیت در ایران، اتخاذ میکند. چرا که وی با اطلاع از دستورهای غیرانسانی جناب باب، که به خشونت و برادرکُشی گستردهای در سراسر ایران انجامید، وی را مُصلح و معلّم اخلاق مینامد!
بهائیانی که ادعای صلح دوستیشان گوش عالمیان را کَر کرده است، در طول تاریخ به خونریزیهای بسیاری دست زده و جنگهای بسیاری را به راه انداخته یا حمایت کردهاند. در این راستا میتوان حمایتهای بیدریغ بهائیان از رژیم غاصب صهیونیستی را برگ تاریکی از جنگطلبی بهائیان دانست.
یکی از کانالهای وابسته به تشکیلات بهائیت با انتشار عکسنوشتهای مدعی شد که جناب میرزای شیرازی (مرجع عام شیعیان)، بهائی شده است. این در حالیست که بعلاوهی آنکه مبلّغان بهائی برای این ادعای بزرگ و گزاف خود سندی ارائه ندادهاند، این سؤال را نیز بیجواب نهادهاند که چرا مؤمن به بهائیت توسط پیشوای بهائیان، «دجال» خطاب شده است؟!
با اوج گیری قدرت آمریکا در مناطق مختلف جهان، سران بهائی برای بقاء و گسترش آیین خود متوسل به این قدرت شدند. از اینرو پیشوایان بهائی، با چاپلوسی برای آمریکایی، در تلاش برای جلب حمایت آنان برآمدند. اما به راستی کدامیک از پیشوایان الهی، به جای مبارزه با ظلم و پرورش منش استکبارستیزی و عدالتطلبی، دعاگوی ظالمین و مستکبرین شدهاند؟!
جناب عبدالبهاء ضمن مقایسهی مردم آمریکا با ایران، علّت سختی، گرفتاری و گرانی را که گریبانگیر ایرانیان شده است را عدم ایمان ایرانیان معرفی میکند. حال اگر ملاک ایمان را پیروی از فرقهی ضالّهی بهائیت در نظر بگیریم، تعداد بهائیان ایران از آمریکا بیشتر است. عجیبتر آنکه ملحدی چون عبدالبهاء، ایمان ایرانیان را زیر سؤال میبرد.