سلفیت و وهابیت
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، پذیرش عقاید مشرکانه درباره خداوند است؛ آنان گاهی خداوند را جسم میدانند، گاهی میگویند جسم نیست، غیرجسم نیز نیست؛ فوق همه چیز بوده و در همه جا نیست و به آسمان دنیا نازل میشود.
یکی از روایات اصول کافی که درباره مصحف فاطمه توضیح داده، مستمسکی برای مخالفین شده که شهادت حضرت زهرا(س) را نفی کنند. با بررسی کل روایت، متوجه میشویم که روایت درصدد بیان وقایع پس از رحلت پیامبر(ص) نبوده و یکی از اتفاقات پس از نبی اکرم(ص)، نزول جبرئیل و املای مصحف بوده که به علت اندوه شدید حضرت، صورت گرفته است.
مخالفین شیعه به جهت اثبات افسانه بودن شهادت حضرت زهرا (س) که از اعتقادات شیعیان است، دلیل میآورند که چرا پس از شهادت حضرت زهرا (س) هیچ کدام از بنیهاشم قیام نکردند؛ پاسخ این است که توسط حضرت زهرا و امیرالمؤمنین (ع) و برخی مسلمانان اعتراضاتی صورت گرفت؛ اما شرایط قیام مهیا نبود و بعد از مدتی، غاصبان در دنیا نبودند که قیامی علیه آنان صورت پذیرد.
گفتهاند روایات بسیاری مبنی بر توصیه پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) است، که اگر توانایی نداشتی، صبر کن؛ حال اگر بگوییم حضرت زهرا (س) شهید شده، باید بپذیریم که امیرالمؤمنین (ع)، توصیه حضرت را زیر پا گذاشته است؛ باید گفت اینگونه نیست و معنی صبر کردن در توصیه حضرت، قیام نکردن است نه بیعت کردن؛ زیرا بیعت کردن امیرالمؤمنین (ع) در ابتدای امر باعث گمراهی آیندگان میگردید.
از نظر وهابیت، صبر عثمان در برابر مهاجمین و قاتلینش صبری ستودنی است و در مقابل هنگامی که صحبت از صبر امیرالمؤمنین(ع) میشود، شروع به نکوهش میکنند. علت این اختلاف در اعتقادات وهابیت چه چیزی است؟
برخی گفتهاند چون امیرالمؤمنین (ع) زمانی که قدرت داشت، علیه قاتلان دختر پیامبر (ص) قیام نکرد، پس ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (س) دروغ بوده و قتلی صورت نگرفته است؛ در حالی که امیرالمؤمنین (ع) در دوران 25 سال خانهنشینی خود، یار و یاوری نداشتند و باید به حکومت غاصب مراجعه میکردند؛ این قصاص، در دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع) نیز به علت زنده نبودن عاملین امکان نداشت.
مخالفین، قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا(س) را به گونهای بیان کردهاند که به صورت منطقی از حضرت علی(ع) عکسالعمل خاصی مورد انتظار است و گفتهاند پذیرش شهادت حضرت، نسبت بیغیرتی به امیرالمومنین(ع) است؛ در حالی که چند هجوم به خانه بوده و موارد نقل شده، هر قطعهای از یک هجوم اخذ شده و در کنار هم این استبعاد را به وجود آورده است.
حضرت زهرا(س) مبارزات خود را برای احقاق حق امیرالمؤمنین(ع) در چند مرحله اجرا کرد؛ یاریطلبی از انصار؛ از طریق دادخواهی فدک؛ اثبات نارضایتی از غاصبان و عدم رضایت با وصیت به دفن شبانه و مخفی ماندن قبرشان. وهابیت نشانههای نارضایتی حضرت از غاصبین حق را با عقاید انحرافی خو، بیاعتبار میدانند.
ابنتیمیه بدون در نظر گرفتن اهداف مبارزات حضرت زهرا(س) علیه غاصبان خلافت، وصیت حضرت به دفن شبانه را منکر میشود؛ وی با کلامی به ظاهر منطقی، اتفاقات قطعی تاریخی را نفی میکند و میگوید حضرت به دفن شبانه وصیت نکرده، اگر هم وصیت میکرد، نباید به آن عمل میشد.
پس از غصب خلافت، حضرت زهرا(س) برای دفاع از حق امیرالمؤمنین(ع) مبارزه خود علیه حکومت را آغاز کرد؛ حضرت در یک مرحله به خانه انصار رفته و از آنان طلب یاری کرد. در مرحله بعد با استفاده از حدیث رضایت، نارضایتی خود را در مسئله فدک ابراز کرد و با وصیت به دفن شبانه و مخفی ماندن محل دفن، این نارضایتی را جهت رسوا کردن غاصبان، به یادگار گذاشت.
ابنتیمیه تحمل فضایل اهلبیت(ع) را ندارد. او گزارشات تاریخی را که در فضیلت اهلبیت(ع) باشد، ابتدا تکذیب میکند؛ در صورتی که نتواند وقوع آن را رد کند، با تشکیک، تردید، منکر فضایل قطعی آنان میگردد. وی شأن نزول آیه اطعام درباره اهلبیت(ع) را انکار میکند و دلالت قضیه مباهله در فضیلت اهلبیت(ع) را خلاف بباقی علما نمیپذیرد.
ابنتیمیه برای فضایل اهلبیت(ع) اعتباری قائل نیست و با اینکه به آن اعتراف میکند، ولی در مواجهه آن با اعتقاداتش، فضایل را به کلی منکر میشود؛ او پس از انکار غصب فدک، به آن اعتراف کرده است و مخالف علمای اهلسنت، غضب حضرت زهرا(س) را بدون اثر دانسته، بلکه ابوبکر را در این کار تحسین میکند.
ابنتیمیه تاریخ را طبق عقاید خود بررسی میکند و اگر گزارش تاریخی با اعتقادش در تضاد باشد، واقعه تاریخی را منکر میشود؛ یکی از اتفاقاتی که وی منکر شده است، غصب فدک توسط خلیفه است؛ میگوید ممکن نیست که ابوبکر چنین کاری انجام دهد؛ اگر هم انجام داده باشد، برای مسلمانان غصب کرده و حضرت نباید به دنبال دنیا میبود و آن را طلب میکرد!
پس از غصب خلافت، به دلایلی حضرت از بین دو راه (قیام و سکوت)، راه دوم را انتخاب کردند و وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان، به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود پرداختند. افراد شاخص بنیهاشم شهید شده بودند، باقی یاران امام نیز گوش به فرمان حضرت بودند که فرمان قیام دهد، اما حضرت یاران خود را برای قیام کافی ندانستند.