ملا حسين بشرويه

در بخش نخست اشارت كرديم كه ملا حسين بشرويه پيش از گرويدن به سيد باب، يكي از آخوندهاي شيعي خراسان و از شاگردان سيد كاظم رشتي بوده است، كه مدتها در كربلا نزد سيد رشتي درس خوانده بود و به سفارش استادش، در شهرهاي ايران مي گشت و امام غايب را جستجو مي كرد.
او، چون نداي ظهور سيد باب را در شيراز شنيد، به آنجا رفت و پس از تحقيق به او ايمان آورد؛ چنان به باب اظهار ارادت و ايمان كرد كه باب او را يكي از نزديكان و مقربين خود گردانيد و سپس، زيارت نامه ي اميرالمؤمنين را كه نوشته بود و تفسير سوره ي يوسف را كه شامل دعوت و عقايد او بودند، به بشرويه داد و او را به عنوان مبلغ و رسول، به نواحي خراسان روانه ساخت.
بشرويه كه به اصفهان رسيد، ملا محمدتقي هراتي را كه يكي از آخوندهاي آنجا بود، مؤمن باب گردانيد؛ ملا محمدتقي هراتي، با آن وجه و عنواني كه در اصفهان داشت، در مسجد اصفهان در بالاي منبر دعوت و حقانيت باب را به مردم ابلاغ و او را نايب امام غايب معرفي كرد. معتمدالدوله حاكم اصفهان را نيز بشرويه متمايل به باب ساخت.
بشرويه از اصفهان به كاشان روانه گشت و در آنجا نيز، حاجي ميرزا جاني را، كه از بازرگانان باسواد و معروف آنجا بود، پيرو باب ساخت. اين حاجي ميرزا جاني كاشاني، كسي است كه كتاب معروف «نقطة الكاف» را نوشت و او مردم بسياري را به مسلك باب درآورد. بشرويه از كاشان به تهران آمد و در آنجا نيز گروهي از منتظران شيعي را مؤمن باب كرد و نامه ي دعوت سيد باب را، به محمد شاه قاجار ابلاغ كرد كه باب در آن نامه چنين به شاه خطاب كرده بود:
«... اگر به من بيعت كني سلطنت تو را بزرگ خواهم گردانيد و دولتهاي خارجي را هم تحت فرمان تو درخواهم آورد...» ولي بشرويه از سوي دولت تهديد شد و مجبور گشت كه به زودي تهران را ترك گويد؛ او وقتي تهران را به سوي خراسان ترك مي كرد، نامه اي به قرةالعين در قزوين نوشت كه به دنبال او به خراسان برود.
بشرويه در مشهد با بياني كه داشت، مردم را به آئين باب داخل مي كرد تا جائي كه توانست ملا عبدالخالق يزدي را كه يكي از فقهاي آنجا و از شاگردان سابق شيخ احمد احسائي بود، مؤمن باب گرداند. ملا عبدالخالق در اجتماع انبوه شيعيان، رفت بالاي منبر و با بيان و دلايلي آخوندانه، دعوي باب را براي مردم تبليغ كرد و او نيز، گروهي از افسانه گرايان شيعي مذهب را، پيرو بابيگري ساخت. ملا حسين بشرويه، پس از آن به وسيله ي نامه، ملا علي اصغر مجتهد نيشابوري را نيز مريد باب و مؤمن آئين او گردانيد، اين ملا علي اصغر نيز از علماي شيخي مذهب بود و در مسجد بزرگ نيشابور، آئين باب را براي مردم ثابت و آنها را به دين او درمي آورد.
بدين سان بشرويه در اندك زماني، بلوائي در شهرها راه انداخت و توانست گروه بسياري از شيعيان و آخوندهاي آنها را، به دين باب درآورد. در اين زمان فقهاي ديگر مشهد چون مقام خود و مذهب شيعه را كه در خطر ديدند، بر ضد بشرويه و همراهان او برخاستند و چنان بر آنها سخت گرفتند كه توانستند، ملا علي اصغر نيشابوري را با چند تن ديگر مجبور به توبه و لعن كردن سيد باب كنند.
در اين ميان بشرويه را نيز، به دستور حمزه ميرزا دستگير كردند
ولي پس از اندكي او را آزاد كردند و او پس از آن به نيشابور و سبزوار و از آنجا به مازندران رفت؛ او توانست در نيشابور و سبزوار، گروه بسياري را به دين باب درآورد. او تا پايان عمرش در مازندران به تبليغ اشتغال داشت.
ملا حسين بشرويه، بزرگترين رسولان باب بود، كه همه ي سختيها را تحمل مي كرد و با بياني گويا، شيوا و رسائي كه داشت، با هر كس كه مناظره مي كرد، مغلوب و مجاب مي ساخت.