تشکیلات و رهبری

مجلهی اخبار امری بهائیت، به سخنرانی عبدالبهاء، در محافل ماسونی آمریکا اشاره کرده است. او در این سخنرانیها، آرزو و مقصود خود را با محافل ماسونی یکی دانسته است. لذا از آنجا که هدف باطنی فراماسونری، مبارزه با ادیان، به خصوص دین اسلام است؛ عبدالبهاء نیز به عنوان رهبری اسلامستیز، هدف خود را با مجامع ماسونی مشترک یافته است.

پیشوایان بهائیت تلاش نمودند تا شخصیت فاطمه برغانی (ملقب به قرة العین) را با زنان برگزیدهی الهی مقایسه و او را هم ردهی ایشان قرار دهند. اما بر خلاف این تلاشها، قرة العین با بیعفتیها و بیبند و باریهایش، بیشتر به زنی فاجره شباهت دارد. با این حساب، چگونه میتوان زنی فاجره را همردهی زنان پاک و برگزیدهی الهی دانست؟

پیشوایان بهائیت، تحقق عدل و داد حقیقی و رفع ظلم و جور را از اهداف و وظایف بیت العدل برشمردهاند. اما با حدود گذشت بیش از نیم قرن از تأسیس این نهاد، نقض صریح حقوق اولیهی بشری در سرتاسر دنیا رو به افزایش است. با این حال، بیت العدل حتی در خصوص جنایاتی که در بیخ گوشش (فلسطین و لبنان) رُخ میدهد، حاضر به توصیهی زبانی هم نیست.

یکی از آفتهایی که میتواند جامعه را به تباهی بکشاند و پایههای وحدت اجتماعی را متزلزل سازد، آسیب بزرگی به نام نفاق و دورویی است. از اینرو پیشوایان الهی به دوری از این پدیدهی شوم هشدارهای جدی دادهاند. اما جالب است بدانیم سرکردگان فرقهی ضالّهی بهائیت که خود را پیشوایانی الهی میپنداشتند، همواره به این صفت زشت آراسته بودند!

مبلّغان بهائی در توجیه پیشبینی عبدالبهاء در خصوص آمدن 24 پیشوای الهی، مدعی شدند که تنها چيز مشابهی که در آثار حضرت عبدالبهاء با اشاره به عدد 24 ذکر گرديده، 24 پير است که توضيح زيادی هم در مورد آن داده نشده است. این در حالیست که جناب عبدالبهاء در مفاوضات خود، صراحتاً از 24 پیشوای بهائی و سلطنت آنان سخن گفته است.

شوقی افندی در مقام تمجید از نظام رهبری بهائیت پس از عبدالبهاء (که بر دو رکن ولیامر و بیتالعدل) استوار است، آن را یگانه و بیشباهت به هیچکدام از حکومتهای دیکتاتوری و یا دموکراسی معرفی میکند. این در حالیست که: اولاً: با توجه به اختیارات ولیامرها، این نوعِ حکومت، دیکتاتوری محض است. ثانیاً: این نوع حکومت دوام چندانی نداشت.

شوقی افندی به عنوان اولین و آخرین ولی امر بهائیان، ضمن پایین دانستن مقام خود از مفام بهاء و عبدالبهاء، قلم به نصیحت ولیامرهای پس از خود میفرساید. این اقدام شوقی افندی در حالیست که بر اساس اظهارات بیت العدل حیفا، وی شخصی را به جانشینی خود برنگزیده! حال غیبگویی پیشوایان بهائی غلط از آب درآمده یا بیتالعدل حیفا بهائیان را فریب میدهد؟!

حسینعلی نوری پیامبرخواندهی بهائیان در کتاب ایقان خود، صراحتاً با قِشر علمای دینی و روحانیون مخالفت ورزیده و آنان را عامل گمراهی بشریت در طول تاریخ معرفی میکند. این در حالیست که وی در کتاب اقدس خود، از علمای مسلکش به نیکی یاد و آنان را ملاک تشخیص میان حق و باطل و عامل نجات بشریت معرفی کرده است!

در الواح وصایای عبدالبهاء، دو رکن جدا نشدنی برای رهبری جامعهی بهائیت، به نامهای «بیتالعدل و ولیامر» تعیین شده است. عبدالبهاء وظیفهی بیتالعدل را قانونگذاری در امور غیرمنصوص و وظیفهی ولیامر را ریاست بر آن تعیین کرده است. اما اینک که تشکیلات بهائیت از وجود ولیامر تُهی است، بیتردید نهاد بیتالعدل حیفا، مشروعیت ندارد.

شوقی افندی به عنوان اولین ولی امر بهائیان، یکی از پایههای نظام رهبری بهائیتِ پس از خود را مقام موروثی ولایت امری معرفی میکند. اما ترسیم چنین نظام رهبری برای بهائیان، با عقیم ماندن شوقی افندی، هیچگاه محقق نشد و پیشگویی غلطِ پیشوایان بهائی را، سندِ رسوایی دیگری بر غیرالهی بودن اساس بهائیت نمایان ساخت.

عبدالبهاء در نظام تشکیلاتی پس از خود، به لزوم وجود دو رکن «بیتالعدل و ولیامر» تأکید میکند. لذا پس از مرگ اولین و آخرین ولیامر بهائیت، بیتالعدل حیفا، با بحران عدم مشروعیت خود روبهرو میشود. بیتالعدل در یکی از توجیهات ساختگیاش، به جای ارجاع پیروان به نصوص پیشوایان بهائی، مشکلات روحانی را عامل انتشار عدم مشروعیت خود میداند!

عبدالبهاء دومین رهبر فرقهی بهائیت، برای نظام رهبری پس از خود، دو پایهی اساسی، با عناوین ولیامر و بیتالعدل، پیشبینی کرده و قرار بر این بود که این دو مکمل یکدیگر باشند و بدون وجود هریک، دیگری اعتبار نداشته باشد. اما با عقیم ماندن شوقیافندی پیشبینی سران بهائی به خطا رفت و بیتالعدل پس از او، مشروعیت خود را از دست داد.

بنابر تصریح سران بهائی؛ پس از عبدالبهاء، قرار بر این بود که رهبری بهائیان را ولیامرالله و بیتالعدل بعهده گیرند و این دو مکمل یکدیگر بوده و جدایی ایشان محال است؛ بنابراین وجود هریک بدون دیگری، هیچ ارزشی ندارد. اما پس از مرگ شوقیافندی، به دلیل عقیم بودن وی، پیشبینی عبدالبهاء تحقق نیافت و سلسله ولایتامر، پایان پذیرفت.

از جمله اقدامات عبدالبهاء در راستای ترویج بهائیت، اهتمام وی به تحصیل، برای اصلاح آثار پرغلط پدرش بوده است. وی همچنین در دوان حکومت عثمانی، ظاهری مسلمان به خود میگرفت و در فعالیتهای اسلامی شرکت میکرد و زیرکانه به نشر بهائیت میپرداخت. سرانجام با سفر به کشورهای غربی، عناوین مدرنیسم را به نام تعالیم بدیع بهائیت نشر داد!