مرام ومسلک اهل حق
بین فرقه های تصوف و اهل حق شباهت هایی از جمله شکستن جوز، اعتقاد به افسانه هفت تنان و چهل تنان، احترام به سبیل، دم گرفتن و جمع شدن در مراسمات مذهبی و عبادی و مراسم ذکر جلی و خفی وجود دارد.
پیروان این فرقه اگر چه تابع محض و بی چون و چرای رهبران خود هستند اما این از باب رجوع به متخصص در دین نیست، بلکه پیروی از رهبرانی است که حتی ممکن است سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشند و عجیب این است که تعدادی از مریدان باسواد و تحصیل کرده نیز این مساله را می پذیرند. مهم ترین عامل این پذیرش، اعتقاد به حلول ارواح ائمه (ع) در بدن رهبرانشان بر مبنای اعتقاد به تناسخ و دونادون است.
در آیین یارستان بر اساس باورمندی به « دون به دون» و « تناسخ» گریه بر مردگان جایز نیست، چرا که آن ها دوباره در جامه جدیدی به میان ما بر می گردنند. اما امروز برخلاف این باور شاهد گریه ها و برپایی مجالس توسط برخی از پیروان این فرقه برای کسانی هستیم که ادعا می کنند جمهوری اسلامی آنها را در اغتشاشات ترور کرده است.
فرقه ها برای جذب افراد، نیازمندند تا از شیوه های اعمال نفوذ در ذهن و شخصیت آن ها بهره ببرنـد کـه طیف وسیعی از روش های روانشناسانه از جمله موسیقی را شامل می شود. بر همین اساس علاوه بر نگاه عرفانی و مقدس درون فرقه ای به موسیقی درآیین اهل حق، از آن به عنوان یکی از روش های تبلیغی برای جذب افراد استفاده می شود.
از جمله ابزارهای مهم جریان های انحرافی، افراد و گروه های فرصت طلب و سودجو برای حاکم کردن اعتقاد باطل خود، ابزار استضعاف است. به همین جهت افرادی را که با آنها در ارتباط هستند را در ناآگاهی و دور ماندن از حقایق دینی و معرفتی قرار میدهند، به این استضعاف، استضعاف معرفتی و دینی میگویند.
فرقه دروزیه و فرقه اهل حق که هرد دو از فرقه های اسلامی محسوب می شوند، در نوع نگرش به ذات الهی و در اعتقاد به تناسخ و حلول دیدگاه های مشابهی دارند.
یکی از القابی که فرقه اهل حق به بزرگان خاندان های خود نسبت می دهند لقب سید است. این لقب بیشتر جنبه تقدس بخشی داشته و دست آویزی برای ریاست کردن بر پیروان است و به معنای رایج در بین شیعیان نیست.
یکی از ویژگی های فرقه اهل حق اهتمام و توجه به نگه داشتن سبیل است که آن را نشانه اهل حق بودن می دانند. ایشان برای بلند نگه داشتن سبیل به سخنان بزرگان و روایاتی در این باب استناد می کنند که این استدلالها سند صحیح شرعی و دلیل دقیق عقلی ندارد.
گرچه پارهای از عقاید و آدابورسوم اهل حق با آموزهها و باورهای ادیان باستانی، مسیحیت و یهود شباهتهایی دارد، اما مبانی بنیادین آن مانند حلول و گردش روح (دونادون) بیش از هر دین یا مذهبی، با فرقههایی از غلات شیعه مانند مخمسه و منصوریه شباهت دارد و اصل تجلی مطرح شده در اهل حق، مقتبس از عرفان نظری است. بنابراین نظریه استقلال اهل حق از اسلام سخن باطلی است.
اکثر اندیشهها و باورهای اهل حق چنان با افسانهسازی و نقلهای اساطیری همراه بوده است که در باور بسیاری از پژوهشگران و منتقدان این فرقه، اهل حق مسلکی است که بر پایه افسانهسازی و خرافهگویی استوار است. اما پیروان و سرسپردگان مسلک اهل حق که مسیر تعصب کورکورانه را پیش گرفتهاند، از دیدگاه مذکور برآشفته شده و آن را قبول ندارند.
نورعلی الهی، یکباره به مشاغل اجتماعی و اداری روی آورد. او، در یکجا علت ورود خود به امور اداری را، دستور سلطان اسحاق دانسته اما او درجایی دیگر در سخنی متناقض با ادعای قبلی خود، علت ورود به مشاغل اداری را، ترس از دستگیری توسط دولت وقت، اعلام میکند.
منابع مطالعاتی اهل حق اذعان دارند که بزرگان و مرشدان این فرقه نه تنها از وظایف محوله خود که در عصر سلطان اسحاق برای آنان تعریفشده است تخلف میکنند، بلکه همواره به اعمال سلیقههای فردی در آداب و ارکان یاری همت گماشتهاند.
پیروان و سرسپردگان اهل حق، همواره با خرافهگویی و داستانسرایی بزرگان و مرشدان خود را یاد میکنند. مجید القاصی، یکی از نویسندگان اهل حق با بیان مطالبی، تا حدودی اشاره به برخی از واقعیات زندگی سلطان اسحاق و یاران او میکند و زندگانی آنان را از حالت افسانهای و تخیلی خارج میکند.
نورعلی الهی که به گمان مریدانش عارفی کامل و شخصیتی در نهایت ایمان است، در قالب داستان یکی از پیامبران الهی، خداوند متعال را "خدعه کار" معرفی مینماید که بیان این مطالب، پرده از افکار پلید نورعلی الهی برمیدارد.