مسافرت هاى تاریخى
او براى نیل به هدف هاى عالى و مقدسى که داشت از هیچ چیز مضایقه نمى کرد، حتى مایل بود بر مرکب «ستارگان آسمان» سوار شود و جهان پهناور بالا را گردش کند.
او بر خلاف بسیارى از افراد که تا پایان عمر لحظه اى از محیط و شهر کوچک خود قدم بیرون نمى گذارند و از اوضاع جهان بى خبرند، بسیار علاقه مند بود که براى تحقق بخشیدن به افکار بزرگ و طرح هاى وسیع و دامنه دارى که در سر داشت، در کشورهاى بزرگ اسلام وشهرهاى مختلف گردش کند، شاید گمشده هاى خود را در آنجا بیابد.
و به این وسیله جمعیّت هاى زیادى صداى رساى این آزادمرد را شنیدند، صدایى که هنوز در مراکز و محافل مختلف طنین افکن است.
نخستین سفر کاشف الغطا در اوّل ماه شوال 1328 هجرى قمرى به سوى حجاز براى انجام فریضه حج بود، و پس از انجام این مراسم به سوى «دمشق» و «بیروت» حرکت نمود، و در حدود دو ماه در این دو شهر رفت و آمد داشت; سپس چند ماهى در «صیدا» توقف نمود، و قابل توجه اینکه در تمام این مدتى که در شهرهاى مزبور اقامت داشت با نشاط و پشتکار مخصوصى، مشغول فعالیتهاى علمى بود.
تعدادى از تألیفات خود را همان جا به چاپ رسانید و بر چاپ بعضى دیگر از کتابهاى علمى و ادبى نظارت نمود و حواشى پرارزشى بر آنها افزود.
سپس از «صیدا» به سوى «قاهره» شتافت و بیش از شش ماه در آنجا درنگ کرد، در این مدت غالباً با علما و دانشمندان دانشگاه معروف الازهر رفت و آمد داشت; افکار و علوم خود را در اختیار آنها مى گذارد و آنها نیز افکار و معلومات خود را در اختیار وى مى گذاردند.
جلسات درسى براى طلاب دانشگاه الازهر تشکیل داد و سخنرانى هاى جالبى در چند کلیسا ایراد نمود و در ضمن آن اشتباهات مبلّغین مسیحى را روشن ساخت.
در سال 1350 هجرى قمرى براى شرکت در «مؤتمر اسلامى» که در شهر «قدس» تشکیل یافت به فلسطین رفت. در مسجد اقصى از حضورش تقاضا کردند به ایراد خطابه اى بپردازد، و عموم نمایندگان کشورهاى اسلامى که براى شرکت در مؤتمر حضور پیدا کرده بودند پشت سرش نماز گزاردند.
سپس از شهرهاى مختلف فلسطین مانند: «حیفا»، «نابلس» و «یافا» دیدن نمود.
پس از دو سال براى نخستین بار عازم «ایران» گردید و از شهرهاى همدان و کرمانشاه و تهران و مشهد و شیراز و کازرون و بوشهر و خرمشهر و آبادان دیدن نمود و در تمام این شهرها اقامه جماعت مى فرمود و در اجتماعاتى که به خاطر او تشکیل مى گردید سخنرانى مى نمود.
در سال 1366 هجرى قمرى براى دومین بار به ایران مسافرت نمود و مدتى در شهر «کرند» که از شهرهاى ییلاقى غرب ایران است، توقف داشت.
بالاخره سومین سفر او به ایران در سال 1367 هجرى قمرى به قصد زیارت ثامن الائمه(علیه السلام)بود و در همین سفر بود که با عده زیادى از علماى بزرگ ایران و شخصیت هاى برجسته دیگر ملاقات فرمود.
ولى چیزى نگذشت که این پیشواى عالیقدر و متحرک اسلامى مورد هجوم بیماریهاى گوناگونى قرار گرفت، و به همین جهت در سال 1370 هجرى قمرى براى معالجه وفرار از گرماى سوزان تابستان عراق سفرى به سوریه و لبنان نمود.
در سال 1371 هجرى قمرى طبق دعوت رسمى حکومت پاکستان براى شرکت در یک کنگره عظیم اسلامى که در آنجا تشکیل مى شد با هواپیما به «کراچى» عزیمت نمود و در آنجا سخنرانى هاى تکان دهنده اى ایراد کرد، و براى اصلاح اوضاع سیاسى و اجتماعى کشورهاى اسلامى با رجال آن کنگره همکارى صمیمانه اى از خود نشان داد. و چون پاره اى از محافل ملى نسبت به عاقبت کار آن «کنگره» اظهار نگرانى و بدبینى مى کردند، او تصمیم گرفت که با هر دسیسه اى که «استعمار» بخواهد در مقررات آن کنگره وارد کند شدیداً مبارزه نماید.
پس از پایان کار «کنگره» از شهرهاى پاکستان مانند لاهور، پیشاور، راولپندى و مظفر آباد (کشمیر آزاد) دیدن نمود.