اشارتي كوتاه به شرح زندگي احمد كسروي

احمد كسروي خودش شرح زندگيش را در سال 1323 هجري خورشيدي، يعني يكسال پيش از كشته شدنش، به تفصيل نوشته و آن را به نام «زندگاني من» خوانده است. ما شرح زندگي او را در اينجا از همان كتاب اقتباس كرده و اشارت وار مي آوريم:
احمد كسروي در هشتم مهرماه 1269 خورشيدي، در محله ي موسوم به «حكماورار» يا «حكماباد» تبريز در خانواده ي سيد روحاني شيعي مذهب، پا در جهان گذاشت.
نياكان او، تا سه پشت روحاني و مجتهد بوده اند، چنانكه خودش در آغاز كتاب «زندگاني من» گويد: «خانواده ي ما در تبريز، خانواده ي ملائي بوده است، پدرم حاجي ميرقاسم، پدر او ميراحمد كه پدر او ميرمحمدتقي و هر سه عنوان ملائي و پيشوائي داشته اند...» كسروي دروس و تحصيلات ابتدائي خود را در مكتب خانه ملا بخشعلي خوانده و در دوازده سالگي پدرش را از دست داده است. او پس از پدرش از درس خواندن دست كشيده و در كارخانه ي فرش بافي، به كار پرداخته و پس از سه سال، دوباره به درس خواندن آغاز ديده و در مدرسه ي طالبيه ي تبريز، كه يك مدرسه ي علوم ديني بوده در نزد «ملامحسن» نامي درسهاي علوم ديني را شروع كرده است. او پس از تكميل دروس «سطح» (ادبيات عربي، منطق، رسائل و مكاسب...) نزد «حاج ميرآقا» نامي از علماي تبريز، نيز درس خوانده است.
پس از آن، مدت يكسال و نيم در مسجد ارثي پدرانش به پيش نمازي و ملائي پرداخته و در اين مدت، ميان او و رقبايش از ملايان تبريز، حسادت و رقابت به وجود مي آيد تا جائي كه كسروي از دست آنان بسيار ناراحت و آزرده مي شود، به طوري كه از آن پس، از آخوندي و روحانيت دلسرد گشته و سرانجام در سال 1290 خورشيدي، از سلك آخوندي، بيزار و كناره مي گيرد و در مدرسه ي آمريكائي تبريز، به عنوان «معلم عربي» استخدام مي شود و از آن پس به فراگرفتن علوم ديگر، مانند: تاريخ و جغرافي، زبان انگليسي، حساب و ستاره شناسي مي پردازد و مدت پنج سال در ضمن معلمي، معلومات
خود را در رشته هاي نامبرده تكميل مي كند.
در سال 1395 خورشيدي، كه مدرسه اي آمريكائي براي آغاز تعطيلات تابستاني تعطيل مي شود، كسروي به سوي قفقاز مسافرت كرده و در تفليس مدتي مي ماند و در آنجا با چند نفر از آزادي خواهان مشروطه طلب آشنا مي شود و از افكار و انديشه هاي آزادي خواهانه ي آنان، متاثر مي شود. پس از بازگشتن از تفليس، كتابي در صرف و نحو عربي به نام «النجمة الدرية» مي نويسد و چاپ مي كند. او به واسطه ي همين كتاب از سوي فرهنگ تبريز مورد تقدير و تشويق قرار مي گيرد.
كسروي در اين وقت به حزب دموكرات، كه يكي از مشروطه خواهان، يعني محمد خياباني آن را رهبري مي كرد، مي پيوندد و به كوششهاي آزادي خواهان مي پردازد، ولي پس از اندكي ميان او و خياباني كدورت و رنجش پيدا مي شود و كسروي از آن حزب كناره مي گيرد و در سال 1298 وارد خدمت در عدليه (دادگستري) تبريز مي شود كه در اين وقت او سي ساله بوده است.
كسروي پس از مدتي از تبريز به تهران منتقل شده و در دادگستري تهران به قضاوت مي پردازد، و از تهران به عنوان ماموريت از سوي دولت، به چند شهر مانند ساري، زنجان، قزوين، خوزستان و غيره مسافرت مي كند و در سال 1304 از اين مأموريت به تهران برمي گردد. او در زمان وزارت داور، و از طرف آن وزير، مدتي دادستان تهران مي شود، او بالاخره در سال 1308 خورشيدي به عللي از خدمت دادگستري كناره مي گيرد و از آن پس، دست به تحقيقات علمي و انتقادي مي زند و در انديشه ي ايجاد مكتب خود مي افتد.