الغاي روحانيگري و تقليد و اجتهاد در آئين بهاء

روحانيگري و كهانت را، بهاءالله ممنوع و لغو كرده است، بدين معني كه:
سران بهائي و مبلغان و داعيان آئين بهاء نبايد از ديگران در ظاهر و لباس و كار و روش، امتياز داشته باشند، بلكه آنها بدون تشريفات و تشخص و امتياز، مانند ديگران هستند از اين رو، منبر رفتن و پيش نمازي و وعظ و خطابه در آن آئين لغو شده است.
ولي در عين حال، مبلغان و داعيان آنها، بايد به فنون بحث و جدل و عقايد و كتاب هاي اديان ديگران كاملا آشنا باشند و وضع طرف را خوب درك كنند و با او، برابر افكار و پيشه ي او بحث كنند، از اين رو، ما بالاتر اشارت كرديم، كه حال روحانيان و مبلغان بهائيگري مانندگي نزديكي به مبلغان و داعيان اسماعيليان قديم دارد، يعني: مانند آنها امتيازي از ديگر مردم ندارند و به فنون بحث و جدل آشنا هستند و با اطراف خود، به قدر عقل و فهم و انديشه ي او سخن مي گويند، يعني: طرف را به لطايف الحيلي به دام مي اندازند.
در سال 1339، كه من در بعضي جلسات عمومي بهائيان گاهگاهي شركت مي كردم، از نزديك وضع و روش مبلغان بهائي را مشاهده مي كردم، درست به يادم هست كه طرف بحث من، مبلغي بود به نام «آقاي محمد حسيني» او، به تمام فنون بحث و جدل آشنا بود در عين حال مي كوشيد با اخلاق بسيار پسنديده اي با ديگران برخورد كند، و با هر كس برابر فهم و درك و فكر او، آغاز سخن مي كرد، و تا حدودي به اديان مختلف وارد بود، آيات قرآن و احاديث زياد حفظ بود. پيروان بهائيگري، عموما در كيش خود تعصب سختي دارند و هر كس به سهم خود مي كوشد، تا به پيشرفت مرام خود كمك كند و خود و كيشش را در نظر ديگران بهتر و بزرگتر و مهمتر نماياند، از اين رو، هيچكس باكي ندارد كه در اين راه مرتكب مبالغه و كذب شود، في المثل تعداد هم كيشان خود را در جهان صد برابر نشان دهد. روي اين مبنا به درستي روشن نيست كه تعداد بهائيان چند نفر است.
بهائيان تا مي توانند نام ديني خود را پنهان مي دارند و كيش خود را مخفي مي كنند، مگر در مواقعي كه مصلحت ايجاب كند و خود را معرفي كنند، روي اين اصل، ميان بهائيان رموز و اصلاحاتي هست كه در ميان ديگران با آن اصطلاحات سخن مي گويند، في المثل خود را «احباب» خطاب مي كنند.
بهائيان و همچنين بابيان (اهل بيان) كينه و دشمني سختي با آخوندهاي شيعي دارند و تا مي توانند در فرصت هاي مناسب از آن ها بدگوئي مي كنند، و در اين راه به آيات قرآن و روايات اسلامي كه در آن ها احيانا از نكوهش روحانيون سخن رفته باشد، استدلال مي كنند، چه آنكه بزرگترين مخالف و دشمن ديني آنها - هم در زمان باب و بهاء و هم در اكنون - همان آخوندها بودند.
بهائيان، از آنجا كه هميشه در افكار مذهبي خود غوطه ورند و دلبستگي سختي به كيش و مذهب خود دارند و مركز كيش آنها هم در جاي ديگر قرار دارد، تو گوئي كه در هر جا كه باشند، عاريه زندگي مي كنند، و توجهي به قانون محيط خود ندارند و سعيشان برآنست كه: بر دين خود خدمت و قوانين مذهبي خود را اجرا كنند و خلاصه، خود را از ديگران بيگانه حس كنند و كشوري، كه در آن هستند، از آن خود نشمارند.