يك نكته گفتني

اين نكته گفتني است كه دو عامل باعث بزرگ جلوه گر شدن و اشاعه و رواج امر باب و استواري ايمان پيروان و شهرت قيام او شد:
يكي اينكه هنگام ظهور باب، اوضاع سياسي، اجتماعي و اقتصادي ايران بسيار آشفته بود، به طوري كه مردم ستمديده از همه جا نااميد شده بودند؛ ناامني و ستم و بي قانوني آنها را از پا درآورده بود؛ مردم شيعي مذهب ايران، يعني همان مردم ستمديده، منتظر قيام مصلح و ظهور مهدي موعود و چشم در راه او بودند، عقايد شيخ احمد احسائي و مژده هاي سيد كاظم رشتي در مورد نزديكي زمان ظهور امام غايب هم، اين انتظار را تأييد كرد.
دوم مخالفت دولت وقت با امر باب و گرفتن و دور نگاهداشتن او از انظار مردم بود. اين كار دو نتيجه به بار آورد:
1 - مردم نااميد و ستمديده كه چشم در راه ظهور امام غايب و قيام مصلحي بودند، وقتي دولت وقت او را گرفته زنداني كرد، مردم مذكور را متوجه او گردانيد، چون خود سيد باب را نتوانستند ببينند و ماهيت او را بشناسند، چنين پنداشتند كه او حتما همان امام غايب و مهدي موعود و همان مصلح فوق العاده ايست كه ظهور كرده است. همين تصورات مردم عامي امر قيام سيد باب را در همه جا مشهور و بلند آوازه گردانيد، و نام او را مشهور خاص و عام نمود و گروهي كوركورانه از او پيروي كردند.
2 - و ديگر خود مخالفت دولت وقت با امر باب و بروز زد و خورد ميان طرفين، و بازداشت كردن سيد باب و تحت نظر نگهداشتن او، باعث اهميت پيدا كردن يك مسأله ي ساده، و عظيم جلوه گر شدن آن در نظر مردم شد.
بدين سان نهضت مذهبي باب در ايران پرآشوب دوره ي قاجار، شور و بلوائي بزرگ برپا نمود و كار به جائي كشيد كه فتنه ي باب و بهاء را، دولتهاي استعمارگر وقت تقويت كردند و شعله هاي آشوب را دامنه دارتر گردانيدند و به اصطلاح، آب گل آلود را گل آلودتر كردند، تا ماهيهاي باب دندان خود را بگيرند. چنانكه بعدها خواهيم گفت، بهاءالله را از ايران سالم بيرون آورده و به او كمكهائي كردند!
به هر منوال، علاوه بر اينكه سيد باب و جانشينان او نتوانستند اوضاع آشفته ي سياسي، اجتماعي و مذهبي زمان قاجار را اصلاح كرده سر و ساماني دهند، چنانكه اين كارها در روايات مربوط به ظهور امام غايب و مهدي موعود، جزء برنامه و وظايف حتمي او است، و طبق آن روايات جهان را پر از عدل و داد گردانند، بلكه بدتر و به مراتب اوضاع را آشفته تر گردانيدند! ولي پيروان محترم آنها از اين حقيقت غافلند. ولي پس از سالها مردم بينا و روشن انديش نيك دانسته و متوجه شدند كه اين گونه مهدي ها و به اصطلاح مصلحها و امامها، هيچوقت نتوانسته اند گره اي از بدبختيهاي اجتماعي ملل شرق را باز كنند، بلكه يك بدبختي ديگري را در جلوي مردم گذاشته اند.
باري به اصل مطلب برگرديم، پس از كشته شدن سيد باب، رسولان و پيروان متعصب و غافل او، با جان و مال به اشاعه ي امر او كمر بستند و در اثر نفاق و اختلافي كه ميان مردم انداخته بودند، آشفتگي را صد چندان بدتر گردانيدند.
اينكه در مبحث پائين به مشهورترين رسولان سيد باب، كه در زمان او و پس از او مسلك او را اشاعه دادند، اشارت مي كنيم.