اعتقاد شيخ احسائي درباره ي امام دوازدهم

عقيده ي بالاي سريها، يعني شيعيان ديگر درباره ي امام غايب اين است، كه او در سال 266 غايب شده و در قالب جسماني خود. پنهان از ديدگان مردم در بيابان ها، شهرها به سر مي برد تا روزي كه به اذن خدا آشكار شود و زمين را پر از عدل و داد گرداند...
ولي شيخ احمد احسائي و پيروانش اين عقيده را، به گونه ي خاصي توجيه مي كنند و برآنند، كه: امام غايب در جسم و قالب «هور قليائي» است و زندگي روحاني دارد و آزادي او مانند ما زندگان نيست، بلكه با اراده ي خداست و زندگي او نوعي زندگي برزخي در قالب مثالي، يعني در جسم هور قليائي است بنابراين، او در هنگام ظهورش، در قالب خود ممكن است نباشد، بلكه روح و جسم هور قليائي او در قالب شخص ديگري ظاهر شود.
شيخ، از آن جهت بدين عقيده اعتقاد پيدا كرده است، كه چون او طول عمر امام غايب را با موازين فلسفه و ذوق فلسفي خود سازگار نمي ديده، گفته است كه روح او در بدن هور قليائي زندگي مي كند، عقيده ي كسروي در اين باره اين است، كه اين عقيده ي شيخ درباره ي امام غايب، از عقايد سيد محمد مشعشع خوزستاني ريشه گرفته و نشأت يافته است. سيد محمد مشعشع، بر آن بوده است كه هر چيز داراي دو جنبه است: يكي جنبه ي حقيقي و ديگري جنبه ي حجاب، به سخن ديگر هر چيز يك ماهيتي دارد و وجودي: جنبه ي حقيقي يا ماهيت هر چيز، هميشه ثابت و لايتغير است ولي جنبه حجاب و صورت او، پيوسته در تغيير و ديگرگوني است [1] .
شيخ احسائي هم، به قول كسروي، از اين فلسفه سود جسته و گفته است: امام غايب هم، داراي دو جنبه، يعني حقيقت و صورت و حجاب است؛ جنبه ي حقيقت او، روح اوست كه هميشه ثابت و در جسم هور قليائي زنده است، ولي صورت و حجاب او، كه همان جسم عنصري باشد، پيوسته در تغيير و ديگرگوني است و از اين رو، هر كس كه به مقام شيعي كامل رسد، مي تواند محل حلول حقيقت و روح امام غايب باشد. يعني - مي تواند جنبه ي حجاب و صورت او باشد.
شيعيان كامل، در هر عصر و زماني، مظهر او هستند و از اين رو، داراي عنوان «امام زمان» و واسطه ي امام غايب و خلقند.
از نتايج اين عقيده درباره امام غايب، يكي ادعاي سيد محمد باب است كه خود را همان واسطه امام غايب و خلق دانسته و بالاخره گفت كه من همان امام غايب هستم، بدين معني كه حقيقت و يا روح او در من درآمده و من حجاب يا صورت او هستم...
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] احمد كسروي؛ تاريخ پانصد ساله ي خوزستان، چاپ تهران 1330 ه، صفحه 26.