تصوف
بنیامیه بعد از به شهادت رساندن امام حسین(ع) تلاش کردند با مناسکسازی همچون ایجاد بدعت روزه گرفتن در این روز، عاشورا را به عنوان عید در جامعه مطرح کنند، در صورتی که روزه در این روز، از منظر اهلبیت(ع) نهی شده است؛ زیرا روزه عاشورا، مُروّج بدعت بنیاُمیّه است.
نورعلی تابنده، برای تفسیر آیاتِ پیرامون ایمان ساحران زمان حضرت موسی(ع) داستانی مشتمل بر خواب بیان کرده که اشکالات متعددی بر آن وارد است و نمیتوان در تفسیر آیات، به چنین داستانهای بیاساسی اعتماد کرد.
شناخت افکار و اندیشه بزرگان مسلک تصوف، در شناخت انحرافات تصوف تأثیر بسزائی دارد. شاه نعمتالله ولی، مؤسس طریقه نعمتاللهی دارای اشکالات اعتقادی همچون پایین دانستن مقام امام علی (ع) از سایر خلفای راشدین و اشکالات سلوکی همچون تأیید روش «ملامتیه» میباشد. وجود چنین اشکالاتی، نشاندهنده این است که او شیعه نمیباشد و سلوک معنوی که ارائه داده است با سلوک عرفانی اهلبیت (ع) معارض است.
نویسنده کتاب تشویق السالکین، برای اشتقاق کلمه صوفی، دو احتمال را بیان نموده است؛ احتمال اول او این بوده که از کلمه صُفِّه مشتق شده است (در صورتی که این مطلب، طبق قواعد زبان عربی صحیح نمیباشد) و احتمال دوم این بوده که از کلمه صوف به معنای پشم، مشتق شده است (که طبق قواعد زبان عربی این احتمال درست می باشد).
غزالی در کتاب احیاءالعلوم خویش با مسلمان دانستن یزید، لعن او را جایز نمیداند. این در حالی است که از یزید، اشعاری نقل شده است که دلالت بر کفر او داشته و اینکه سراسر زندگی او در شرابخواری سپری شد و عاقبت هم در حال مستی مُرد.
شطحیات یکی از مهمترین اشکلاتی است که بر جریان تصوف مطرح میشود؛ متصوفه برای رهایی از انتقادات متشرعین، به روایات شطحگونه همچون خطبةالبیان منسوب به امام علی(ع) تمسک کرده تا گفتار نادرست بزرگان خود را توجیه کنند. این در صورتی است که صدور اینگونه خطبهها از معصومین(ع)، طبق قرائن محکم، مورد تردید جدی است.
متصوفه صحنه کربلا را رویارویی عشق و عقل دانسته و با توجه به مبنای خویش، کار حضرت را عاشقانه قلمداد کردهاند، در صورتی که حرکت حسینی از ابتدا تا انتها بر اساس مبانی عقلانی پیش رفته و هدفی جز تشکیل حکومت برای دست یابی به اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر نداشته است.
غزالی برای تبرئه قتل امام حسین(ع) توسط یزید از حربههای دینی استفاده کرده و اعتقاد داشته که این مسئله ثابت نیست؛ در صورتی که کتابهای تاریخی متعددی به این مسئله پرداختهاند.
نورعلی تابنده با بیان اینکه بعضی اوقات حسادت، دارای محاسنی است، برای توجیه تمرُد ابلیس از سجده کردن بر حضرت آدم(ع) تلاش کرده است. در صورتی که در روایات معصومین (ع)، حسادت به طور کلی مذمت شده و اثر آن را نابودی ایمان دانستهاند. پس این توجیه نورعلی تابنده، نشاندهنده جهل او از آثار مخرب حسادت است.
استفاده از اسرائیلیات به هر نیّتی که باشد، امری نادرست است؛ زیرا باعث نفوذ مطالب ادیان دیگر در منابع اسلامی میشود. نورعلی تابنده در تبیین بعضی موضوعات، از مطالب کتاب مقدس استفاده کرده که این کار، مصداق استفاده از اسرائیلیات در تبیین مباحث دینی است.
نورعلی تابنده قطب پیشین دراویش گنابادی، علت ایمان ساحران معاصر حضرت موسی(ع) را خواب آنها دانسته و آن خواب را باعث هدایت آنها شمرده است. اما سخن تابنده، با ظاهر آیاتی که علت ایمان ساحران را معجزه حضرت موسی(ع) بیان کرده، منافات دارد. بعلاوه، در سراسر داستان بیان شده توسط نورعلی تابنده، قرائنی وجود دارد که احتمال جعل داستان را تقویت مینماید.
پیروان احمد اسماعیل بصری مدعی هستند او کسی است که در روایات، به عنوان منتقم خون امام حسین(ع) مطرح شده است؛ در صورتی که در روایات، قائمی که فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است، به عنوان منتقم خون امام حسین(ع) معرفی شده است.
جهاد در راه خدا یکی از ارزشهایی است که مورد سفارش خداوند و معصومین (ع) است و عارفان حقیقی برای دستیابی به آن از هیچ کوششی دریغ نمیکنند؛ اما صوفیه در دفاع مقدس نشان دادند که از مرگ فراری هستند و طالب این سعادت با ارزش نمیباشند.
عطار نیشابوری در الهینامه خود، صفاتی همچون صدیق اکبر و یار غار پیامبر بودن را به ابوبکر نسبت میدهد؛ در صورتی که این صفات از منظر شیعیان بر او اطلاق نمیشود؛ زیرا لقب صدیق اکبر، مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و طبق شواهد، اثبات یار غار بودن برای ابوبکر، قابل تشکیک جدی میباشد.