اعتقادات
بعد از رحلت پیامبر افراد پست و خبیث به خاطر خوش خدمتی و تصاحب اموال دنیایی شروع به جعل احادیث و روایات ساختگی کردند. فضائلی بیان کردند که صحابه و تایعین و حتی پیشوایان دین از فرق و مذاهب اسلامی لیاقت آن را نداشتند. لذا در اواخر سده اول هجری به خاطر این که بزرگانشان از قافله اهل بیت پیامبر و حداقل از صحابه و برخی تابعین عقب نمانند مناقبی را ذکر کردند که حتی برای صحابه زمان پیامبر هم ذکر نشده بود. آنان با این کار تلاش کردند تا جایگاه رهبران و پیشوایان خود را در بین مردم بزرگ جلوه دهند و مردم را به طرف ایشان سوق دهند
بحث توحید از مباحث اصلی پس از ظهور اسلام بوده است و میان مشرکان و پیامبر اکرم روی داد. پیامبری که در اوج تنهایی در سرزمین عربستان، مردم را به طرف یکتا پرستی دعوت کرد. البته این در حالی بود که در مفهوم و محتوا مشرکین و پیامبر اختلاف نداشتند، و این اختلاف در دهههای بعدی بین مذاهب گوناگون روی داد. اهل سنت بحث توحید را به دو قسم ربوبی و الوهی تقسیم کردند و قائلین به غیر این دو را کافر و مشرک برشمردند، در حالی که شیعه آن را به اقسام وسیعتری تقسیم نمود
شیخ یوسف قرضاوی از علمای افراطی سلفی اهل سنت در کشور مصر است. دیدگاه او در برخی از اعتقادات اسلامی مثل توحید و شرک همان دیدگاههای افراطی بزرگان گذشته اهل سنت است در حقیقت او پیرو همان نظراتی است که ابن تیمیه و ابن قیم و دیگران دارند. او توحید را به دو قسم ربوبی و الوهی تقسیم میکند و در توضیح میگوید توحید ربوبی یعنی اعتقاد داشتن به یکتایی خدا در آفرینش و تدبیر در آن و در توحید الوهی میگوید چیزی که آن را توحید در عبادت باید بدانیم که ان در مقابل شرک است
امروزه گروههای تکفیری سرزمین مسلمانان را دارالکفر مینامند. این اعتقاد به زمان خوارج بر می گردد، زیرا آنان نیز سرزمین اسلامی را دارالکفر مینامیدند.
ابن تیمیه کتاب «منهاج السنه» را به درخواست عدهای در رد منهاج الکرامه علامه حلی نگاشته است، او از هر راهی استفاده کرده که استدلالات محکم علامه را مخدوش کند؛ او با تکذیب و اتهامات ناروا قصد رد کردن دلایل را دارد، در سخنی عجیب میگوید: اصول دین شیعیان چهارتاست؛ توحید، عدل، نبوت، و امامت، که امامت آخرین اصل دین آنهاست.
وهابیت مدعیاند به این که نوعی قرائت از اسلام حقیقی هستند. و این در حالیاست که حاشیههای فراوان و تفسیرهای سلیقهای اصل اسلام را تهدید میکند. مشکل ما اسلام نصّ (حقیقی) نیست، مشکل ما فتواها و نظرات غلوّآمیزی است که معلول منفعت طلبیها ، شرایط سیاسی، مذهبی و اجتماعی دوره های مختلف تاریخی بوده است
ابن تیمیه میگوید زمانی فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) درخواستی کرد و او به فاطمه خواستهاش را نداد، پس ابوبکر، خلیفه پیامبر نیز میتواند خواسته ایشان را برآورده نکند؛ ابوبکر به کسی در طول عمرش ظلم نکرده و فاطمه هم معصوم نیست که هر چه بخواهد حقش باشد.
سر سلسله وهابیت برای دست پیش گرفتن در مقابل همه لکههای ننگی که به واسطه تفکر الحادی خود نسبت به مسلمانان روا داشته، شیعیان را بدترین طایفه منسوب به کعبه و قبله دانسته است.
امام جماعت مسجدالحرام در شبکه بی بی سی: ... و اگر ما نسبت به کافر شماردن مردم عادی و عوام شیعه مردد باشیم، اما در کافر دانستن همه علما و مراجع شیعه هیچ تردیدی نداریم.
ابن تیمیه در ظاهر به فضایل حضرت زهرا (سلامالله علیها) اعتراف میکند ولی سخنانی میگوید که لازمهاش اعتقاد به عصمت برخی از صحابه یا رفع قلم در مورد این افراد است، و رضایت خداوند را همواره برای آنان پابرجا میداند، ابن جوزی درباره این تفکر و قائلش میگوید: آنان نام عالم بر خود نهادهاند و اعتقادشان کج فهمی است.
متاسفانه برخی مفتیان تندرو در عربستان بدون در نظر گرفتن مصالح اسلامی و ایجاد وحدت در مشترکات در فتاوی خود بحث جهاد با شیعه را مطرح میکنند!
اهل سنت در تکفیر دیگران احتیاط میکنند. تقی الدین سبکی به صراحت میگوید: مومن حکم به کفر کسی که شهادتین بر زبانش جاری کند، نمیکند. اما ابن تیمیه به صراحت اعلام میکند که افزون بر شهادتین، انجام اعمال عبادی نیز لازم است، بنابراین اگر کسی نماز نخواند، تکفیر میشود.
ناصرالدین البانی» با ابراز تأسف نسبت به بارگاه نبوی در ییشنهادی به دولت آل سعود میگوید: «به اعتقاد من، اگر دولت سعودی میخواهد داعی توحید داشته باشد، باید گنبد سبز بر روی قبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را به حالت سابقش برگرداند!
سلف در نزد مسلمانان به معنای گذشتگان صالح است و ابن تیمیه معتقد است صحابه، تابعین و تابع تابعین از منابع شریعت هستند؛ اما در عمل ابن تیمیه دوگانگی وجود دارد، که ناشی از این است که او خود معتقد به سلفیت نیست، بلکه به بهانه سلفیت و تمسک به عمل صحابه میخواهد عقاید باطل خود را منطقی جلوه داده و به همه بقبولاند.