پاسخ به ابن تیمیه در رد حکایت برتری امام جواد بر یحیی بن اکثم

  • 20 تير, 1400 - 12:12
ابن تیمیه امام جواد (علیه‌السلام) را مورد هجمه غیرعلمی و غیرمنطقی قرار گرفته، که هر منصفی بادقت در حکایت و رد ابن‌تیمیه بنگرد، متوجه می‌گردد که این ایرادات به جهت جهل ابن‌تیمیه یا از لجاجت و تعصب وی ناشی می‌شود.

خلاصه مقاله
ابن تیمیه فرمایشات علامه حلی در مورد اعتقاد شیعه در کرامات ائمه اثنی عشر را بیان کرده و برای هر کدام از ائمه، ایرادی گرفته که به زعم خود، اعتقاد شیعه در برتری و فضیلت ائمه و کرامت داشتن آنان را منکر شده؛ یکی از این ائمه که مورد هجمه غیرعلمی و غیرمنطقی ابن‌تیمیه قرار گرفته، امام جواد (علیه‌السلام) است که هر منصفی بادقت در حکایت و رد ابن‌تیمیه بنگرد، متوجه می‌گردد که این ایرادات به جهت جهل ابن‌تیمیه یا از لجاجت و تعصب وی ناشی می‌شود.
در این حکایت، هم اعلمیت، افقهیت، و افضلیت امام جواد (علیه‌السلام) بر تمام افراد زمانش (در سن خردسالی) مشخص می‌گردد و همین نشانه‌ی امامت ایشان است؛ مسئله مطرح‌شده هم یکی از غامض‌ترین مسائل فقهی است که 5 قرن بعد، ابن‌تیمیه به زوایای آن پی نبرده است؛ ابن حجر عسقلانی در مورد ابن‌تیمیه گفته: «چه بسیار افراط در مخالفت با شیعه و علامه حلی داشته، و در رد کردن احادیث از سوی ابن‌تیمیه، بسیاری از احادیث نیکو که به هنگام تالیف، حضور ذهن نداشته است، رد کرده است؛ چرا که او به حافظه خود اتکا می‌کرده، و انسان فراموش‌کار است.»

متن مقاله
ابن تیمیه در جلد چهارم منهاج السنه، بیش از صد صفحه، فرمایشات علامه حلی در مورد اعتقاد شیعه در کرامات ائمه اثنی عشر را بیان کرده و برای هر کدام از ائمه، ایرادی گرفته که به زعم خود، اعتقاد شیعه در برتری و فضیلت ائمه و کرامت داشتن آنان را منکر شود؛ یکی از این ائمه که مورد هجمه غیرعلمی و غیرمنطقی ابن‌تیمیه قرار گرفته، امام جواد (علیه‌السلام) است که هر منصفی بادقت در حکایت و رد ابن‌تیمیه بنگرد، متوجه می‌گردد که این ایرادات به جهت جهل ابن‌تیمیه یا از لجاجت و تعصب وی ناشی می‌شود.
وی پس از نقل کلام یک صفحه‌ای علامه حلی در مورد امام جواد (علیه‌السلام)، شروع به نقد کرده و با کلامی که خود شایسته آن است، نقدش را آغاز کرده است:
- کلام او به روش مطالب دیگر آنان است؛ پس رافضه عقل ندارند، نقل صحیح ندارند، دنبال حق نیستند و با باطل مقابله نمی‌کنند، نه با دلیل و برهان و نه با دست و دندان؛ آن‌چه علامه حلی ذکر کرده، فضیلتی برای امام جواد (علیه‌السلام) ثابت نمی‌کند، چه برسد به اثبات امامتش!
- حکایتی که از یحیی بن اکثم نقل کرده، از دروغ‌هایی است که غیر از جاهلان با آن شاد نمی‌شوند؛ یحیی بن اکثم فقیه‌تر و عالم‌تر و فاضل‌تر از این است که کسی را با سؤال حکم صید مُحرم بخواهد امتحان کند؛ این مسئله را فقهای کوچک نیز می‌دانند، پس این مسئله از نکات مهم یا ریزی نیست که فقط عالمان مبرز آن را بدانند.[1]
- مجرد تقسیم سؤال به احوال قاتل، نه در بیان حکم است و نه علم به دانستن حکم مسأله را نشان می‌دهد و اگر به چیزی دلالت کند، دلیل بر آن است که سؤال زیباست، و هر کسی خوب سؤال کند، دلیل بر جواب دادن آن نیست.
- اگر ذکر فروعات ممکن واجب است، چرا همه را نیاورده، و اگر واجب نیست، چرا بعضی را آورده است، مثلاً چرا نگفته صید از روی عمد بوده یا خطا؟
- به جای تقسیم عالم بوده یا جاهل، اگر بهتر بود می‌گفت: از روی عمد بوده یا خطا؛ زیرا به اتفاق مردم بین خطاکار و عامد فرق است و (اختلافات را در مورد جزای خطاکار یا عدم جزا در دو صفحه با آیات مختلف بیان کرده است.)[2]
- تقسیم‌های دیگری که سزاوار بود بیان می‌شد؛ یادش بوده در احرام است یا فراموش کرده؟ مضطر بوده، یا بیهوده صید کرده؟ که نگفتن این تقسیمات نشان از جهل سائل دارد و خداوند امام معصوم را از این جهل مصون می‌دارد.
- این‌که گفته در خارج حرم صید صورت گرفته یا در داخل حرم؛ شخص مُحرم هنگامی‌که صید کند، چه در داخل حرم باشد، چه خارج حرم، بر او به اتفاق مسلمین، کفاره واجب است و صید در حرم بر مُحرم و غیرمُحرم حرام است؛ پس هنگامی‌که مُحرم صیدی را در حرم انجام دهد، حُرمتش مؤکد است ولی جزایش یکی است.
- تقسیم به بار اول یا تکرار صید هم فرقی کوچک دارد، که عده قلیلی از علما به فرق این دو قائل شده‌اند (لزومی به این تقسیم نبود.)[3]

اما پاسخ ایرادات ظاهراً مغرضانه یا جاهلانه ابن‌تیمیه:
- این‌که گفته این حکایت فضیلتی را برای امام جواد (علیه‌السلام) ثابت نمی‌کند؛ او را به خواندن مفصل ماجرا دعوت می‌کنیم تا بر او مشخص شود که هم بر فضیلت و هم بر افضلیت و اعلمیت و افقهیت امام دلالت دارد (علامه حلی حکایت را با اختصار بیان کرده‌اند.)[4]
- این‌که حکایت را دروغ دانسته، جوابش این است که هر چه علمای اهل سنت نیاورده‌اند، دلیلی بر کذبش نیست، مانند موارد دیگری که ثابت است و نیاورده‌اند، و این‌که یحیی بن اکثم کسی را چنین امتحان نمی‌کند، نیز پاسخ داده می‌شود، که روش او در مقابل بزرگان چنین بوده، حال که به وی وعده پاداش فراوان دادند، انگیزه او بر این کار بیشتر است، و این‌که این مسئله، پیش‌پا افتاده و راحت است، در ادامه پاسخ ما مشخص می‌گردد که چنین نیست و مسئله بسیار پیچیده است، به حدی که حتی ابن‌تیمیه 5 قرن پس از جواب‌های امام جواد (علیه‌السلام)، هنوز برخی از فروعات آن را نمی‌داند.
- این‌که گفته مجرد تفریع سؤال، علم به دانستن حکم مسأله را نشان نمی‌دهد، باز هم باید بگوییم، اصل قضیه را مطالعه نکرده و با عبارات کوتاه علامه حلی نتیجه گرفته، بلکه بازهم می‌تواند به الارشاد، تحف العقول، کشف الغمه، و ... مراجعه کند، هم حکایت را کامل مطالعه می‌کند، و هم به علمش افزوده می‌گردد و هم متوجه می‌شود، ابتدا که این فروعات توسط امام جواد (علیه‌السلام) نقل شد، به حدی حیرت‌انگیز بود که لزومی به جواب‌هایش نبود، بلکه در بین مردم، چنین احکامی احتیاج نبود، زیرا این مسائل مبتلابه نیست و مردم تا زمانی که به حج نرفته‌اند انگیزه‌ای برای فراگیری آن ندارند؛ پس از پراکنده شدن مردم، مأمون از امام در جمع خصوصی درخواست کرد و جواب امام در ادامه این حکایت آمده است؛[5] اگر ابن‌تیمیه ادامه حکایت را ملاحظه کرده بود، اغلاط فاحشی که در ردیه خود بر این حکایت آورده، مرتکب نمی‌شد!
- این‌که اگر ذکر فروعات ممکن واجب است، چرا همه را نیاورده، و اگر واجب نیست، چرا بعضی را آورده است، یکی از مغالطات ابن‌تیمیه است؛ تفریع یک مسئله، چه ربطی به احکام تکلیفی (وجوب و حرمت و ...) دارد؟! گاهی در یک مسئله، متکلم  در موضع بیان است و تمام فروعات را می‌آورد؛ گاهی قسمتی را بیان می‌کند و گاهی مانند آیه وضو و ... متکلم (شارع) در مقام بیان کیفیت شستن و ... نیست؛ بنابراین نمی‌توان گفت که یا باید (واجب است) همه فروعات را می‌آورد، و یا هیچ‌کدام را نمی‌آورد؛ امام جواد (علیه‌السلام) با آوردن این تعداد از فروعات، تمام حاضرین را، ازجمله افقه آنان (یحیی بن اکثم) را شوکه کرد که حتی پاسخش را از امام درخواست نکردند!
- در ادامه گفته چرا امام این فرع: صید از روی عمد بوده یا خطا، را بیان نکرده‌اند؛ بازهم جوابش تکراری است و جهل ابن‌تیمیه به اصل حکایت را می‌رساند، و اگر ایشان نظری به کتاب الارشاد می‌انداخت متوجه می‌شد که امام این فرع را آورده و احتیاجی نبود نیم صفحه ابن‌تیمیه بنویسد که این فرع اهمیتش از فرع عالم یا جاهل بودن مُحرم در صید بیشتر است!
- ابن‌تیمیه تقسیم‌های دیگری آورده و گفته سزاوار بود آن‌ها هم می‌آمد و ذکر نکردن آن‌ها را نشانه جهل تفریع کننده دانسته، که بازهم می‌توان به خوانندگان این مطلب ابن‌تیمیه، حکایت کامل را آدرس دهیم،[6] تا خود قضاوت کنند که امام جواد (علیه‌السلام) در خردسالی عالم‌تر است یا ابن‌تیمیه، در 5 قرن بعد و در پیری!
- این‌که گفته تقسیم به صید در خارج حرم یا در داخل حرم، اضافی است و فرقی ندارد و صید چه داخل حرم، چه خارج حرم، جزایش یکی است؛ نشان دیگری از جهل ابن‌تیمیه است، زیرا اگر ابن‌تیمیه حکایت امام را کامل خوانده بود، و جواب امام را در آن مجلس ملاحظه می‌کرد، متوجه می‌شد، (اگر مُحرم، خارج حرم شکار کند و شکارش از پرندگان بزرگ باشد، کفاره‌اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد، کفاره‌اش دو برابر است؛
اگر جوجه‌ی پرنده‌ای را در بیرون حرم بکشد، کفاره‌اش یک بره، و اگر در حرم بکشد، هم بره و هم قیمت جوجه، و اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، گورخر، کفاره‌اش یک گاو است، شترمرغ، یک شتر است، آهو، یک گوسفند است، و اگر هر یک از این‌ها را در حرم بکشد، کفاره‌اش دو برابر می‌شود) خوب نیست کسی خود را عالم بپندارد و بدون تتبع هرچه به ذهنش می‌رسد، به عنوان ردیه بر زبان جاری کند؛ (البته عقیده نداریم که این ناصبی، اگر با تتبع، تمام حقایق را هم می‌دید، از لجاجتش کم می‌شد؛ ان‌شاءالله خداوند همه ما را از تبعیت هوی و هوس محافظت کند!)
- در آخر هم به تقسیمی دیگر (صید اول مُحرم است یا تکرار صیدش است) ایراد گرفته که لزومی به این تقسیم نبود، زیرا فرقشان اندک است؛ بازهم جواب این است که در این فرع اختلاف علماء زیاد است، و برخی این فتوا را داده‌اند (که به قول شهید ثانی قول قوی‌تر همین است)[7] که اگر صید صورت گرفت، کفاره دارد و اگر صید تکرار شد، کفاره تکرار نمی‌شود، و طبق آیه 95 سوره مائده، بر خداست که از این شخص انتقام بگیرد.

بنابراین مشخص می‌گردد که در این حکایت، هم اعلمیت، افقهیت، و افضلیت امام جواد (علیه‌السلام) بر تمام افراد زمانش (در سن خردسالی) مشخص می‌گردد و همین نشانه‌ی امامت ایشان است؛ این مسئله هم یکی از غامض‌ترین مسائل فقهی است که 5 قرن بعد، ابن‌تیمیه به زوایای آن پی نبرده است؛ هم‌چنین مشخص می‌گردد چه کسی عقل ندارد، نقل صحیح ندارد، دنبال حق نیست و با باطل مقابله نمی‌کند، و فقط لجاجت است که بر وی حکم‌فرماست؛ هر چه را بخواهد می‌پذیرد و هرچه را قبول نداشته باشد، سیل ایرادها را بدون تتبع نثار آن می‌کند، همان‌گونه که ابن حجر عسقلانی گفته: «چه بسیار افراط در مخالفت با شیعه و علامه حلی داشته، و در رد کردن احادیث از سوی ابن‌تیمیه، بسیاری از احادیث نیکو که به هنگام تالیف، حضور ذهن نداشته است، رد کرده است؛ چرا که او به حافظه خود اتکا می‌کرده، و انسان، فراموش‌کار است.»[8]

پی‌نوشت:

[1]. منهاج السنه، ابن تیمیه، ج4، ص69.
[2]. منهاج السنه، ابن تیمیه، ج4، ص70.
[3]. منهاج السنه، ابن تیمیه، ج4، ص72.
[4]. «مشخص شدن برتری امام جواد (علیه‌السلام) بر بزرگان بنی‌عباس»
[5]. همان مقاله.
[6]. همان مقاله.
[7]. الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، شهید ثانی، ج2، ص364.
[8]. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج6، ص 319 و 320. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.