تصوف
«محمدعلی حکیم»، دارای روحیه صلح کل بوده و به این خاطر، دیگر سلسلههای صوفیه، همچون سلسله سلطانعلیشاهی را حق دانسته و «ملا سلطان» را واصل به طور چهارم قلب میداند؛ درحالی که «ملاسلطان»، غیر از سلسله خویش را حق نمیدانست و کسانی را که با غیر از او بیعت میکنند را کافر دانسته است؛ پس از منظر «ملا سلطان» اقطاب ذهبیه، همچون کفار هستند.
«نورعلی تابنده»، بارها در مباحث فقهی، اظهارنظر اشتباه کرده است، در حالی که اقطاب صوفیه اعتقاد دارند «اقطاب» باید در مباحث طریقتی اظهارنظر کرده و در امور شریعت دخالت نکنند؛ پس «نورعلی تابنده»، خلاف مبانی خود عمل کرده است.
متصوفه تلاش دارند برای رسوخ آموزههای خویش در جامعه شیعی، این باور را القا کنند که بزرگان متصوفه، شاگردان و از مرتبطین با حضرات معصومین (ع) بودهاند؛ به این خاطر، در کتابهای خویش، به داستانهایی همچون دیدار شقیق بلخی با امام کاظم (ع) استناد کرده، در صورتی که اعتبار چنین داستانهایی، در نهایت ضعف است.
گذاشتن سبیل یکی از اشترکاتی است که بین اهل حق و دراویش گنابادی وجود داشته و این عمل را به فعل امام علی (ع) مستند کردهاند؛ درحالی که داستانهای مورد استناد آنها، در منایع معتبر و متقدم حدیثی وجود ندارد و به دروغ، این عمل را به امام علی (ع) انتساب میدهند.
«ابنعربی»، عدالت صحابه را که یکی از مهمترین آموزههای اهلسنت است، در کتاب «الفتوحات المکیه» خویش پذیرفته است؛ این در حالی است که وقایع تاریخی، معارض با چنین آموزهای است.
گرایش مذهبی «ابنعربی»، یکی از مسائلی است که مورد اختلاف بین محققین بوده، ولی قرائن بسیاری بر این وجود دارد که او دارای گرایشات اهلسنت بود؛ از آن جمله میتوان به استناد وی به فعل معاویه در مسائل فقهی، اشاره کرد.
«شبلی» یکی از بزرگان متصوفه است که طبق منابع متصوفه، فقیه سنی مذهبی است که در شیوه سلوکی خویش، دارای اعمالی است که با تعالیم مکتب معصومین (ع)، ناسازگار است.
«ابنعربی»، در کتاب «الفتوحات» خویش همچون اهلسنت، قائل به عدالت صحابه شده؛ در حالی که آموزه عدالت صحابه، با آیات قرآن کریم معارض بوده و به این خاطر، شیعیان هیچ گاه ملتزم به چنین تفکری نشدهاند.
معروف کرخی، یکی از شخصیتهایی است که در انتساب جریان تصوف با اهلبیت (ع)، نقش اساسی دارد؛ این درحالی است که وجود تاریخی چنین فردی، قابل اثبات نیست.
سلسلههای صوفیهای همچون سلطان علیشاهی، افرادی همچون داوود طائی که پرورش یافته افرادی همچون ابوحنیفه هستند را بهعنوان اقطاب خویش معرفی کردهاند؛ این در حالی است که آنها با وجود اینکه در زمان معصومین(ع) زندگی میکردهاند؛ اما هیچگونه ارتباط علمی و معنوی از آنها با حضرات معصومین(ع) گزارش نشده است.
«ابنعربی» در کتاب «فتوحات» خویش، طبق مکاشفهای که از گروهی به نام «رجبیون» نقل کرده، اینچنین برداشت میشود که شیعیان را باطناًَ خوک دانسته؛ در حالی که اینچنین قضاوتهایی، با مکتب اهلبیت (ع) سنخیت ندارد.
منجیباوری، یکی از اصول همگانی در ادیان الهی و غیرالهی است؛ اما نباید این تصور اشتباه را در ذهن ایجاد کرد که ماهیت و حقیقت منجی مطرحشده در ادیان، یکسان بوده و همه ادیان فقط در نام منجی با یکدیگر اختلاف دارند، بلکه ویژگیهای منجی در ادیان نیز با یکدیگر متفاوت است.
فرقه صوفیه ذهبیه، قائل هستند که تمام اقطاب سلسله آنها شیعه بوده، در حالی که قرائن زیادی وجود دارد که بعضی از اقطاب آنها همچون احمد غزالی، قطعاً گرایشات اهلسنت داشته است.
نورعلی تابنده، تلاش کرده جلالالدین محمد بلخی (مولوی) را معتقد به مذهب شیعه معرفی کند؛ در حالی که با بررسی آموزههای بیان شده در کتاب مثنوی، و همچنین در فضای اعتقادی خانواده او، گرایشات بسیار هماهنگی، با اهلسنت مشاهده میگردد.