هویت ملی

در هگمتانه (همدان) شخصی به نام فرَوَرتیش دست به آشوب و اغتشاش زد. داریوش هم دستور داد او را بازداشت کردند. سپس بینی و زبان او را بریدند. گوشهایش را بریدند و بعد هم یک چشمش را از حدقه درآوردند.

به راستی رفتارِ کورش کبیر در قِبالِ اغتشاشگران و شورشیان چگونه بود؟ پاسخ: قتل عام و به بردگی گرفتنِ کسانی که در شورش نقش داشتند...!

در دوران حکومت اردشیر اول، اغتشاشی علیه حاکمیت هخامنشی در مصر صورت گرفت. سپس اردشیر هخامنشی با اعزام نیرو، موفق شد اغتشاشات را سرکوب و دوباره بر مصر مسلط شود.

خانم مری بویس (Mary Boyce) استاد دانشگاه لندن در رشته مطالعات زرتشتی و ایرانشناسی، در کتاب مشهور خود «زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها» از واکنش داریوش کبیر، به اغتشاشات و شورشها میگوید: سرکوب و کشتار!

اسناد تاریخی نشان میدهد که کورش کبیر، در "عمل" شعارِ «هم غزه، هم لبنان» را سرلوحه سیاستهای خود قرار داده بود. اکنون چرا برخی از مدعیان فرهنگ آریایی، این شعار کورش کبیر را زیر پاهای خود انداخته اند؟!

عصر هخامنشیان... برخلاف تبلیغات دروغین برخی رسانهها، فقر و نداری زندگی مردم را فراگرفته بود. در مدت یک سال 19 شورش بزرگ در ایران رخ داد که همه این شورشها به دست داریوش سرکوب شد. برخی کشته و برخی به اسارت درآمده و به بندگان داریوش تبدیل شدند!

داریوش در کتیبه خود میگوید در یک سال، 19 بار اعتراضات وسیع به همراه اغتشاش و درگیری در قلمرو او رخ داد که تمامی این موارد به دست او سرکوب شدند و معترضین و اغتشاشگران هم به بردگی حکومت هخامنشی درآمدند.

امروزه برخی مدعی هستند که هخامنشیان اهل خشونت نبودند، بلکه اهل مدارا، دوستی و محبت بودند؛ در حالی که در سکههای هخامنشی، غالباً نقشِ سلاحهای نظامی از جمله شمشیر و نیزه و گرز و... وجود دارد؛ و این برخلاف ادعاهای مطرح شده، از واقعیتی دیگر حکایت دارد.

مولانا جلال الدین بلخی، در آثار از دیوان شمس تا مثنوی معنوی، بارها اسکندر را ستوده و از او به عنوان ذوالقرنین یاد میکند.

چه خوشمان بیاید، چه نیاید، سعدی، اسکندر را ذوالقرنین میخواند. هرچند نگارنده این نوشتار، اعتقادی به ذوالقرنین بودن اسکندر ندارد. تنها به گزارش منابع تاریخی اکتفاء میکند.

حافظ شیرازی، ملقّب به لسان الغیب، که حقاً از نقاط اوج عرفان و ادب ایرانی است، در اشعار خود، مکرراً اسکندر مقدونی را ستایش کرده و او را ذوالقرنین مینامد.

آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله) در زمینه ذوالقرنین، به سخن ابوالکلام آزاد (اندیشمند هندی) مراجعه کردند. از سویی میدانیم که استدلالهای ابوالکلام "امروزه" از اعتبار ساقط است. فی الواقع، کشفیات جدید به ما نشان میدهد که کورش ابداً نمیتواند ذوالقرنین باشد، از سویی آیت الله مکارم فرمودند این ادعا که کورش همان ذوالقرنین باشد، ابهاماتی دارد.

علامه طباطبایی(ره) با قاطعیت و یقین کورش را ذوالقرنین ندانستند، بلکه فرمودند بر این تطبیق اعتراضاتی وارد است؛ لیکن ایشان کورش را نزدیکترین گزینه به ذوالقرنین میدانند. هرچند که امروز، همین نزدیکیِ کورش و ذوالقرنین نیز باطل و نادرست است.

با اینکه ابوریحان در کتاب خود به نقل از اهل مغرب، نام کورش را میآورد و این بدین معناست که او با منابع ایشان و شخصیت کورش از نگاه آنان آشنایی کامل داشت، اما دریغ از تطبیق کورش و ذوالقرنین! اینها شواهد و قرائنی آشکار بر اینند که در منابع اسلامی تا پیش از عصر استعمار، کورش با اینکه شناخته شده بود، لیکن هیچ گاه مصداق ذوالقرنین خوانده نشد.