شیعه

در شبههی ابن تیمیه آمده که نذر برای قبر و یا برای مجاورین قبر، شرعا جایز نیست و چنین نذری معصیت است؛ در پاسخ میگوییم مگر شیعیان نذر را برای قبر یا مجاورین و یا هر کس دیگری انجام میدهند؟ آری، ما هم میگوییم نذر برای غیر خدا باطل و حرام است. اساسا نزد علمای شیعه نذری که برای غیر خداوند صورت گیرد، هیچگونه ارزشی نداشته و ادای چنین نذری...

در بین صوفیان سلطان علیشاهی نعمت اللهی، مرسوم است که خود را از شیعیان دانسته و امامان اثنی عشری را به امامت قبول دارند، ولی سران این صوفیان، که آنان را در سلسله خودشان جای دادهاند، مذهبی غیر شیعه داشتهاند. بنابراین بین صوفیان اختلاف شده که چه مذهبی را قبول کنند و این شیعهگری صوفیان فقط در ظاهر بوده و در عمل هیچ تناسبی با شیعه واقعی ندارند.

خداوند گنهکاران را به سوی حق دعوت میکند و نوید زندگی خوب، سوای اعمال گذشتهای که داشتند، به آنها میدهد؛ نمونه تاریخی آن، اسلام آوردن «وحشی»، قاتل حمزه سیدالشهداء، است که میترسید توبهاش پذیرفته نشود، آیهای نازل شد و در رحمت به روی او گشوده شد، ولی برخی علمای اهل سنت، نسبت به شیعه، چنین روشی ندارند، و در مواردی که رفتار آنها را خلاف تشخیص میدهند، حکم به عدم قبول توبه و قتل را صادر میکنند.

یکی از انحرافات بنیانگذار وهابیت محمد بن عبدالوهاب این است که وی امامیه را تکفیر کرده و میگوید: «و هر کس در کفر آنان شک کند، خودش کافر است.» وی میگوید: «هر کس یک فرد صحابی از صحابه پیامبر را دشنام دهد کافر است.» که در پاسخ باید گفت آیا سیره رسول خدا و تابعین و تابعین تابعین، اینگونه بوده است؟

در زمان حضور پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به پیروان امام علی (علیهالسلام) شیعه میگفتند و بسیاری از صحابه آن حضرت را شایستهترین فرد برای خلافت بعد از نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) میدانستند، ازجمله سلمان، ابوذر و مقداد.

ذهبی سلفی در شرح حال ابان بنتغلب مینویسد: تشیع در میان تابعین و تابع تابعین رواج داشت و اگر روایات این دسته از راویان را کنار بگذاریم، بسیاری از آثار نبوی از بین میرود و این کار مفسده روشنی است. بنا براین میتوان شیعه را حافظ و نگهبان سنت نبوی دانست.

ابوحاتم رازی درباره تشیع مینویسد: اولین اسمی که برای مذهبی در اسلام ظهور پیدا کرد، شیعه بود که به چهار نفر از صحابه (ابوذر، عمار، مقداد و سلمان) اطلاق میشد؛ سلمان، ابوذر، مقداد، خبّاب بن اَرَت، جابر، ابوسعید خدری و زید بن ارقم صحابهای هستند که حضرت علی (علیهالسلام) را اولین مسلمان دانسته و بر سایر صحابه برتری دادهاند.

عبدالرحیم بن حسین عراقی معروف به حافظ عراقی ضمن پذیرش و تایید مطابقت نحوه حنک انداختن عالمان شیعه با سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، با تاثیر از تفکرات امویان و ابنتیمیه، مهمترین دلیل خود برای رد این عمل را موافقت شیعیان با این سنت بیان میکند.

زرقانی با پذیرش و مطابقت نحوه عمامه بستن شیعیان با سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، به خاطر مخالفت با شیعه، اهل سنت را به ترک این سنت سفارش میکند.

ابن ابیهریره که از بزرگان مذهب شافعی به شمار میرود، به عنوان یکی از مدافعان بنیامیه با پیروی از اندیشههای امویان مینویسد: اگر بلند خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» جزء شعارهای شیعیان شده باشد، مستحب است به خاطر مخالفت با آنان «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته بخوانیم.

نووی شافعی ضمن افضل دانستن دست راست برای انگشتر، در رد قول فورانی (که آن را که میگفت: به جهت مخالفت با شیعیان باید در دست چپ قرار داد) گفت: این عمل اگر هم از شعارهای شیعیان باشد، نباید به خاطر مخالفت با شیعیان، سنّت پیامبر را کنار بگذاریم و انگشتر را در دست چپ قرار دهیم.

مرغینانی در کتاب الهدایه مینویسد: «مطابق روایات نقل شده باید انگشتر را در انگشتان دست راست قرار داد، اما چون شیعیان انگشتر را در انگشتان دست راستشان قرار میدهند، ما بر خلاف آنان عمل میکنیم و در دست چپ قرار میدهیم.»

سید جمال الدین اسدآبادی در درجه اول یک مسلمان بود و بعد پیرو یک مذهب. وی با نگاهی که به اسلام داشت از بیان مذهبش و اینکه پیرو چه مذهبی است، خودداری میکرد.

عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در امور دنیوی مبتنی بر دلایل عقلی و نقلی است. از آنجا که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با حقیقت موجودات در ارتباط است، در این صورت دچار خطا نمیشود. اشتباه زمانی که با تصویرهای ذهنی به دنبال کشف حقیقت بود. این مساله در آیات قرآن نیز تاکید شده است.