کرامت و مستجاب الدعوه بودن امام صادق (علیه‌السلام)

  • 28 خرداد, 1399 - 17:46
لالکایی در کرامت امام صادق (علیه‌السلام)، از ليث بن سعد نقل می‌کند: در سفر مكه ديدم مردى دعا کرد، به خدا قسم هنوز دعايش تمام نشده بود، دعایش مستجاب شد؛ پرسیدم: اين شخص كیست؟ گفتند: جعفر بن محمد. شبیه همین کرامت را نبهانی از شعرانی و دیگران درباره امام نقل می‌کند.

ابوالقاسم هبةالله بن حسن بن منصور رازی طبری لالکایی، متوفای سال 418 قمری، از فقیهان و محدثان اهل سنت که به او حافظ می‌گویند، در طبرستان به دنیا آمد، در ری استماع حدیث کرد و نهایتاً در اواخر عمر در بغداد ساکن شد، و خطیب بغدادی، نویسنده تاریخ بغداد، از شاگردان اوست، در کتاب کرامات الاولیاء، در کرامت امام صادق (علیه‌السلام)، از ليث بن سعد نقل می‌کند: در سال 113 قمری به مكه رفتم، پس از انجام نماز عصر از كوه ابو قبيس بالا رفتم. ناگاه ديدم مردى نشسته‏ و دعا می‌كند و می‌گوید: «يارب يارب يارب»،‏ تا نفسش قطع شد، پس گفت: «یارباه یارباه» تا نفسش قطع شد، پس گفت: «رب رب رب»‏ تا نفسش قطع شد، سپس گفت: «يا اللَّه يا اللَّه‏» و همين طور گفت: «ياحى ياحى ياحى‏» تا نفسش قطع شد، و گفت: «يارحيم يارحيم‏» و در آخر گفت:‏ «يا ارحم الراحمين‏» تا نفسش قطع شد، و هفت مرتبه اين ذكر را تكرار كرد. سپس گفت: خدايا! من از اين انگور می‌خواهم، مرا روزى فرما! بارخدايا! اين دو لباسم كهنه شده است؛
ليث گفت: به خدا قسم هنوز دعايش تمام نشده بود كه ديدم سبدى پر از انگور، (با اين‌كه در آن وقت انگور پيدا نمی‌شد) و دو لباس جدا جدا در مقابلش نهاده شد. همين كه خواست شروع به خوردن کند، گفتم: من هم با شما شريك هستم؟ پرسيد براى چه؟ گفتم: شما دعا كردى؛ من هم آمين گفتم.
فرمود: جلو بيا، بخور ولى نبايد چيزى ذخيره كنى و نگه‌دارى. شروع به خوردن كردم؛ انگورى بی‌‏دانه تاكنون به آن خوبى نخورده بودم؛ خوردم تا سير شدم. از آن سبد چيزى كاسته نشد. فرمود يكى از دو لباس‌ها را تو بردار. عرض كردم احتياجى به لباس ندارم. فرمود: يك طرف خود را پنهان كن تا من لباس را بپوشم، خود را پنهان كردم يك لباس را لنگ کرد و به كمر بست، و لباس ديگر را بر شانه انداخت و دو لباس كهنه قبلى را به دست گرفت و از كوه پایين آمد؛ به دنبال ايشان رفتم تا این‌که به مسعی (محل سعى صفا و مروه) رسید؛ مردى او را ديد، عرض كرد آن لباس را به من بده که خدا تو را بپوشاند؛ او هر دو لباس را  به او داد. من به دنبال آن مرد رفتم. سؤال كردم اين شخص كه بود؟ گفت: جعفر بن محمد (عليه‌السلام)؛ به دنبالش گشتم تا از او چيزى بياموزم، ولى ديگر او را نيافتم.[1]
در مستجاب الدعوه بودن امام صادق (علیه‌السلام)، نبهانی، از علمای اهل سنت می‌نویسد: «امام جعفرصادق (علیه‌السلام) یکی از ائمه اهل بیت (علیهم‌السلام) است، هرگاه ایشان به چیزی نیاز داشت و می‌گفت: خدایا من نیاز به فلان چيز دارم، هنوز کلامش تمام نشده بود، آن چیز نزد حضرت حاضر بود، این سخن را شعرانی گفته است.»[2]

پی‌نوشت:

[1]. كرامات الأولياء، هبةالله لالکایی، ص171و172. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
دلائل الامامة، طبری، ص277.
كشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، ج2، ص160.
[2]. جامع کرامات الاولیاء، نبهانی، ج2، ص4. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.