سلفیت و وهابیت
زمانی که انسان به مذهبی خود ساخته و بدعی ملتزم شود، دیگر فتوا دادن و عمل کردن به برخی از اموری که برای سایرین بسیار عجیب و شگفت آور است، برای او خیلی دور از ذهن نیست. مثل اینکه، پس از قرنها که دین اسلام استفاده از طلا را برای زنان به عنوان زینتی حلال، جایز دانسته است، مفتی وهابی میگوید استفاده از جواهرات برای زنان حرام است.
وهابیان مدتهاست که به توهماتی معتقدند که هیچکس جز خود ایشان آن را نمیپذیرد و به آن اعتقادی ندارد. از همه فاجعه بارتر اینکه، به دروغ میگویند: همهی اهل سنت هم در این اعتقادات با ایشان همراهند. مثلاً در توسل به پیامبر (ص)، وهابیت آن را بدعت معرفی میکند، در حالیکه فقهای چهار مذهب اهل سنت قائل به جایز بودن این توسل هستند.
ابن قیم جوزیه را رئیس شاگردان ابن تیمیه مینامند. او همیشه همنشین استادش بود، تا جایی که حتی به اتفاق ابن تیمیه به زندان رفت، او آنچنان در افکار ابن تیمیه محو شد، که دیدگاه تازهای از خود نشان نداد، بلکه بعد از وفات استاد و خلاصی از زندان، به انتشار عقاید ابن تیمیه پرداخت، از این رو باید او را مبلغ افکار ابن تیمیه دانست.
توسل به اولیاء الهی و خصوصا ارواح ایشان پس از مرگ از جمله مسائلی است که وهابیان به شدت با آن مقابله کرده و آن را مصداق شرک میدانند. در حالیکه این چنین توسلات قرنها در عوام و علمای اسلام رایج بوده و ایشان بارها از این توسلات نتیجه گرفتهاند، به اندازهای که باعث شده لقب باب الحوائج را به امام کاظم (علیه السلام) نسبت دهند.
طبق حدیث ثقلین (که صحتش در نزد فریقین مسلم است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند که: «همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر نگاه دارید و بدان عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت من یعنی اهل بیت من است.» در این حدیث پیامبر اکرم به صراحت میفرماید، که عترتم از قرآن جدا نمیشوند.
وهابیان در عین اینکه خود را اهل سنت و تابع عقاید حنابله میدانند، اما در موارد بسیاری اعمال و اعتقادات ایشان هیچ مناسبتی با سیره و روش علمای حنبلی ندارد. مثل اینکه وهابیان توسل به ارواح اولیاء الهی را به شدت نهی کرده و آن را شرک میدانند، در حالیکه این اعمال توسط اشخاصی چون ابوعلی خلال، از بزرگان حنابله بارها تکرار میشود.
وهابیان منکر مسائلی هستند که بعضا به لحاظ وضوح مثل این میماند که انسان خورشید را در وسط روز انکار کند. نمونهی این رفتار انکار اموری چون توسل به ارواح اولیاء الله است که به کرات توسط عوام و بزرگان اهل سنت صورت گرفته و ایشان از این اعمال هم نتیجههای فراوان گرفتهاند. اما وهابیت با وجود این همه موارد باز منکر این امور است.
وهابیت با انکار واقعیات و مخالفت صریح با آیات قرآن و از جمله فرستادن صلوات بر وجود نازنین نبیّ مکرم اسلام (ص) زمینه نابودی و متمایز بودن نظر و عقیده خود را با قرآن رقم زندهاند که این مهم را میتوان از رفتار وحشیانه مبدع فرقه ضاله وهابیت یعنی محمد بن عبدالوهاب در اذیت و آزار فرستندگان صلوات جستجو کرد.
انسان نمیتواند به چیزی اعتقاد داشته باشد و تبعات آن را رد کند. وهابیان نیز به اموری اعتقاد دارند که نتیجهی آن مساوی با مشرک و بدعتگذار دانستن کثیری از علمای اهل سنت و حتی کسانی مثل ائمهی مذاهب چهارگانه. مثلاً زمانی که وهابیان بوسیدن قبر پیامبر (صلی الله عليه و آله) را بدعت میخوانند، احمد بن حنبل آن را جایز و پسندیده میداند.
ابن تیمیه که از سران وهابی میباشد مقام امامت را به حدی پایین آورده که علاوه بر این که اطاعت از امام فاسق را واجب دانسته، اطاعت از چنین امامی را هم مساوی با اطاعت خدا دانسته است. این شخص نادان در کتاب به نقل از بخاری و مسلم چنین میگوید: «مسلمانی كه از امامش ظلم و جور و اعمال ناشايست ببيند، بايد بر آن صبر كند.»
همه میدانیم که وهابیت با ساختن مساجد در کنار قبور مخالفت نموده و نماز خواندن در کنار قبر را نیز مصداق بدعت میداند. اما باید بدانیم که نزدیک به 300 پیامبر در کنار خانهی خدا دفن شدهاند که همه روزه وهابیان در کنار آن نماز میخوانند. اگر این کار بدعت است چرا خود مرکتب آن میشوید و اگر نیست چرا دیگران را به آن متهم میسازید.
در حالیکه جهان اسلام قرنهاست بر جواز زیارت قبر پیامبر (ص) و عامل تقرب بودن این زیارت و سفر برای انجام این زیارت، تاکید داشته و دارد، اما وهابیت تحت تاثیر موهومات ابن تیمیه، سفر برای زیارت قبر پیامبر را جایز ندانسته و بدین وسیله خود را از این موهبت الهی محروم ساخته است به عبارت دیگر میتوان گفت وهابیان جاماندگان از سفر الهی هستند.
وهابیت در حالی جهان اسلام را بدعت گذار میخواند که علاوه بر اینکه دلیل محکمی بر مدعای خود ندارد، موارد بسیاری در کتاب و سنت یافت میشود که خلاف اعتقادات وهابیت را ثابت میکند. و با توجه به معنای بدعت، که اعتقاد به دینی بودن امری است که هیچ دلیلی برای آن در شرع مقدس نیست، آیا نمی توان وهابیت را مصداق بارز بدعتگذار معرفی کرد؟
تقریبا کسی وجود ندارد که در وابسته بودن فکری وهابیان به تعالیم ابن تیمیه تردید داشته باشد. شاهد اصلی این مطلب ترویج القابی چون شیخ الاسلام و ترویج کتب او در سطح وسیع از جانب وهابیت است. جالب این است که وهابیت در مسالهی توسل حتی بر خلاف قول خود ابن تیمیه عمل نموده و امری را که او سیرهی سلف میداند، اینها بدعت و شرک میخوانند.