انحرافات، بدعتها
سید علیمحمد باب(مؤسس فرقه بابیت)، از ابتدای زندگی تا انتهای آن تحت تأثیر آموزههای تصوف بوده؛ برای اثبات این مطلب میتوان سیری در زمان کودکی و جوانی او و آموزههای او داشت، تا این امر اثبات شود.
جریانهای انحرافی همچون تصوف و بابیت، برای پیشبرد اهداف خویش، تلاش کردهاند با علم و دانش مبارزه کنند و مردم را در جهل قرار دهند؛ در صورتی که این شیوه با مکتب حضرات معصومین علیهمالسلام سازگار نبوده و اسلام خواهان گسترش علم و دانش در بین تمام مردم عالم است.
تقدیس ابلیس یکی از آموزههای انحرافی متصوفه بوده که در سایر فرقههای معنویتگرای معاصر همچون عرفان حلقه، نفوذ کرده است؛ در صورتی که این آموزه با آموزههای حضرات معصومین علیهمالسلام معارض و ناسازگار میباشد.
وحدت وجود یکی از آموزههای انحرافی متصوفه است که در بعضی از جریانهای معنویتگرای انحرافی رسوخ کرده، در صورتی که این آموزه با مبانی اسلامی ناسازگار است.
بعضی از متصوفه برای رسیدن به حالت خلسه تلاش بسیار کرده و برخی از آنها که در رسیدن به این حالت، ناکام ماندند، دست به مصرف مواد مخدّر زده، تا حالتی این چنینی برای آنها حاصل شود.
ترک شریعت یکی از آموزههای مشترک بین تصوف و سایر جریانهای انحرافی معنویتگرا همچون عرفان حلقه است؛ در صورتی که این آموزه با تعالیم حضرات معصومین علیهمالسلام ناسازگار است.
صلح کُل، یکی از انحرافات صوفیه بوده که در فرقههای معنویتگرایی همچون عرفان حلقه به شکل پلورالیسم دینی مطرح شده؛ در صورتی که این آموزه، خلاف مبانی اسلامی است.
موحد دانستن ابلیس یکی از آموزههای مشترک بین متصوفه و عرفان حلقه است که تلاش دارند این آموزه را به مریدان القا کنند، در صورتی که این آموزه مخالف آموزههای قرآنی و روایات معصومین علیهمالسلام است.
استاد مطهری نسبت به شیوه ملامتی متصوفه نقدهایی داشته و آن را خلاف مبانی اسلام دانسته و در این شیوه سلوکی، استفاده از الفاظ ( می، زلف، و خال لب) و همچنین تحقیر نفس به شکل افراطی را از آثار سوء ملامتیه دانسته است.
داستان توبه نصوح در بین مردم به عنوان داستانی که برگرفته از روایات معصومین علیهمالسلام بوده، بسیار رواج داشته؛ در صورتی که اولین منبع این داستان کتاب «مثنوی» بوده ولی در هیچ منبع تاریخی و حدیثی، چنین داستانی نقل نشده است.
گفتار«کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً» بسیار در کتابهای متصوفه و عرفا مورد استفاده قرار گرفته و آنها این گفتار را حدیث قدسی به حساب آورده، درصورتی که این گفتار در منابع متقدم و معتبر شیعه ذکر نشده است.
نورعلی تابنده، حد سارق را در مرتبه اول و دوم، بریدن یک بند انگشت دانسته، این درحالی است که طبق روایات معصومین علیهمالسلام، در مرتبه اول دست راست سارق بریده میشود و در مرتبه دوم پای چپ او بریده خواهد شد.
سعدی شیرازی، با وجود اینکه گرایشات صوفیانه داشته، اما در کتاب گلستان خویش برخی اعمال و رفتار دراویش، هممچون کینهتوزی، انتقامجویی و ریا در اعمالشان را به نقد کشیده است.
صفی علیشاه، مدعی شده است که عارف واصل به دلیل احاطه به عالم هستی میتواند امام زمان عجلاللهتعالیفرجه را رؤیت کند، این در حالی است که فقط در زمانی این رؤیت امکان دارد که شخص امام زمان عجلاللهتعالیفرجه اراده کند و در این زمینه فرقی بین عارف و غیر عارف نیست.