بهائیت در عصر پهلوی

امام خمینی (ره) پیش از انقلاب اسلامی، جبههگیریهای روشنی نسبت به جریان صهیونیستی بهائیت در ایران داشته است. اما پس از انقلاب اسلامی در ایران و افشای خیانتهای تشکیلات بهائیت به اسلام و ایران در اسناد ساواک؛ معلوم شد که واکنشهای امام خمینی (ره) نسبت به جریان خائن بهائیت، کاملاً صحیح و به موقع بوده است.

پس از کودتای 28 مرداد، نفوذ بهائیت در ارکان ادارهی ایران، گسترش یافت. در آن زمان حساس، آیتالله فلسفی با هماهنگی آیتالله بروجردی (ره) مبارزات خود را برعلیه بهائیت آغاز کرد. مرحوم فلسفی، پس از بررسی مبارزاتش با جریان بهائیت، اینچنین نتیجه میگیرد که نفوذ بهائیت در ایران، با هدف ایجاد پایگاه دومی برای آمریکا در خاورمیانه بوده است.

بر خلاف مظلومنماییهایی که بهائیت از خود در عصر پهلوی به نمایش میگزارد، دوران حکومت پهلوی، عصر رانتخواری و چپاول ملّت مسلمان ایران توسط بهائیت بوده است. نخستوزیر بهائی پهلوی با انتخاب دو شخصیت بهائی برای وزارت بازرگانی و کشاورزی ایران، رانتخواری و مکیدن خون ملّت مسلمان ایران را به اوج رسانده است.

محفل بهائیان طی ابلاغیهای در سال 1305 ش، دستور به احداث بنای حظیرة القدس در تهران میدهد. با پیگیری علما و مردم مسلمان، در سال 1334 ش، دستور به تخریب گنبد این بنا صادر میشود. اما بر خلاف آنچه بهائیت، تخریب گنبد این بنا را حکایت از مظلومیت خود در رژیم پهلوی معرفی میکند؛ این اقدام تنها عملی نمایشی جهت حفظ آرامش مردم بوده است.

در سال 1332 یک روحانی شیعه به نام شیخ محمد ذاکرزاده تولایی (معروف به شیخ محمود حلبی)، اقدام به تأسیس انجمنی ضدّ بهائی با نام «انجمن خیریهی حجّتیهی مهدویه» نمود. این انجمن در همهی شهرهایی که اقلیّت بهائی در آن زندگی میکرد، فعال شد و فعالیتهایی عمدتاً فرهنگی را برای مقابله با بهائیت و منزوی کردن آن، سازماندهی کرد.

امیرعباس هویدا، فرزند عینالملک از خانوادههای متعصب بهائی بود. وی در سال 1343 همزمان با شروع حرکت امام خمینی (ره) به نخستوزیری رسید. هویدا با سوءاستفاده از قدرت خود، بسیاری از بهائیان را در پستهای کلیدی گمارد و چنان خود و کابینهی بهائیاش در چپاول کشور پیش رفتند که به کابینهی چپاولگران مشهور شدند.

بر خلاف مظلومنماییهای بهائیت در دورهی پهلوی؛ عصر پهلوی را میتوان عصر تاخت و تاز بهائیت بر ایران نامید. در اینراستا عبدالکریم ایادی بهائی، با دارا بودن بیش از 80 شغل، کوشید تا تمام مصالح ایران را به نفع بهائیان تغییر دهد. تا جایی که فردوست میگوید: «میتوان کتابی نوشت که آیا ایادی بهائی، بر ایران سلطنت میکرد یا محمدرضا پهلوی»

واژهی وطن و حفاظت و هراست از آن، نزد پیشوایان بهائی، نامأنوس و ناآشنا به شمار میرود. حال اگر قدرت دست خائنان با چنین تفکری نیز قرار گیرد، دیگر میبایست فاتحهی استقلال آن کشور را خواند. ماجرای جدایی بحرین از ایران با بازیگری عوامل بهائی چون امیرعباس هویدا؛ نمونهی بارزی از این وطنفروشیها به شمار میرود.

هرچند که بهائیت به ترویج مظلومنمایی خود "حتی در عصر پهلوی" میپردازد، اما به راستی که نمیتواند نفوذ خود را در این رژیم پنهان نماید. چرا که حتی پیش از تشکیل رژیم پهلوی، عوامل بهائی در رویکار آوردن رضاخان نقش داشتهاند. لذا با روی کار آمدن رضاخان، نفوذ بهائیت در رژیم پهلوی گسترده و برای عادی سازی اصلاحات ضددینی، از آن استفاده میشد.

«آيا بهائيان روابط خوبی با رژيم پهلوی داشتند؟»، عنوان مقالهایست که در شبکههای اجتماعی وابسته به تشکیلات بهائیت، به انتشار درآمد. نویسندهی این مقاله مدعی شد که بهائیان نه تنها در حکومت پهلوی نقشی نداشتند بلکه مورد ستم نیز واقع شدهاند. اما به راستی که انکار نفوذ بهائیت در رژیم پهلوی و همدستی در جنایات آن، غیرممکن است!

بهائیت و رژیم پهلوی، که هردو با حمایتهای دولتهای سلطهگر شکل گرفته بودند و خود را مدیون ایشان میدانستند، با شکلگیری حکومت پهلوی در ایران، برای نوکری هرچه بیشتر دولتهای استعمار و برای وطن فروشی با یکدیگر همکاری نمودند. در این موقعیت حساس، علمای شیعه بنابر وظیفهی ملّی و دینی خود به مقابله با ایشان پرداختند.

امام خمینی در پیامهای متعدد، مردم ایران را از خطر بهائیان آگاه ساخته و میفرمودند: بهائیان در صدد هستند علیه قرآن و پیغمبر شما اقدام کنند و آنها جاسوس آمریکا هستند. حضرت امام، بهائیها را یک حزب و نه یک مذهب معرفی کردند و فرمودند: بهائیها يك حزبى هستند كه در سابق، انگلستان و حالا هم آمريكا پشتيبانى آنها را مىكند.

حضرت امام (ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامی در دوران شاه، به علّت مشی غیر سیاسی انجمن حجّتیه و تشویق جوانان به شرکت در مبارزات بیخطر با بهائیت به عوض مبارزه با شاه، این حرکت را مورد تأیید قرار نمیدادند. به عنوان نمونه به دنبال برخی توجیهات انجمن برای نفی مبارزه با حکومت طاغوتی، حضرت امام (ره) که در آن زمان به نجف اشرف تبعید شده بود...

یکی از نکات بسیار با اهمیت در نقد عملکرد انجمن حجتیه، مسئله غفلت از مبارزه اصلی و پرداختن به مسائل فرعی و حاشیهای بود. مبارزههایی بیثمر و یا کمثمر که نه به شاه و ایادی او لطمهای جدی وارد میساخت و نه برای آنان دردسر جدی فراهم میکرد. مبارزه با بهائیت در پیش از انقلاب و نیز مبارزه با برخی مظاهر بسیار ناچیز و فرعی تمدن غربی که شاه مروج آنها بود، همگی نحوه مبارزاتی...