گرایش به مذهب تشیع و نگرانی علمای وهابی
در جهان اسلام، گروهی به نام وهابیت یا همان سلفیهای افراطی تکفیری، هر چه رو به جلو میروند، کم کم ماهیت خود را بهعنوان مدعی و پیشرو در میان مذاهب اسلامی از دست میدهند و این سناریوی سلفیگری وهابی با عقاید و افکار خاص و خشن، دیگر رونقی در میان جماعت اهل سنت نخواهند داشت، البته هر چند که این گروه به عنوان محور دینی عربستان، حاکمیت خود را ایفا میکند و در خاورمیانه سری در میان دیگر مذاهب اسلامی دارند، اما در میان خود به چند گروه و دسته تقسیم شدهاند، همچون: سروری، تکفیری، قطبی، پیدایش افکار معتدل و...؛ به طوریکه عقاید و آرای ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بهعنوان یک سیاست عقیدتی در میان وهابیت رو به زوال است و در آینده نه چندان دور هم باعث شکاف بیشتر در میان این طیفهای مذکور دور از انتظار نیست.
عقاید خشک و خشن از یک طرف، و فتاوای نابهنجار توسط مفتیان وهابی از طرف دیگر، هیچ سنخیتی با اسلام ناب ندارد، و باعث گردیده عامه اهل سنت، بهویژه قشر تحصیل کرده و جوانان ایشان با تفحص و واکاوی، رو به مذهب حقه تشیع بیاورند و هول و هراس سلفیان به خصوص وهابیان را درپی داشته باشد.
ناصر قفاری ضمن اقرار به این قضیه که جماعت اهل سنت به مذهب حقه شیعه جعفری گرویدهاند، اذعان میکند که: «اخیراً تعداد زیادی از عامه اهل سنت، به طرف مذهب شیعه گرویدهاند...»[1] سلفیان وهابی تکفیری از گسترش نفوذ مذهب تشیع در میان مذاهب اسلامی علاوه بر نگرانی و وحشت، آشکارا و بدون کتمان کردن موضوع گرایش به مذهب شیعه، صراحتاً بیان داشتهاند که: «با گسترش مذهب تشیع در میان جوانان مشرق زمین، بیم آن را داریم که این فرهنگ در میان جوانان مغرب زمین هم گسترده شود، به طوریکه دیگر نمیتوان جلوی آن را گرفت...»[2] همچنین برخی دیگر از ایشان به جایگاه انقلاب اسلامی در ایران و گرایش اهل سنت به مذهب تشیع اشاره میکنند و میگویند: «آنچه باعث فزونی و شگفتی شده، این است که برخی از برادران وهابی و فرزندان شخصیتهای علمی و دانشجویان و تحصیل کردگان مصری که در جلسات علمی، دینی مذهبی شرکت میکردند و برادارانی که به آنها حسن ظن داشتیم، اخیراً این مسیر تازه -مذهب تشیع- را پیمودهاند و آن تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران بوده است.»[3]
حال چرا این موج گرایش به طرف مذهب تشیع رو به افزونی است و باعث نگرانی اینان شده است؟ دلایل گوناگونی دارد، که عصام العماد که خود یکی از همین رهیافتگان وهابی به مذهب تشیع است، در اینباره کتاب «رحلتی من الوهابیه الی الاثنی عشریه» را در رمزگشایی فرار خود از فرقه وهابیت نگاشته و مدعی شده است که با مطالعه کتابهایی که وهابیت نوشتهاند، آنان احساس کرده و یقین پیدا کردند که تنها مذهب آینده، همان مذهب شیعه امامیه است؛ لذا مرا به فکر واداشته، تا در عقاید خود تجدیدنظر کنم. او در جایی دیگر، ادلهی خود را اینگونه بیان میدارد که: «جدا شدن تدریجی معنویت از زندگی اهل سنت، رویکرد سرسختانه منطبق با الگوی وهابیت عربستان سعودی، پویایی و انعطافپذیر بودن فقه شیعه نسبت به دیگر مذاهب اسلامی، موضع سازشناپذیری ایران در مقابل استکبار جهانی، دشمنی با مذهب شیعه و حتی با دیگر فرق و مذاهب اسلامی مثل شافعی، حنفی، حنبلی، مالکی و...، از طرف وهابیان، صدور فتاوای بیاساس تکفیری، اعمال خشونت، رعب و وحشت و قتل و غارت و...، همه و همهی این موارد، منجر به این شده است که شیعهگرایی و مقبولیت این مذهب در میان دیگر مذاهب اسلامی از اهل سنت افزایش یابد.»[4]
در نتیجه افزایش گرایش به مذهب تشیع، یکی از امتیازات ویژه این مکتب است و اقبال عمومی به این مذهب حقه در میان مسلمین جهان اسلام، از دیگر فرق و مذاهب اسلامی، حقیقتی است انکارناپذیر که منصفین که هیچ، حتی مخالفین هم منکر آن نیستند.
پینوشت:
[1]. اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه، ناصر القفاری، دارالرضا، بیجا، ایران، مقدمه کتاب، ج1 ص6.
[2]. من سبّ الصحابه و معاویه فامه هاویه، المغراوی، مکتبه التراث الاسلامی، قاهره، مصر، ص4. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. الشیعه الامامیه فی المیزان الاسلام، ربیع بن محمد بن مسعود وهابی، مکتبه ابن تیمیه، ریاض، عربستان، مقدمه کتاب، ص5. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهابیین، عصام العماد، موسسه الکوثر المعارف الاسلامیه، قم، ایران، ص187. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
إضافة تعليق جديد