سال نهم هجرى

در آغاز اين سال موج گسترش اسلام ، جزيره العرب را در بر گرفت و طوايفى كه تا اين سال هنوز در مخالفت با اسلام مى كوشيدند، رام شدند و سعى در نزديك شدن به محمد داشتند. لذا هر روز گروهى از سران قبائل به حضور محمد صلى الله عليه و آله شرفياب مى شدند و اسلام مى آوردند. هيئت هاى قبائل يكى پس از ديگرى وارد مدينه مى شدند و با پيامبر بيعت مى نمودند. لذا اين سال را سال وفود (: عام الوفود) نام نهادند.
در اين سال غزوه تبوك روى داد: گروهى از بازرگانان نبطى كه از شام به مدينه آمده بودند، اظهار داشتند كه رومى ها مقيم شام در نظر دارند عليه اسلام جنگى راه اندازند، لذا در منطقه بلقا شام از ايل (لحم ) و (جذام ) و (عامله ) گروهى گرد آورده و سپاهى عظيم آراسته اند. پيامبر اين گزارش را جدى گرفت و به مسلمانان آماده باش ‍ داد.
از آنجا كه اين جنگ آذوقه بسيارى احتياج داشت ، مسلمانان حداكثر امكانات خود را در اختيار پيامبر گذاشتند. قبالئ بدوى به كمك گرفته شدند. سپاه مسلمانان به سى هزار نفر رسيد و اين بزرگ ترين نيروئى بود كه تا كنون بسيج شده بود. گروهى از شركت در اين نبرد خوددارى كردند. قرآن آنان را مورد سرزنش شديد قرار داد. پيامبر اسلام ، محمد بن مسلمه انصارى (و به روايتى : سباع بن عرفطه ) را بر مدينه گماشت .
مورخان نوشته اند كه امام على بن ابيطالب عليه السلام به دستور پيامبر در مدينه ماند تا از خانواده پيامبر سرپرستى كند. و به على عليه السلام كه از اين بابت نگران شد فرمود: ( كنت انت منى بمنزله هارون من موسى الا نبى بعدى . )
در اين سال نهم (ام كلثوم ) دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله همسر (عثمان بن عفان ) در گذشت . اسلام در جزيره العرب رو به گسترش بود. علاوه بر اين قدرت و دامنه نفوذ اسلام تا آنسوى مرزها بسط يافته بود. قبائل بدوى رام شده بودند و يا كه مقهور قدرت و مانور اسلام گرديده بودند. اعلام برائت از مشركان كه در سال نهم هجرى توسط (على بن ابيطالب عليه السلام ) صورت گرفته بود، به نيروهاى كفر و شرك جاهلى هشدار داده بود كه يا اسلام را به عنوان يك قدرت مسلط به رسميت شناسد يا كه آماده نبرد باشند.
مهلت چهار ماهه به مشركان هنوز پايان نيافته بود كه بسيارى از قبائل زير چتر حمايت اسلام در آمدند و بطور كلى شرك و بت پرستى در جزيره العرب رو به انقراض بود. رفت و آمد هيئت هاى سياسى - مذهبى قبائل و مذاهب و اديان به مدينه ، حكايت از استقبال طوايف عرب از اسلام داشت . اعزام سفراى تبليغى - سياسى از مدينه به پاى تخت هاى كشورهاى همجوار مبين بسط قدرت سياسى و نفوذ معنوى اسلام است . گويا اعزام (معاذ بن جبل ) به (يمن ) موفقيت آميز نبود. پيامبر اسلام (خالد بن وليد) را اعزام داشت . او نيز كارى از پيش نبرد. آن حضرت سرانجام (على بن ابيطالب ) عليه السلام را اعزام نمود و دستورالعنلهائى صادر كرد مبنى بر اينكه : من تو را به يمن اعزام مى دارم تا مردم آن ديار را به اسلام فراخوانى و احكام خداوند را بيان نمائى . از جنگ با آنان خوددارى كن و برهان و دليل اسلام را عرضه نما. به خدا سوگند كه اگر بتوانى با برهان و دليل قلب كسى را به اسلام مايل گردانى ، از آنچه خورشيد بر آن مى تابد بهتر است . اى على ! دعا و نيايش به درگاه پروردگار را هميشه پيشه خود قرار ده ، زيرا كه دعا غالبا با اجابت همراه است . اى على ! در همه حالات سپاسگزار خداوند باش ‍ كه شكر گزارى موجب افزايش نعمت است . اى على (عليه السلام )! هر گاه با افراد پيمان بستى ، آن را محترم بدار و به قول و قرارها عمل كن . اى على ! از هر گونه مكر و تزوير و نيرنگ و فريب وتر فند بپرهيز؛ چرا كه حيله و تزوير به خود آدم برمى گردد... (43)
در اين سفر (براء بن عازب ) همراه امام (على بن ابيطالب ) عليه السلام بود. وى مى گويد: چون (على ) نامه رسيد، سپاهيان اسلام به فر ماندهى (خالد بن وليد) را سازمان داد. (على ) نامه پيامبر را براى قبيله (حمدان ) قرائت كرد. افراد اين قبيله بزرگ تحت تاءثير سخنان پيامبر اسلام قرار گرفتند و اسلام آوردند. (على ع ) اين تاءثير شگفت را به پيامبر گزارش داد. پيامبر بسيار خوشحال گرديد و فرمود: (درود بر مردم حمدان ) (44).
عروه بن مسعود ثقفى نخستين طائفى مسلمان به نمايندگى از سوى پيامبر اسلام به طائف بازگشت تا قوم خويش را به اسلام فراخواند. عروه بر بلندى تپه اى كه از آن او بود رفت و مردم طائف را به فرياد به اسلام دعوت كرد. طائفيان از هر سو او را به تير گرفتند. عروه در خون خويش غلتيد و در تنهائى جان باخت . شهادت عروه زمينه فتح طائف را فراهم ساخت . در رمضان سال نهم نمايندگان ثقيف به مدينه آمدند و تسليم شدند. كعب بن زهير شاعر هجو سراى جاهلى كه اشعارى در هجو پيامبر سروده بود و پس از فتح مكه فرارى بود و پيامبر فرمان قتل او را صادر كرده بود مى كوشيد تا براى نجات جانش به شخص پيامبر پناه آورد او قصيده اى در مدح پيامبر سروده و به هنگام نماز صبح در مسجد مدينه حضور يافت : (جلو رفت و لحضه اى در برابرش ايستاد و سپس نشست و دستش را در دست پيغمبر گذاشت و گفت : اى رسول خدا! كعب بن زهير آمده است كه از تو امان بخواهد، وى توبه كرده است و مسلمان شده است ، آيا از او مى پذيرى كه او را نزد تو آورم ؟ پيامبر بى درنگ گفت : اى رسول خدا، من كعب بن زهير هستم . مردى از انصار بر او پريد و گفت : اى رسول خدا، دشمن خدا را به من واگذار تا گردنش ‍ را بزنم . پيغمبر گفت : دست از او بردار! او به تو نيكى سخن نگفتند و از اين رو بر انصار غضب كرد و از مهاجران در قصيده اش ستايش ‍ نمود...) (45) اتحاد قبائل بدوى شام و سپاهيان روم شرقى ، مرزهاى قلمرو نهضت اسلام را تهديد مى كرد. خبرهائى كه از تدارك و تجهيزات سپاه دشمن مى رسيد پيامبر را نگران ساخت . مصاف گذشته با روميان در جنگ موته كه سه هزار مسلمان در برابر دويست هزار رومى مسلح و مجهز قرار گرفته بودند، دردناك مى نمود. پيامبر دست بكار شد تا نمايشى از قدرت ، از تهاجم دشمن جلوگيرى كند. سپاه سى هزار نفرى مسلمانان به فرماندهى رسول خدا راهى مرزهاى جزيره و روم شد. مسلمانان به مرز تبوك رسيدند اما خبرى از دشمن نبود: (پيامبر ده روز در تبوك ماند تا در مرزهاى امپراطورى بيزانس نمايشى از قدرت نظامى و سياسى بدهد و امرا و روساى قبايل عرب را در شمال كه مستقيم و غير مستقيم تحت تاءثير روميان بودند تسليم خويش كند...) (46) پيامبر با قبيله ايله كه مسيحى شده بود و از عوامل روم بشمار مى رفت ، پيمان بست . اهالى جرباء و اذرح نيز آمدند و بر جزيه صلح كردند و بدين سان پيامبر بى جنگ ، نفوذ سياسى خويش را در مرز روم و منطقه حساس شمال مستقر ساخت . (47) در بازگشت پيامبر به مدينه گروهى دوازده يا پانزده نفرى در تنگه اى كمين كرده بودند تا قصد جان رسول خدا كنند. پيامبر به توطئه پى برد و حذيفه را مامور كرد تا آنان را از سر راه بردارد. در نزديكى مدينه ، مسجد ضرار كه كه نخستين مسجدى است در تاريخ اسلام كه براى مسخ حقايق اسلام بنياد شد، بدست پيغمبر سوخت و خاك گشت ، اما پس از وى برآنگونه بسيار ساختند). (48) در مدينه منافقان گريخته از سپاه و برخى مؤ منان فرارى ، حضور پيامبر رسيده و پوزش خواستند.