مباحث روایی
قرآن کریم سرشار است از آیاتی که در منزلت و منقبت حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است. این آیات بعضا صراحت بر خلافت بلافصل حضرت و برخی دیگر نشان از افضلیت ایشان دارد. یکی از این آیات، آیه ششم سوره مبارکه حمد است که مفسران در ذیل این آیه روایات بسیاری را نقل کردند که مراد از صراط مستقیم حضرت علی(علیه السلام) است.
قرآن تنها کتاب الهی است که از تحریف در امان مانده و به اتفاق همه مذاهب اسلامی هیچگونه خدشهای بر آن وارد نیست. در این کتاب آسمانی آیات فراوانی وجود دارد که در وصف اهلبیت عصمت (علیهم السلام) و تخصیصا حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است که این ادعا در منابع مهم اهلسنت نیز بیان شده است و محدثین بزرگ به این امر اعتراف کردند.
در صحاح سته و کتب روایی اهل سنت ذیل روایاتی، حضرت مهدی را از اهل بیت پیامبر و از قریش معرفی کردهاند. بزرگانی چون ابن ماجه در کتاب سنن خود، حدیث: «لامهدی الاّ عیسی بن مریم» را آورده است و منکرین مهدویت هم، این حدیث را آلت دست خود قرار دادهاند و اصل مهدویت را در اعتقاد مسلمین مورد تشکیک قرار دادهاند.
درباره این روایت باید گفت که اولا: یکی از معانی طواف طبق کتب اهل سنت «غائط کردن» است و در این حدیث به همین معنا آمده است، و ثانیا: مناسبت فقرات حديث، ميان ايستاده آب خوردن وبول كردن در آب راكد وگودالهايی كه در آنها آب جمع میشود با ميان قبور، غائط كردن است نه دور گشتن وطواف نمودن بر قبور. این نکته با دقت مشخص میشود.
جانشینی بلافصل حضرت علی(علیه السلام) جزو موضوعاتی است که هر انسانی با وجدان پاک، با نگاه به روایات، آن را میپذیرد. وقتی به کتب تاریخی نگاه میکنیم، این کتابها سرشار از شواهد مبنی بر ولایت حضرت است. شواهدی مانند تبریکات خلیفه اول و دوم به حضرت و اعترافات آنها به وصایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که در منابع معتبر وارد شده است.
اتحاد بین مسلمانان جهان یکی از ضرورتهای مهمی است که بین ایشان حائز اهمیت است و بر کسی پوشیده نیست، چرا که اگر این اتحاد وجود داشته باشد، رضایت خدا و رسولش فراهم شده است و از طرف دیگر اگر تفرقه باشد، قطعاً رضایت دشمنان اسلام خواهد بود، اما این اتحاد و تفرقه را هرگز نباید اینطور فرض کنیم که حقایق تاریخی بازگو نگردد.
معرفی حضرت علی(علیه السلام) به عنوان نخستین وصی، بارها و بارها از سوی رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت. گویی اینکه برای حضرت روشن بود که بعد از رحلت ایشان چه بلایی بر سر اسلام نوپا خواهند آورد. وجود روایات فراوان بیانگر این موضوع است. این روایات به حدی فراوان هستند که قابل انکار و تردید نیست.
مُغِيرَه پيش «ام جميل» رفت و آمد داشت كه زنى از «بنى هلال» بود و شوهرى داشته بود، بنام «حجاج بن عبيد» كه مرده بود.مردم بصره از اين جریان با خبر شدند و آن را وحشت آور شمردند.يك روز كه مغيره پيش آن زن رفت، مراقبان گذاشته بودند و همه كسان كه حاضر بودند رفتند و پرده برداشتند و مغيره را ديدند كه با زن در آميخته بود.
گروهی از طايفه آل سرح پيش رسول خدا آمدند، پس آن حضرت فرمود: يا نماز را میخوانيد، زكات میپردازيد، دستورات را گوش میدهيد و اطاعت میكنيد، يا كسی را به سوی شما میفرستم كه همانند من است، با جنگاورانتان میجنگد، خانوادهتان را اسیر میكند، خدايا! يا خودم میروم يا كسیكه مثل من است. سپس دست علی را بلند كرد.
بشر برای رسیدن به کمالات انسانی، همیشه محتاج پیشوایانی بوده است. لذا خداوند متعال، از آغاز خلقت بشر، پیامبرانی را به سوی بندگانش فرستاد تا آنان را به سوی حق و راه هدایت رهنمون سازد. پس از وفات پیامبر، بشر از این لطف الهی محروم نگردید و خداوند متعال، جانشینانی را برگزید تا این حجتهای الهی، رسالت پیامبر اسلام را ادامه دهند.
این همه تناقض ونسبت جسمانیت به خداوند درصحیح بخاری وجود دارد وبعد هم میگویند علما اتفاق نظر دارند به اینکه صحیحترین کتابها پس از قرآن کریم صحیح بخاری وصحیح مسلم است وامت اسلامی این مطلب را قبول دارند وکتاب بخاری صحیحترین آن دو ودارای بیشترین فوائد است. کدام امت اسلامی این مطلب را قبول دارند؟ کدام مسلمان میتواند قبول کند؟
لعن به معنای دعا برای دوری از رحمت خداوند، یکی از دستورات قرآنی و روایی است که شیعه و سنی به آن معتقدند. در کتابهای معتبر اهل سنت، روایاتی مبنی بر لعن موجود است، که رسول خدا (ص) یا صحابه، ظالمین یا برخی دیگر از صحابه را لعن کردهاند. شیعه به پیروی از قرآن و سنت نبوی برخی را لعن میکند، ولی دشنام به مقدسات را جایز نمیداند.
هدف از بعثت انبيا، ارشاد و هدايت مردم به مصالح ومفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزكيه وتربيت شده، به كمال شايسته انسانى برسند.اين هدف بدون عصمت پيامبر از سهو و خطا حاصل نمىگردد، زيرا در غير اين صورت، ارشاد به مصالح و مفاسد واقعى نخواهد بود، و تصديق سهو كننده و خطاكار، نقض غرض از ارسال پيامبران است.
این همه تناقض ونسبت ناروا به پیامبر میزنند و میگویند علما اتفاق نظر دارند به اینکه صحیحترین کتابها پس از قرآن کریم صحیحین است وامت اسلامی این مطلب را قبول دارند وکتاب بخاری صحیحترین آن دو ودارای بیشترین فوائد است. کدام امت اسلامی این مطلب را قبول دارند؟ کدام مسلمان میتواند این نسبتهای ناروا به پیامبر را قبول کند؟