مباحث روایی
مسلمانان عقیده دارند که پیامبران گذشته به آمدن نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت دادهاند. همچنین شیعیان با توجه به اشارات موجود در قرآن و احادیث ائمه معصومین(علیهم السلام)، عقیده دارند که انبیاء قبل از پیامبر اسلام به خاطر اقرار بر ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، به نبوت مبعوث شدند.
عمر بن خطّاب به محو روایات موجود در پایتخت جهان اسلام بسنده نکرد و به بهانه نوشتن سنّت، دستوراتی به دورترین سرزمینهای اسلامی صادر کرد تا هر روایتی که از رسول خدا به آن سرزمینها رسیده، نابود گردد. آری با چنین رویکردی است که عمر میگوید: «بگذارید مردم به کار خود برسند و با نقل حدیث از پیامبر مانع مردم نشوید.»
یکی از آیات شاخص در خصوص شأن اهلبیت، آیه 23 سوره مبارکه شوری است. خداوند در این آیه میفرماید: «بگو: من بر ابلاغ رسالتم که شما را به چنین جایگاهى مىرساند، هیچ مزدى جز دوستى با خویشانم از شما نمىخواهم، و هر کس کارى نیکو کند (به خویشان پیامبر مودّت داشته باشد) براى او در کار نیکویش پاداش نیک مىافزاییم.»
بخاری در برخی موارد به خرافاتی دامن زده که به خوبی میتوان انگیزه آن را خواست حکّام اموی دانست. به عنوان نمونه «نعیم بن حماد، از هشیم، از حصین، از عمرو بن میمون چنین نقل میکند: در دوران جاهلیت، میمون زناکاری را دیدم که اطراف او جمع شده بودند و او را سنگسار میکردند. من نیز به همراه دیگران به سنگسار او پرداختم.»
شأن و منقبت اهل بیت پیامبر اکرم (ص) آنقدر بالا است که خداوند متعال در قرآن کریم چند آیه را به آن ذوات پاک و مقدس اختصاص داده است. یکی از این آیات، آیه 82 سوره مبارکه سوره طه است. مفسرین و محدثین برجسته اهل سنت در ذیل این آیه روایاتی آوردهاند، که نشان میدهد این آیه در شأن و منقبت اهل بیت رسول خداست.
در انتساب کتاب بخاری به نویسنده آن به شکلهای مختلف تردید صورت گرفته و باعث کاهش اعتبار آن گردیده؛ با چنین وضعیتی لازم میآید معتقدان به این کتاب با نگاهی ویژه، این کتاب را مورد تجدید نظر و تحقیق مجدد قرار داده و به راحتی سر تسلیم در برابر آن فرود نیاورند. از سوی دیگر علمای اهل سنّت در انتساب کتاب بخاری تشکیک نمودهاند.
به تصریح قرآن کریم، پیامبر اکرم خاتم پیامبران، افضل و اشرف آنها در دنیا و آخرت بوده و شریعت آن حضرت، ناسخ و خاتم دیگر شرایع میباشد. این موضوع از اصول مسلّم و مورد اجماع علمای تمام فرقهها و گروههای اسلامی است. امّا با کمال تأسف میبینیم در کتاب بخاری و مسلم روایاتی حتّی در تعارض با این اصل مسلم وجود دارد.
سختتر وعجیبتر اینکه فضیلتی را بدانی و بشنوی و بدان عمل کنی وبعد به آن پشت کنی و شخصیت آن فرد بافضیلت را نادیده بگیری و دیگران را بر آن مقدم کنی. اصلا فواید بیان فضیلت برای شخص، منحصر در دانستن و نشر آن نیست بلکه باید جامعه عمل به آن بپوشانیم و پیرو آن شخص با فضیلت باشیم وقدم در راه او باید گذاشت و او را در همه امور باید مقدم.
از مباحثی که در قرآن و در چند آیه مطرح شده است، بحث سؤال در قیامت است. یکی از این مطالبی که مورد بازخواست قرار میگیرد، ولایت اهلبیت(علیهم السلام) و مخصوصا ولایت حضرت علی(علیه السلام) است. در این خصوص چند آیه مهم وجود دارد که مفسرین فریقین در ذیل آنها به ولایت حضرت اشاره کردند. مهمترین آن آیات، آیه 24 سوره مبارکه صافات است.
بخاری و مسلم که در ایراد اتّهام به پیامبران الهی و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت (علیهم السّلام) سنگ تمام گذاردهاند، حتّی از حضرت حمزه سید الشهداء (علیه السّلام) نیز دست برنداشته و نه تنها به کتمان فضایل او بسنده نکردهاند، بلکه در تلاش ضد فرهنگی خود، در مخدوش ساختن شخصیت آن حضرت، قدم گذاشتند
برخی از محدثین از اهلسنت در ذیل این آیه 12 سوره مبارکه هود، روایاتی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصف مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) نقل کردند، که ازجملهی آنان ابن مردویه و حاکم حسکانی میباشند؛ در تبحر ابنمردویه در حدیث شناسی، وی را همانند حاکم نیشابوری و طبرانی دانستهاند.
بخاری هنگامی که از خلفای پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یاد میکند دوران امیرمؤمنان را به دست فراموشی سپرده و به صراحت از دوران آن حضرت به عنوان دوران فتنه یاد میکند. حال بخاری چگونه میخواهد در محضر خداوند عزّوجلّ پاسخگوی امیرالمؤمنین، سید الوصیین، قائد الغر المحجلین، قسیم الجنه و النار باشند، خود میدانند.
بخاری و مسلم در حق اهلبیت خصوصا امیرمؤمنان اهانتهای زیادی کرده که از جمله آنها این است که میگویند: امیرمؤمنان و حضرت زهرا برای نماز برنمیخواستند و نماز آنها قضا میشد و پیامبر اکرم درب خانه آنها را میزد و آنها را از خواب، بیدار مینمود تا اینکه روزی امیرمؤمنان به این کار پیامبر اکرم اعتراض نمود.
با کمال تأسف بخاری در دو جا از کتاب خود با نقل ماجرای دروغ و ساختگی، موجبات تنقیص مقام حضرت زهرا را فراهم ساخته از باب نمونه میگوید: «پیامبر را بر فراز منبر دیدم که میفرمود: فاطمه از من است و من میترسم در دینش دچار فتنه گردد...، به خدا سوگند بدانید که دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمیگردد.»