سوء استفاده دراویش از نقل داستان تابنده!
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب - فرق انحرافی از جمله صوفیه برای جذب مخاطب از ابزار غلو و بزرگنمایی بیشترین بهره را میبرند. غلو از منظر قرآن و روایات امری مذموم و ناپسند است که در مواردی باعث میشود تا قائلین به آن، به خاطر عقاید خاص از دایره اسلام و مسلمانی خارج شوند. نص آیات قرآن مسیحیان غالی را کافر خطاب کرده و میفرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ [1]کسانی که گفتند خدا، همان مسیح پسر مریم است؛ قطعاً کافر شدهاند». در جای دیگر غلو کنندگان را مورد لعن قرار میدهد و میفرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُون [2] یهودیان گفتند: عزیر پسر خداست و نصرانیان گفتند: مسیح پسر خداست، این سخن که بر زبان دارند، مانند گفتار کافران پیشین است، خدا لعنتشان کند؛ چگونه دروغ میگویند؟»
قرآن کریم تمامقد به جنگ با غلو کنندگان ایستاده و روایات اهلبیت عصت و طهارت (علیهمالسلام) نیز به پیروی و تأسی از آیات الهی، این دیدگاه را مورد هجمه قرار داده و ایشان را مورد نفرین قرار دادهاند. مولای متقیان و امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) در مناجاتی فرمودند: «اللّهُمّ إنّی بَرِیءٌ مِنَ الغُلاةِ کَبَراءَةِ عیسَی بنِ مَریمَ مِنَ النَّصاری، اللّهُمّ اخذُلْهُم أبَدا، ولاتَنصُرْ مِنهُم أحَدا.»[3] خدایا! من از غالیان دوری میکنم، همانطور که عیسی بن مریم از نصارا دوری کرد. خدایا! همواره آنان را خوار گردان و کسی از آنان را یاری نکن.
غلو اقطاب و مشایخ صوفیه درباره شأن و مقام قطب را در سخنان و آثار تمام فرق صوفیه میتوان دید. این غلوها به حدی است که حتی توجه محققین غیرمسلمان نیز به آنها جلب شده است. نیکلسن یکی از محققین حوزه تصوف است که به غلو درباره قطب اشاره کرده و میگوید: «غلو در مقام پیر و مرشد تا آنجا بود که آنان را روحاً و متحداً باخدا میشمردند و اعمالشان را اعمال خدا میدانستند».[4]
این معنا در فرق منحرف تصوف و سلاسل گوناگون آن نیز وجود دارد. بهعنوان مثال، اویسیان در مورد مشایخ و بزرگان خود، ایشان را از حد و اندازه انسان عادی فراتر برده و باوجود اینکه مقام عصمتی برای ایشان نیست، در حق آنها غلو کردهاند.
بغراخانی در مورد یکی از مشایخ صوفیه، نحوه ولادت و رشد او را مینگارد که؛ «از طلعت آفتاب جمال جهانافروز او، جهان تیره منور شد... تا زمانی که قوت گفتار و قدرت رفتار و حوصله نطق در کام و زبان آن بزرگوار راه یافت و گویا شد. اول چیزی که از حرف و صوت به زبان مبارک او جاری شد، این بود که وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ [5] و تو (ای پیامبر) دارای اخلاق بزرگی هستی! و إِنَّکَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [6] و همانا تو (خداوند) بر هر چیزی توانا هستی! و إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوب [7] همانا تو (خداوند) دانا به غیب هستی!»[8] تذکرهنویس صوفی، مقام شیخ خود را بهاندازهای بالا میبرد که ادعا میکند؛ اولین کلامی که از زبان این کودک خارج شد، آیاتی از قرآن بود که دارای معانی خاص است! با نگاهی به آیات مطرحشده، مشخص میشود که ایشان مشایخ خود را دارای صفات خاصی که شایسته خداوند و پیامبر اوست، میدانند.
بر اساس غلو ابزاری، دراویش فرقهی گنابادیه نیز در حق نور علی تابنده قطب سابق این فرقه اغراق و غلو میکنند. ایشان حتی به جعل سخنان تابنده پرداخته و با تقطیع خاطرهگوییهای تابنده، سعی دارند مطلبی را در حق او به اثبات برسانند که بیتردید غلو است. ایشان میگویند که تابنده خود را بهترین و برترین اهل زمین و مخلوقات میداند، در حالیکه تابنده این داستان را از قول یک پیرمرد دهاتی نقل کرده، نه اینکه در حق خودش آن را گفته باشد.
پینوشت:
[1]. سوره مائده/72
[2]. سوره توبه/30
[3]. محمدبن حسن (شیخ) طوسی، امالی، نشر اندیشه هادی، قم 1388، ص 650، حدیث 1350
[4]. نیکلسن، تاریخ تصوف، به نقل از ارمغان خانقاه، محمدتقی رهبر، ص 256
[5]. سوره قلم/4
[6]. سوره آل عمران/26
[7]. سوره مائده / 109
[8]. دکتر محمد منیر عالم، تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)، نشر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلامآباد 1418 ه ق، ص 23
افزودن نظر جدید