نسبت ناروایی که به اصحاب خاص ائمه دادند و ثابت نشد
هشام بن حکم یکی از اصحاب خاص امام صادق (علیهالسلام) است، و نزد اهل بیت پیامبر جایگاه ویژهای دارد؛ او در حالیکه جوانی بیش نبود، ازجمله شاگردان امام صادق (علیهالسلام) بوده است که در برابر هجوم افکار و عقاید فرق و مذاهب اسلامی در آن روزگاران -معتزلیها و اشعریها و...- همچون سدّی پولادین ایستادگی میکرد و از حریم اهل بیت و مبادی اعتقادی و تعالیم آنها، در اثبات حق و گفتار و کردار و آراء امامان معصوم (علیهمالسلام) دفاع میکرد. لذا امامان شیعه دربارهی او گفتهاند که: «ای هشام! مادامی که با زبانت ما را یاری کنی، به روح القدس موید هستی.» و یا فرمودند: «هشام بن حکم جویای حق ما و مؤید صدق ما و دفع کننده باطل دشمنان ماست، هر کس از او پیروی کند و راه او را برود، از ما پیروی کرده و اگر از او مخالفت کند و او را انکار کند، ما را مخالفت و انکار کرده است.»[1]
اما یاوهگویان و مغرضان و دشمنان اهل بیت در حالیکه ائمه معصومین (علیهمالسلام) او را بزرگ میداشتند و از تلاشها و مجاهدتهای او قدردانی میکردند با تهمت و نسبتهای ناروا او را هدف آماج خود قرار دادند و سخنانی را دربارهی او گفتهاند که هیچگاه ثابت نشده است؛ مثلاً اسفراینی در کتاب خود دربارهی او گفته است که: «او خداوند را با مردم قیاس میکرده و او را هفت وجب خویش دانسته است.»[2] و یا ابوالهذیل علّاف، از رهبران معتزله، دربارهی او نقل کرده است که از هشام پرسیده است: «معبود تو بزرگتر است یا کوه ابوقبیس؟ و او در پاسخ گفت: کوه ابوقبیس از خداوند برتر نیست.»[3] و یا ابوالحسن اشعری در کتاب خود از او حکایت میکند که گفته است: «خداوند جسمی است محدود که دارای پهنا و درازا و گودی است، و درازا و پهنا و گودی آن یکسان است. او دارای رنگ و طعم و بو و نبض است....»[4]
معتزله او را از اسلام خارج دانسته، و جبّایی و کسان دیگری از معتزلیها، او را مورد هجوم خود قرار دادهاند؛ مثلاً یکی از معتزلیها دربارهی او گفته است: «ما بال من ینتحل الاسلاما--- متخذاً امامه هشاما.[5] یعنی چه شده است کسی را که ادعای اسلام میکند، هشام را پیشوای خود قرار داده است.» و یا نسبت تجسیم بودن خداوند را به او دادهاند و آن طور که نقل شده است که او گفته: «خداوند جسم است، لیکن نه مانند دیگر اجسام.» و این سخن را بر سبیل معارضه و مجادله با دشمنان معتزلی خود گفته است؛ چونکه آنان معتقد بودند که خداوند چیزی است اما نه مانند چیزهای دیگر، مورخین و نویسندگان ملل و نحل، مدعی شدهاند که این نوع جدل دلالت ندارد که آنچه هشام بن حکم گفته، رأی و اعتقاد او بوده است.[6]
در نتیجه از این گفتهها آشکار میشود که حملات سختی که به این صحابی امام صادق (علیهالسلام) از سوی دشمنانش (چه معتزله و چه محدثان و چه فقهای اهل سنت) میشده، به منظور بدنام کردن و زشت جلوه دادن او بوده است، چرا که او با تمام فرقهها به مخاصمه و مناظره میپرداخت و چون تاب بحث و مناظره با او را نداشتند و او آنان را مغلوب میکرد، با روی آوردن به تهمت و سخنان زشت، سعی میکردند او را منزوی کرده، به حاشیه برانند تا وارد عرصه بحث و جدل و حمایت از اهل بیت پیامبر نشود.
پینوشت:
[1]. شیعه در برابر معتزله و اشاعره، هاشم معروف الحسنی، آستان قدس رضوی، مشهد، ایران، ص211.
[2]. التبصیر فی الدین، اسفراینی، مکتبه الازهریه للتراث, قاهره، مصر، ص127.
[3]. شیعه در برابر معتزله و اشاعره، هاشم معروف الحسنی، آستان قدس رضوی، مشهد، ایران، ص211.
[4]. مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعری، دار النشر، بیروت، لبنان، ج1 ص256.
[5]. همان، ج1 ص257.
[6]. شیعه در برابر معتزله و اشاعره، هاشم معروف الحسنی، آستان قدس رضوی، مشهد، ایران، ص210.
افزودن نظر جدید