ارتباط با خدا و بیاهمیتی دنیا
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) انس فوق العادهای به قرآن و تلاوت کتاب پروردگار داشت و رسم آن حضرت بود که چون به بستر خواب میرفت، سوره مبارکه کهف را تلاوت میکرد و چون آیات بهشت و جهنم را تلاوت میکرد، یا میشنید به شدّت مضطرب میگشت و از خدا طلب بهشت میکرد و از دوزخ به خدا پناه میبرد و در هنگام تلاوت قرآن، وقتی به عبارت «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» در آیات میرسید، میفرمود: «لَبِیکَ اللّهُمَّ لَبِیْک» و از خود بیاختیار میشد.
زمخشری در کتاب «ربیع الابرار» روایت کرده که حسن بن علی چنان بود که چون از وضوی نماز فارغ میشد، رنگش تغییر میکرد و میفرمود: «حقٌ عَلی من ارادَ انْ یَدْخُلَ عَلی ذی العَرْشِ انْ یَتَغَیَّرَ لَوْنُهُ.[1] شایسته است کسیکه میخواهد با خداوند روبرو شود، رنگ و رویش تغییر کند.»
در هنگام مرگ، حضرت گریه میکردند، امام حسین (علیهالسلام) پرسیدند برای چه میگریید، آنگونه که در کتب اهل سنت آمده، امام حسن (علیهالسلام) در پاسخ فرمودند: «یا اخی ما جَزَعی الّا انّی ادْخُل فی امْرٍ لَمْ ادْخُل فی مِثْلِه وَ اری خَلْقاً مِنْ خَلْقِ اللهِ لَمْ ارَمِثْلَهُمْ قَطُّ.[2] برادر جان بیتابی من جز برای این نیست که در چیزی وارد میشوم که همانندش را ندیده و داخل نشدهام و آفریدگانی از خلقهای خدا را میبینم که همانندشان را ندیدهام.»
این اشعار نیز از امام حسن (علیهالسلام) در بیاعتباری دنیا و زهد روایت شده است:
قل للمقیم بغیر دار اقامة حان الرحیل فودع الاحبابا
ان الذین لقیتهم و صحبتهم صاروا جمیعا فی القبور ترابا
یا اهل لذات دنیا لا بقاء لها ان المقام بظل زائل حمق
لکسرة من خسیس الخبز تشبعنی و شربة من قراح الماء تکفینی
و طرة من دقیق الثوب تسترنی حیا و ان مت تکفینی لتکفینی.[3]
بگو بدانکه رحل اقامت به سرای ناپایدار افکنده، زمان کوچ نزدیک شد، با دوستان وداع کن. آنها که دیدار کردی و همدمشان بودی، همگی در گورها به خاک تبدیل شدند.
ای لذت طلبان دنیای ناپایدار بهراستی که جای گزیدن در سایه ناپایدار حماقت است.
بهراستی که یک تکه نان عادی مرا سیر کند، و یک شربت آب معمولی مرا کفایت کند، و یک قطعه از پارچه نازک در زمان حیات مرا بپوشاند و اگر مُردم نیز برای کفنم کفایت کند.
پینوشت:
[1]. ربیع الابرار، زمخشری، ج2، ص267.
[2]. الفصول المهمة في معرفة الائمة، ابن صباغ مالکی، ج2، ص738
وسیله المآل، حضرمی، ص175.
شرح ثلاثیات احمد، سفارینی، ج2، ص588.
[3]. المناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص15.
افزودن نظر جدید