پیامبر اکرم در انتخابی سخت

  • 1398/12/23 - 15:01
ماریه قبطیه، تنها همسر پیامبر است که غیر از حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) صاحب فرزند شد؛ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این فرزند را بسیار دوست می‌داشت، ولی در انتخاب بین او و امام حسین (علیه‌السلام)، امام حسین را برگزید.

یکی از همسران پیامبر غیر از حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)، در سال هشتم هجری، صاحب فرزند شد؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به صحابه فرمودند: برای من پسری متولد شده و من نام پدرم ابراهیم را بر او گذاردم. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روز هفتم تولد ابراهیم، گوسفندی برای او عقیقه کرد و سر او را تراشید و هم‌وزن آن به مساکین، نقره داد.[1]
ابن سعد قضیه اتهامی را به پیامبر نقل می‌کند و پس از این‌که برای مردم مشخص شد، اتهامی متوجه پیامبر نیست و پس از تولد ابراهیم، جبرئیل نازل ­شد و حضرت را با عنوان «اباابراهیم» سلام ­داد.[2]
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شترها و گوسفند‌های شيرده داشت، ماريه خودش از شير آن‌ها می‌خورد و فرزندش را نيز از شير آن‌ها سيراب می‌كرد، روزی رسول خدا به همراه ابراهيم پيش عایشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عایشه گفت: من شباهتی در او نمی‌بينم، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: مگر سفيدی و گوشت او را نمی‌بينی؟ عایشه گفت: هر كس كه همه سهم گوشت و شير حيوانات شيرده به او برسد، چاق شده و سفيد می‌شود.[3]
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ابراهیم را بسیار دوست می‌داشت، ولی در انتخاب بین او و امام حسین (علیه‌السلام)، امام حسین را برگزید.
ابن عبّاس می‌گوید: در محضر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودم، فرزندش ابراهیم را بر زانوی چپ و حسین (علیه‌السلام) را بر زانوی راست نهاده بود. گاهی ابراهیم را و گاهی حسین (علیه‌السلام) را می‌بوسید. در این هنگام جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند متعال برای پیامبر این پیام را آورد که: ای پیامبر! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: من این دو فرزند را برای تو باقی نمی‌گذارم، یکی را باید فدای دیگری کنی. پیامبر نگاهی به ابراهیم کرد و گریست. سپس نگاهی به حسین (علیه‌السلام) کرد و گریست؛ فرمود: ابراهیم مادرش کنیز است و ابراهیم بمیرد، من ناراحت می‌شوم؛ اما مادر حسین، فاطمه است، پدرش، پسرعمویم علی است، که از گوشت و خون من است؛ هنگامی‌که حسین بمیرد، دخترم محزون می‌شود، پسرعمویم محزون می‌شوم، من بر او محزون می‌شوم؛ من غمناک بودن خود را بر غمناکی آن دو بزرگوار ترجیح می‌دهم؛ ای جبرئیل! ابراهیم را از من بگیر، ابراهیم را فدای حسین (علیه‌السلام) کردم. ابن‌عباس می‌گوید: پس از سه روز ابراهیم از دنیا رفت.
هر وقت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حسین (علیه‌السلام) را می‌دید، او را می‌بوسید و در بر می‌کشید و لب‌هایش را می‌مکید و می‌گفت: جانم به قربان کسی‌که فرزندم ابراهیم را فدای او کردم.[4]
مرگ جانسوز ابراهیم، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را سخت داغدار کرد، بدانسان که در فقدان او گریست و این چند جمله را که امام صادق (علیه‌السلام) از آن حضرت روایت کرده است، در مرگ او بر زبان آورد: «چشم گریان، و دل محزون و اندوهناک است، ولى سخنى که موجب خشم پروردگار گردد، بر زبان جارى نخواهم ساخت، اما بدان اى ابراهیم! که ما در فقدان و مرگ تو اندوهناک و محزون هستیم.»[5]
عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت اعتراض کرد که اى رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهى نمی‌کنید؟ فرمودند: نه! من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید، زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانى است و کسى‌که دلش به حال دیگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد، مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت. آن‌چه من گفته‌ام این است که در سوگ و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانى که نشانه اعتراض و نارضایتى از خداست خوددارى کنید.[6]

پی‌نوشت:

[1]. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج1، ص135.
[2]. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج8، ص214 و ج1، ص135.
[3]. انساب الاشراف، بلاذری، ج2، ص588 و589. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
الطبقات الکبری، ابن سعد، ج1، ص137.
السيرة الحلبية، حلبی شافعی، ج3، ص434.
[4]. المناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص88 و89. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
الطرائف، سید بن طاوس، ص202.
منهاج الكرامة في معرفة الإمامة، علامه حلی، ص52.
نهج الحق وكشف الصدق، علامه حلی، ص257.
تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج2، ص200.
تاريخ مدينة دمشق، ابن عساکر، ج52، ص324.
[5]. «تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب، و انّا بک یا ابراهیم لمحزونون، ثم رأى النبي (ص) في قبره خللا فسواه بيده ثم قال: إذا عمل أحدكم عملا فليتقن، ثم قال: الحق بسلفك الصالح عثمان بن مظعون.» الکافی، کلینی، ج3، ص263.
[6]. «فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: أَيْ رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا الَّذِي تَنْهَى النَّاسَ عَنْهُ مَتَى يَرَكَ الْمُسْلِمُونَ تَبْكِي يَبْكُوا قَالَ: فَلَمَّا شُرِيَتْ عَنْهُ عَبْرَتُهُ قَالَ: «إِنَّمَا هَذَا رُحْمٌ، وَإِنَّ مَنْ لَا يَرْحَمُ لَا يُرْحَمُ، إِنَّمَا نَنْهَى النَّاسَ عَنِ النِّيَاحَةِ، وَأَنْ يُنْدَبَ الرَّجُلُ بِمَا لَيْسَ فِيهِ.» ثُمَّ قَالَ: لَوْلَا أَنَّهُ وَعْدٌ جَامِعٌ وَسَبِيلٌ مِئْتَاءٌ وَأَنَّ آخِرَنَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِنَا لَوَجِدْنَا عَلَيْهِ وَجْدًا غَيْرَ هَذَا وَإِنَّا عَلَيْهِ لَمَحْزُونُونَ تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَيَحْزَنُ الْقَلْبُ وَلَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَفَضْلُ رَضَاعِهِ فِي الْجَنَّةِ.» الطبقات الکبری، ابن سعد، ج1، ص137.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.