تفکرات افراطی گروهک طالبان در مسائل دینی و سیاسی

  • 1398/12/04 - 19:58
گروهک طالبان، جنبشی افراطی تکفیری در افغانستان بودند که با تأسیس مدارسی با اندیشه‌ی متعصب مذهبی، به پرورش طلابی پرداختند که با تعصب دینی، از این مدارس فارغ التحصیل می‌شدند. گرایش کلی و اساسی این گروهک، عقیده سلفی بود.

گروهک طالبان، جنبشی افراطی تکفیری در کشور افغانستان بودند که با تأسیس مدارس علمی با اندیشه‌ی متعصب مذهبی، به پرورش طلابی پرداختند که با تعصب دینی آشکاری، از این مدارس فارغ التحصیل می‌شدند. اینان وقتی در سال 1994 میلادی با تأسیس «تحریک اسلامی طالبان» اعلام موجودیت کردند و کشورهایی مثل عربستان، پاکستان، آمریکا، امارات متحده‌ی عربی، آن را به رسمیت شناختند؛ علاوه بر این‌که افکار و عقاید دینی مذهبی افراطی و خشک خود را پیاده می‌کردند، در مسائل سیاسی هم راه افراط‌‌گرایی و خشن‌تری را برگزیدند که در سطح بین‌الملل بازخورد غیر قابل قبولی را به همراه داشت. گروهک طالبان اگر چه از نظر فکری اکثر قریب به اتفاق آنان حنفی مسلک بودند و در مدارس دیوبندیه به تحصیل علوم دینی می‌پرداختند و در حوزه‌ی توحید ربوبی و الوهی بر اساس اندیشه دیوبندی و در حوزه‌ی توحید اسماء و صفات الهی، همانند اشاعره، تاویل در صفات خبری را جایز می‌دانستند.[1] اما گرایش کلی و اساسی این گروهک که بسیار در سطح منطقه، نمود پیدا کرد، همان عقیده سلفی بود که به اعتقاد برخی از نویسندگان و محققین اینان در اقلیّت بودند.[2] اما عملاً از اعمال و رفتار ایشان چیزی غیر از این برداشت و دیده شده است، چرا که پس از به قدرت رسیدن گروهک افراطی طالبان، ایدئولوژی جدید آن‌ها که جهان را به کفر و اسلام تقسیم کردند، متأثر از افکار افراطی تکفیری اسامه بن لادن عربستانی الاصل بوده است.[3]
این گروهک معتقد بودند که احکامی که در کشورهای اسلامی، مثل افغانستان و... اجرا می‌شود، همگی آن احکام قوانین کفر است، در حالی‌که کشوری اسلامی شمرده می‌شود که نظام حکم‌فرمایی آن باید اصل و اساس دین اسلام و برگرفته از آن باشد.[4] آنان معتقد بودند که اگر قرار باشد احکام اسلامی پیاده شود هیچ راهی وجود ندارد و تنها راه برپایی چنین نظامی، جهاد است که باید بر تمامیت اراضی کشوری مثل افغانستان مسلط و شریعت اسلام در آن برپا گردد.[5] هم‌چنین در باور و اعتقادات ایشان در زمینه‌ی فعالیت‌های سیاسی و حزبی در سطح بین الملل، دیدگاه شریعت اسلام، مخالف آن است و به هیچ وجه آن را جایز نمی‌شمارد. مثلاً یکی از سران ارشد طالبان، افکار سیاسی خود را در جمع خبرنگاران اینگونه بیان می‌دارد که: «طالبان مایل هستند که با مخالفین خود مذاکره کنند، اما نه در قالب احزاب سیاسی، ما به خوبی آگاهیم که این احزاب چه تعارضی را به‌وجود آورده‌اند، اسلام مخالف کلیه احزاب سیاسی است.»[6] و یا معتقد بودند که نظام‌های سیاسی و احزاب مختلف دولتی، اکثراً زاید و بی‌ثمر هستند، چرا که به موجب این‌گونه مسائل، کشور دچار رکود و هرج و مرج شده و جز اختلاف در بین افراد، چیزی در بین نخواهد بود و به تدریج نظام اسلامی کشور از هم پاشیده می‌شود.[7]

پی‌نوشت:

[1]. الفکر التربوی لتنظیم القاعده مع الترکیز علی الحاله الیمینیه، احمد محمد دغشی، الانتشار العربی، بیروت، لبنان، ص100.
[2]. همان، ص101.
[3]. سفری به وطن طالبان و بنیاد گرایی اسلامی، محمد حسن کاکر، نشر شرکت کتاب شاه محمد، کابل، افغانستان، ص102-125.
[4]. همان، ص131.
[5]. همان، ص121.
[6]. طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، احمد رشید، نشر دانش هستی، تهران، ایران، ص163.
[7]. نقد جریانهای تکفیری، جمعی از نویسندگان، دار الاعلام، قم، ایران، ص22.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.