تفکرات وهابیت یعنی اسلام هراسی
دین مبین اسلام همیشه دستخوش یکسری عوامل بیرونی مانند توهین به ساحت پیامبر اکرم، خشن خواندن این دین توسط پاپ، قرآن سوزی، و کشتار مسلمانان در برخی کشورها و همچنین یکسری عوامل درونی مانند گروههای افراطی که اصطلاحاً، دینی - مذهبی هستند، مانند القاعده، طالبان، داعش و... بوده که به جان امت اسلامی افتاده و هر کدام با منطقی خشک و به دور از عقل و فهم با رنگ و بوی دینی، زخمی عمیق و جدید را بر پیکره امت اسلامی وارد ساختهاند که در کشورهای اسلامی مانند افغانستان، عراق، پاکستان، سوریه، الجزایر، مصر و... قابل مشاهده است. این افراطیان جاهل سلفی به بهانه تکفیر، هر روز در گوشه و کنار جهان اسلام مسلمانان بیگناهی را به خاک و خون میکشند و بر طبل نابودی آثار و هویت مسلمین که همان فرهنگ و تمدن اسلامی است، میکوبند و روزی نیست که مسلمانان آسوده باشند، چرا که مسلمانی توسط مسلمان دیگر کشته و نوامیس مسلمین مورد هتک و دشمنی قرار میگیرد.
بمبگذاری در کوچه و خیابان، مثله کردن بدن مسلمانان، خوردن اعضاء بدن برادر دینی، حمله به بلاد مسلمین، ویران سازی قبور بزرگان و اولیاء دین مانند تخریب حرم امامین عسکریین (علیهماالسلام) و نبش قبر صحابی پیامبراکرم حجر بن عدی، قتل عالمان دین از گذشته و حال مثل شهادت رمضان البوطی سوری، حسن شحاته مصری و دهها جنایات دیگر، نمونهای دیگر از کارنامه سیاه تفکرات وهابیت است که طبق گزارشات برخی از نویسندگان و نشریات معتبر در طول دو یا سه قرن اخیر، تفکرات وهابی چند صد هزار نفر قربانی از جهان اسلام گرفت و ویرانههای بیشماری برجا گذاشت که نمونههای آن در سوریه و عراق مشهود است.[1]
اگر چه مسئله تکفیر ریشهای تاریخی دارد و سابقه آن را میتوان در طول تاریخ اسلام خصوصاً در اوایل آن سراغ گرفت و گروه خوارجی را نام برد که مسلمانان را با افکار واهی و استدلالات نادرست و با این عنوان که کافر شدهاند میکشتند، اما در مقابل اینان پیشوایان شیعه و بزرگان اهل سنت همواره با تکفیر مسلمانان مبارزه میکردند؛ مثلاً ابوالحسن اشعری که اکثر اهل سنت پیرو مذهب و مکتب کلامی او هستند، آن هنگامیکه در بستر مرگ افتاد و لحظات آخر حیاتش را سپری میکرد، افرادی را اطراف خود جمع کرد و گفت: «شما شاهد باشید که من در طول عمرم، هیچگاه هیچ فرد مسلمانی را تکفیر نکردم.»[2] و احمد بن حنبل که تکفیریهای وهابی گذشته و حال حاضر پیرو او و مکتب اویند از تکفیر فرقه جهمیه (پیرو جهم بن صفوان هستند و معتقدند که هیچگونه تشبیهی در مورد خدا راه ندارد و ذات خدا منزه از هرگونه قیاس با مخلوقات است...) خودداری میورزید و نقل شده که پشت سر آنها نماز میخواند.»[3]
لذا این گروه تکفیری افراطی وهابی، با سیاست حذف و از بین بردن مخالفین افکار و عقائد خود، به حیاتی جز عقاید و اندیشهی خود نمیاندیشند؛ آنان به سنت الهی وجود تفاوت در عالم نیز معترض هستند، همان چیزی که انسانها را در نژادها، قومیتها، زبان، شیوهی اندیشیدن و... متفاوت از یکدیگر قرار داد، علیرغم آنکه خداوند این اختلافات را از نشانهها و آیات خود برمیشمارد و میفرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ...[روم/22] و یکی از آیات او خلقت آسمانها و زمین است و یکی دیگر اختلاف زبانها و رنگهای شما آدمیان ... »[4] ولی با این وجود سر برنمیتابند و افکار و عقاید خود را پیاده میکنند.
در نتیجه وهابیت به دنبال یکسانسازی تمام مسلمانان نه، بلکه تمام بشریت با فرهنگ خشک و افراطی خود هستند، آنان با درک و فهم ناچیز خود سعی در سامان دادن سیره و سنت پیامبر و ائمه دین و متون مقدس پرداخته، بدون آنکه توجه به سیاق و صبغه متون دینی کنند، تنها به ظواهر آن عمل کرده و توجهی به منشأ و مأخذ، محیط جغرافیایی و نقش زمان و مکان نمیکنند و به صدور احکام و افتائی میپردازند که هیچ تناسب و سنخیتی با دین اسلام ندارد.
پینوشت:
[1]. مرزبان نامه، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، خرداد 1393، قم، ایران، شماره 9 ص4.
[2]. شرح عقائد نسفیه، تفتازانی، مکتبه الکلیات الازهریه، قاهره، مصر، ص31.
شرح التحریر، المرداوی، مکتبه الرشد، ریاض، عربستان، ج3 ص318.
[3]. مغنی المحتاج، خطیب شربینی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج4 ص36.
[4]. نشریه مکر تکفیر، مصاحبه با مفتی اعظم سوریه، (شیخ احمد الحصون)، بهمن 1392، ص26
افزودن نظر جدید