سیر تطور تاریخی در تفکر تکفیری

  • 1398/08/25 - 17:24
ابن تیمیه نظریه‌پرداز و تحلیل‌گر یک نهضت است که نهایتاً باعث تکفیر مسلمانان از طرف او می‌شود. به عقیده او تفکیک بین توحید ربوبی و توحید عبادی به صورت کامل صورت گرفته و بیان می‌دارد که هیچ‌گونه تلازمی بین اعتقاد به ربوبیت یا خالقیت با تحقق عبادت نیست. ابن قیم جوزیه از مروّجین عقاید ابن تیمیه، سرسختانه با مذهب وحدت وجود مخالفت کرده و ابن عربی را تکفیر کرد و در مقابل به عرفان و تصوف علاقه نشان می‌داد.

خلاصه مقاله
سیر تاریخی در بررسی جریانات تکفیری:
- مرحله اول: دوران بنیادین: زمان احمد بن حنبل
- مرحله دوم: ادامه دهنده‌ی راه احمد بن حنبل، مثل بربهاری در قرن چهارم
- مرحله سوم: دوران تکامل در اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم با ظهور ابن تیمیه
- مرحله چهارم: انتقال افکار گذشتگان توسط ابن قیم جوزیه
- مرحله پنجم: نمایان و آشکار شدن افکار تکفیری توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم
- مرحله ششم: اغراق در تکفیر پس از بنیان‌گذار وهابیت؛

متن مقاله
سیر تاریخی تکفیر در جهان اسلام، به صدر دین اسلام برمی‌گردد، و این تکفیر پس از رحلت پیامبر در جنگ‌های -ردّه- و در زمان ابوبکر روی داد که حکومت وقت برای مهار کردن افراد، معارضان خود را کافر و خارج از دین می‌خواندند، چرا که در گزارشات کتب تاریخی وجود افراد یا اشخاصی که نزدیک به خلیفه بودند را نام می‌برد.[1] که مثلاً زکات نمی‌پرداختند، یا با اصل خلافت مشکل داشتند و یا ... نقش بسزایی داشتند. منتها دو نکته اساسی در این رابطه وجود داشت: اول این‌که فتوای به تکفیر دیگران در تاریخ اسلام امر رایجی میان عالمان مذاهب مختلف نبوده؛ دوم این‌که این نظریه تکفیر هر چند به صورت ضعیف در میان مذاهب موجود بوده، اما هیچ‌گاه این مذاهب حکم به مباح بودن خون، مال، جان، نوامیس و... ندادند. و فقط سه گروه: خوارج،[2] بربهاری، وهابیان سلفی به این حکم پایبند بودند. تفکرات دو گروه اول و دوم را فقط در کتب تاریخی می‌توان مشاهده کرد، اما گروه سوم یعنی وهابیت، تنها باقی‌مانده از این تفکر است که رسماً به تکفیر مسلمانان می‌پردازد، چرا که معتقدند اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد و مرتکب کبائر شود، از دین خارج شده و کافر شمرده می‌شود.
لذا اگر سیر تاریخی در بررسی جریانات تکفیری داشته باشیم، به چند مرحله می‌رسیم که عبارتند از:
- مرحله اول: یعنی دوران بنیادین، از زمان احمد بن حنبل شروع شده است که با ایجاد طرز فکر ظاهری و اخباری‌گری افراطی باعث شدند که برخی از عالمان حنبلی تفاوت میان اعمال مسلمین و اعمال مشرکین جاهلی را درک نکنند، لذا با توجه به ظواهر امر همگان را مشرک نامیدند و باعث جنگ و خونریزی می‌شدند.[3]
- مرحله دوم: یعنی ادامه دهنده‌ی راه احمد بن حنبل، که افرادی مثل بربهاری بوده است که در قرن چهارم، تخم کاشته شده‌ی احمد بن حنبل، شروع به جوانه زدن توسط این شخص گردید، بربهاری از عالمان حنبلی مذهب در بغداد بود، او با تخطئه کردن اعمال مسلمین در ارتباط با اولیای خدا پس از مرگ و روضه خوانی، مرثیه سرایی و ... باعث قتل و کشتار گردید، در حالی‌که تاریخ درباره‌ی او می‌نویسد که او عقاید صحیح و سالم نداشت. مثلاً ابن اثیر درباره‌ی او می‌نویسد: «خلیفه الرازی او و یارانش را سخت توبیخ می‌کرد، چرا که برای خداوند مانند و شبیه را قائل بودند و ذات خداوند را دارای جسم و... تصور می‌کردند.»[4]
- مرحله سوم: یعنی دوران تکامل که در اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم با ظهور ابن تیمیه (از معروف‌ترین عالمان حنبلی مذهب و از افراطیون آن‌ها) بروز و نمود پیدا کرد، چرا که او نظریه‌پرداز و تحلیل‌گر یک نهضت فکری است که نهایتاً باعث تکفیر مسلمانان از طرف او می‌شود. لذا وهابیان امروزی در حقیقت با اقتباس از مبانی فکری تکفیری او الهام می‌گیرند. به عقیده او تفکیک بین توحید ربوبی و توحید عبادی به صورت کامل صورت گرفته و بیان می‌دارد که هیچ‌گونه تلازمی بین اعتقاد به ربوبیت یا خالقیت با تحقق عبادت نیست. هر چند او تحلیل کاملی در تعریف از شرک عبادی ارائه نداده و دلایل او بر تحلیل‌هایش کافی  نیست، اما همیشه تلاش می‌کند تا با تبیین مبنای خود با ذکر مصادیق شرک عصر جاهلی نظرات خود را به کرسی بنشاند.[5]
- مرحله چهارم: یعنی انتقال افکار گذشتگان که توسط ابن قیم جوزیه صورت گرفت، او از مروّجین عقاید ابن تیمیه و نظرات او بوده است. او به پیروی از نظرات استاد خود، سرسختانه با مذهب وحدت وجود مخالفت کرده و ابن عربی را تکفیر کرد و در مقابل به عرفان و تصوف علاقه نشان می‌داد و طرفداری می‌کرد.[6] از این قرن (هشتم تا دوازدهم) مرحله انتقال افکار و عقاید است، زیرا بودند گروهی که سعی در احیاء و تبیین آثار و افکار قبلی‌ها مانند ابن تیمیه و... را داشتند که از جمله آن‌ها: محمد بن حیات السندی و عبدالله بن ابراهیم نجدی از استادان محمد بن عبدالوهاب، بودند.[7]
- مرحله پنجم: نمایان و آشکار شدن افکار تکفیری که توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم با تکیه بر دیدگاه ابن تیمیه، زمینه‌ای را مساعد کرد که تا به امروز خون و مال و ناموس مسلمانان از سوی برخی از افراطیون تکفیری وهابی مباح شمرده شده و به زمین ریخته می‌شود. او در حقیقت مجری افکار و عقاید و طرح‌های خطرناکی است که از اسلاف گذشته باقی مانده و او همه را آشکار و عیان کرد. او معتقد است که: «شرک مسلمین که اعمال شرک آمیز را مرتکب می‌شوند شدیدتر و مهم‌تر از شرک مشرکین جاهلی است.» و یا می‌گوید: «بسیاری از اهل این دوران و ادوار گذشته خود را به دو چیز فریب می‌دهند، اول... دوم این‌که بیشتر آن‌ها خیال می‌کنند که انتسابشان به اسلام و گفتن شهادتین، خون و مال آنان را محترم می‌کند...»[8]
- مرحله ششم: اغراق در تکفیر پس از بنیان‌گذار وهابیت؛ لذا وقتی محمد بن عبدالوهاب از طریق پیوستن به حاکم محلی درعیه و تحریک او به قتل و غارت مسلمانان، موجب گسترش نواحی تحت سلطه این حاکم از یک طرف و نشر عقاید باطل خودش از طرف دیگر گردید و این افکار و عقاید باطل، علاوه بر این‌که از بین نرفت، بلکه جنایات و فجایع بی‌شماری را به همراه داشت که کافی است به تاریخ دو سده‌ی این فرقه مراجعه شود.

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ طبری، طبری، بی‌نا، بیروت، لبنان، ج3 ص250.
[2]. الفتوح، ابن اعثم کوفی، دار الاضواء، بیروت، لبنان، ج1 ص16.
[3]. تحذیر الساجد من اتخاذ القبور مساجد، البانی، المکتب الاسلامیه، بیروت، لبنان، ج1 ص78.
[4]. السلفیه بین اهل السنه و الامامیه، الکثیری، مرکز الغدیر، بیروت، لبنان، ص202.
[5]. سلفی گری و وهابیت، علی اصغر رضوانی، نشر کتاب جمکران، قم، ایران، ج1 ص21.
[6]. بحوث فی الملل و النحل، آیت الله جعفر سبحانی، موسسه الامام الصادق(ع)، قم، ایران، ص83-95.
[7]. دائره المعارف بزرگ اسلامی، لجنه علمی تحت اشراف آیت الله موسوی بجنوردی، تهران، ایران، ج4 ص498.
[8]. الدرر السنیه...، عبدالرحمن العاصمی، دار ابن حزم، قاهره، مصر، ج3 ص179.
[9]. نظری بر تاریخ وهابیت، مسجد جامعی، صریر دانش، تهران، ایران، ص88-98.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.