دیدگاه محمد بن عبدالوهاب درباره شهادت سوم شیعیان در اذان
خلاصه مقاله
محمد بن عبدالوهاب مینویسد: «از انحرافات شیعه در اذان و اقامه و تشهد، ذکر شهادت ثالثه است که بدعتی مخالف با دین بوده، قرآن و سنت نگفته، اجماعی بر آن نبوده، قیاس صحیحی نداشته، مخالف نظر هم مذهبیهای خودشان است، پس ردّ آن احتیاج به دلیل ندارد.»
جواب: بیان ابن عبدالوهاب نشان از جهل وی به نظر اهل سنت در پیدایش اذان و اقامه است؛ پیامبر اکرم دستور به نواختن ناقوس نداده است. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «وقتی رسول خدا به معراج برده شد و به بیت المعمور رسید وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه را گفت و پیامبر پیش افتاد و فرشتگان به پیامبر اقتداء کردند؛ لذا محال است به اجتهاد افرادی نسبت داده شود و پیامبر هم آن را بپذیرد.» شیعیان در اذان شهادت ثالثه را از باب استحباب میگویند و اعتقاد به جزئیت آن ندارند؛ اهل سنت نیز در اذان نقص و زیاده وارد کردهاند و به جای (حی علی خیر العمل) عبارت (الصلاة خیر من النوم) را افزودهاند.
متن مقاله
شیعیان معتقدند که الفاظ اذان، مسئلهای توقیفی و از سوی خداوند متعال بوده و جبرئیل آن را به پیامبر اکرم آموخته است؛ فلذا زیاده و نقصان در آن جایر نیست و راه ندارد. اما اهل سنت مدعی هستند که اذان توقیفی نبوده و پیامبر میخواست برای اعلان وقت نماز از بوق و شیپور یا برافروختن آتش و یا نواختن ناقوس استفاده کند که برخی از اصحاب به ایشان عرضه داشتند که در خواب و بیداری و رؤیا اذان شنیده و پیامبر آن را پذیرفت.
در هر صورت این مسئله جزء مسائل اختلافی در میان شیعه و اهل سنت است و هر گروه دیگری را متهم به بدعت میکند و خود را بر حق میداند. در این میان افراد مغرض و کینهتوزی مانند بنیانگذار فرقه وهابیت، محمد بن عبدالوهاب، در کتاب خود در زیادت برخی از جملات در اذان نسبت به شیعه مینویسد: «... از دیگر انحرافات شیعه در اذان و اقامه و تشهد آن است که پس از شهادتین به خدا و رسول، (علی ولی الله) را زیاد کرده، و این بدعتی مخالف با دین بوده، قرآن و سنت نگفته، اجماعی بر آن نبوده، قیاس صحیحی نداشته، مخالف نظر هم مذهبیهای خودشان است، پس ردّ آن احتیاج به دلیل ندارد.»[1]
شایان ذکر است که این سخن او حاکی از جهل اوست؛ چرا که او بدون آنکه به جوانب و اطراف مسئله احاطه داشته باشد، کلامی را بیان داشته و گفتار نامربوطی را مطرح کرده است و ظاهراً آگاهی به کتب خودشان ندارد که اینگونه ناصواب سخن میگوید. روایات جعلی ذیل این موضوع در کتب اهل سنت فراوان است که صورت اذان در اصل چگونه بوده است و چه کسانی پایهگذار بدعت در اذان بودهاند، از جمله آن روایات این است که: «عبدالله بن عمر میگوید مسلمانان وقتی به مدینه آمدند، برای نماز دور هم جمع میشدند و وقتی را تعیین میکردند و کسی بانگ برنمیآورد، روزی در اینباره صحبت کردند، بعضی گفتند مثل ناقوس مسیحیان تهیه کنیم، عدهای دیگر گفتند بوقی مثل یهودیان داشته باشیم، تا اینکه عمر بن خطاب گفت کسی را نمیفرستید برای نماز بانگ برآورد؟ رسول خدا فرمود بلال برخیز و برای نماز بانگ برآور.»[2]
بخاری هم از انس بن مالک نقل میکند: «وقتی مسلمانان زیاد شدند، گفتند که هنگام نماز نشانهای به آنان اعلام شود که همه بدانند، وقت نماز است؛ برخی گفتند آتش روشن کنیم و یا ناقوس بنوازند، به بلال دستور داده شد برای اذان جفت بگوید و اقامه فرد بگوید.»[3] اینگونه روایات از مهمترین روایاتی است که دربارهی پیدایش اذان و ویژگیهای آن نزد اهل سنت در منابع آنها یافت میشود.
در مورد اینگونه روایات و روایات مشابه باید گفت که اولاً: اختلاف در روایات موجود در منابع اهل سنت، بهقدری زیاد است که از حیّز انتفاع ساقط میشود.
ثانیاً: در برخی از روایات بعضی از راویان به سود خود گواهی دادند که مثلاً ما اولین نفری بودیم که اذان در اسلام گفتیم مثل عبدالله بن زید و...[4]
ثالثاً: چگونه صحیح است که پیامبر اکرم دستور بدهد ناقوس بنوازند، در حالیکه در شریعت حضرت عیسی (علیهالسلام) نسخ شده است؟ در ضمن اگر دستور به مصلحت بوده، یقیناً محال است پیش از انجام آن نسخ شود.
رابعاً: اگر دستور به نواختن ناقوس طبق وحی هم باشد، تغییر آن جز با وحی امکان ندارد و دیگر اینکه دستور به ناقوس، به دلیل وحی نبوده باشد، منافات با فرموده خداوند دارد که در قرآن میفرماید: «و ما ینطق عن الهوی.[نجم/3] و هرگز پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمیگوید.»
خامساً: پیامبر و اهل بیت به وقوع وحی و تنزیل و تاویل آگاهترند و تصریح کردهاند که اذان طبق وحی بوده، امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «لما أسری... وقتی رسول خدا به معراج برده شد و به بیت المعمور رسید وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه را گفت و پیامبر پیش افتاد و فرشتگان به پیامبر اقتداء کردند؛ لذا محال است به اجتهاد افرادی نسبت داده شود و پیامبر هم آن را بپذیرد.[5]
در آخر امر اینکه اگر شیعیان در اذان (اشهد انّ علیاً ولی الله) میگویند از باب استحباب دانسته و آن را جزء اذان نمیدانند و الاّ باطل است، و از طرف دیگر این اهل سنت است که به اذان نقص و زیاده وارد کردهاند و به جای (حی علی خیر العمل) عبارت (الصلاة خیر من النوم) را که از بدعتهای عمر بن خطاب است را افزودهاند.
پینوشت:
[1]. رساله فی الرد علی الرافضه، محمد بن عبدالوهاب، دار الآثار، صنعاء، یمن، ص32.
[2]. سنن، ابی داود، دار الفکر، بیروت، لبنان، باب بدء الاذان، ج1 ص135.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص157.
سنن، ابن ماجه، دارالفکر، بیروت، لبنان، کتاب الاذان باب بدء الاذان، ج2 ص232.
سنن، نسایی، دار الفکر، بیروت، لبنان، کتاب الاذان باب بدء الاذان، ج2 ص20.
[4]. سنن، ابی داود، دارالفکر، بیروت، لبنان، باب بدء الاذان، ج1 ص135.
[5]. تذکره الفقهاء، علامه حلّی، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ایران، ج3 ص38.
افزودن نظر جدید