تقیه در منظر محمد بن عبدالوهاب و ردّ سخن او توسط علمای اهل سنت
موضوع تقیه در دین اسلام، امری مشروع و جایز است، چرا که خداوند آن را در قرآن تأیید کرده و پیامبران الهی نیز به آن پایبند بودند و برخی صحابه هم به آن عمل کردند؛ فقهای فریقین نیز به جواز آن، بلکه در بعضی موارد به وجوب آن فتوا دادند، اما برخی از مغرضین مانند محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار فرقه وهابیت، در کتاب خود ذیل فصل التقیه مینویسد: «از شمار اعتقادات شیعه این است که، تقیه را واجب میدانند و از امام صادق (علیهالسلام) نقل کردهاند که تقیه دین من و دین پدرانم است. حاشا که امام صادق (علیهالسلام) چنین فرموده باشد، بعضی از شیعیان، آیه 13 حجرات (انّ اکرمکم عندالله اتقاکم) را اینچنین تفسیر کردهاند که هر کس بیشتر تقیه کرده و بیشتر از مردم میترسد.»[1] و نیز در فصل «ترکهم الجمعه و الجماعه» مینویسد: «یهود که هر جا باشد، ذلیل و خوار است، همچنین شیعه که خوار و ذلیل هستند، به دلیل ترس و ذلت و خواری بسیار، تقیه را احیاء کردهاند.»[2]
در پاسخ به او باید گفت که بسیار جای تأسف است که موضوع تقیه بهانهای برای او و همقطارانش شده و تهمت ناپسندی را به شیعه میزنند، گویا از نگاه او تقیه، بدعتی است که شیعه برای اهدافی وضع کرده که هیچ ارتباطی به دین ندارد، در حالیکه تقیه آموزهای ثابت شده در دین مبین اسلام است و از طرف دیگر کسانیکه به شیعه به این صورت هجمه وارد میکنند، گاه خودشان بیشتر از شیعیان به آن پایبند هستند، لذا تقیه را آنطور که علمای اهل سنت و همفکرانش معنا و توضیح دادهاند، برای ابن عبدالوهاب و امثالش بیان میداریم تا حقیقت امر آشکار گردد.
قرطبی مینویسد: «چون خدا اجازه داده، پس هنگام اجبار باید کفر بورزیم، در نتیجه مورد مؤاخذه الهی قرار نمیگیریم، این یک اصل در شریعت است... حدیث مشهور پیامبر در همین مورد است که فرمود: رفع عن امتی...؛ از امتم چند چیز برداشته شده که عبارتند از: خطا و فراموشی و اکراه و اضطرار و...»[3] و فخر رازی میگوید: «تقیه برای حفظ جان جایز است، اما برای حفظ مال چطور؟ ممکن است حکم به جواز دهیم، چون پیامبر فرمود: «حرمه مال...؛ حرمت مال مسلمان، مانند حرمت جان اوست.» و در ادامه فرمود: «و من قتل دون...؛ هر که در راه دفاع از مالش کشته شود، شهید است...»[4] و ابن جوزی میگوید: «تقیه در حال اجبار بر کفرگویی روا باشد، احمد بن حنبل دو روایت دربارهی اجبار به کفرگویی را آورده؛ یکی در مورد جایی که بر جان خویش بترسد، دومی در مورد تهدید است.»[5] و آلوسی هم میگوید: «آیه، دلیل بر مشروعیت تقیه است، که برای حفظ جان یا آبرو و یا مال از شرّ دشمنان است.»[6]
این مطالب از منظر عالمان اهل سنت با اختلاف در مذاهب خود با دیگر مذاهب اسلامی دربارهی تقیه آمده است! پس چرا فقط به شیعه در اینباره حمله میکنند!؟ والله العالم؛ روایات فراوانی در منابع اهل سنت مییابیم که بحث تقیه را در کتب خود متذکر شدهاند، مثل این روایت در کتاب بخاری که به نقل از ابودرداء مینویسد: ما به روی بعضی میخندیدیم، در حالیکه در دل لعن و نفرینشان میکردیم.[7] و نیز بخاری از پیامبر روایتی آورده است که حضرت ابراهیم هنگام معرفی همسرش گفت: قال ابراهیم لأمرته... این خواهرم است، این کار تقیه در راه خدا بوده است.[8]
در نتیجه این مطالب ادلهی اندکی بود که به آن استناد شده و ثابت میکند تقیه، در اسلام امری مشروع بوده و مغرضینی مانند محمد بن عبدالوهاب و ... هم جاهل به احکام دین هستند و هم مصداق این آیه شریفه از قرآن هستند که خداوند میفرماید: «في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًامرضا.[بقره/10] در دلهایشان نوعی بیماری است و خداوند آن را برایشان زیاد میکند.»
تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان
پینوشت:
[1]. رساله فی الرد علی الرافضه، محمد بن عبدالوهاب، دار الآثار، صنعاء، یمن، ص20.
[2]. همان، ص45.
[3]. الجامع الاحکام القرآن، قرطبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج10 ص181.
[4]. تفسیر کبیر، فخر رتزی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج8 ص14.
[5]. زاد المسیر، ابن جوزی، المکتب الاسلامی، بیروت، لبنان، ج4 ص496.
[6]. روح المعانی، آلوسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج3 ص121.
[7]. صحیح بخاری، بخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، کتاب الادب، باب مداراه من الناس، ج8 ص37.
[8]. همان، ج9 ص28.
افزودن نظر جدید