دروغ بزرگ صوفیه درباره انتخاب قطب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ درحالیکه نورعلی تابنده گفته بود بهزور قطبیت را قبول کرده اما عقیده درویشی این است که انتخاب اقطاب و مشایخ از طرف خداوند است! همچنان که شیعه انتخاب امام را از سوی خدا میداند، فرقهٔ مذکور نیز چنین سخنی را در مورد اقطاب و مشایخ خود طرح میکند. چنانکه در اجازه نامههای اقطاب اخیر این فرقه بهتصریح آمده است که انتخاب این فرد بهعنوان قطب من الله (از طرف خداوند) و به اشارهٔ غیبیه بوده است. جالب آنجاست که پس از ملاسلطان و با طراحی خود او، قطبیت در خانواده و فرزندان وی موروثی شد و هماکنون سالهاست که اشارات غیبیه تنها فرزندان او را درمییابد و از میان دهها شیخ و صدها مرید، این خاندان تابنده هستند که گاه ره صدساله را یکشبه طی کرده و مورد انتخاب خداوند قرار میگیرند.
همانگونه که شیعه به عصمت ائمه (علیهم السلام) قائل بوده و معتقد به الهام و تحدیث بر ائمه از سوی ملک الهی است، دراویش نیز چنین ادعاهایی را برای خود مطرح کردهاند و میگویند: «در حضوروغیاب، زبان سر و سر را از اعتراض بر گفت و فعل شیخ ببندد که آنچه او کند، به تحدیث ملک و الهام دل کند... زیرا که اگر شیخ منصوب از طرف خدا باشد، یقین داند که او آنچه کند و گوید، موافق شرع و مخالف هوا باشد، اگرچه در نظر او مخالف نماید..!!!» [1]
وقتی این مسئله را در فضای مجازی مطرح کردیم یکی از دراویش همین فرقه گفت: اینکه حضرت آقا میفرمایند که قطبیت را ناچاراً قبول کردند یعنی اینکه لطف فرمودند و علیرغم اینکه میدانستند زحمات کثیری دارد و شاید اشخاص دیگر نتوانند این بار بزرگ را به دوش بکشند ایشان بر ما منت نهادند و قبول کردند.
من: عجب لطف کردند!!! مگر اشاره غیبیه نشده بود؟ مگر نه اینکه از طرف خدا انتخاب شده است؟ اگر اینطور است که دیگر تعارف و لطف معنی ندارد. چطور این حرفها را میزنید؟ شما ظاهراً از مبانی قطعی فرقه تون هم بیاطلاع هستید.
درویش: اصلاً گیریم که اشاره غیبیه نشده باشد، آیا ولی خدا نباید جانشین بعد از خودش را به مردم بشناساند؟ این وظیفه ولی خداست که جانشین خودش را تعیین کند تا به هدایت و دستگیری مردم بپردازد.
من: مشکل اینجاست که شما امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نادیده گرفتید و قطب خود را ولی خدا میدانید. حال سؤال این است که چه نص صریحی مبنی بر اینکه انتخاب قطب باید من الله باشد دارید؟ چطور این را ثابت میکنید؟
درویش: به همان حکمی که مولا علی (علیه السلام) انتخاب شد.
من: کدام حکم؟
درویش: حکم خدا بر انتخاب علی (علیه السلام) در غدیر بهوسیله همان آیه ابلاغ حکم.
من: آیه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک که وحی خداوند متعال بر رسولش بود و فقط در شأن و ولایت حضرت علی (علیه السلام) وارد شده و لاغیر و تعمیم دادن این حکم به خود و همشأن و رتبه دانستن خود با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) خود انحراف بزرگ دیگری است. اما برفرض که این استدلال شما درست باشد و این حکم در مورد انتخاب قطب هم باشد، پس چرا در انتخاب نورعلی تابنده بهعنوان قطب این حکم و این اشاره غیبیه که لزوم آن هویداست نادیده گرفته شده و در انتخاب نورعلی تابنده حکم و اشارهای از طرف خداوند متعال برای انتخاب نورعلی تابنده نشده بوده و او از سر ناچاری و بهاجبار قطبیت را پذیرفته است.
درویش: شما لزوم این اشاره غیبیه را از کجا اثبات میکنید؟
من: از آنجایی که اولاً خود شما گفتید که دلیل دراویش برای من الله بودن انتخاب قطب، آیه ابلاغ است و این یعنی اینکه حتماً باید ابلاغ و اشاره غیبیه صورت بپذیرد. ثانیاً در کتب خود بزرگان فرقه شما آمده است که تکتک اقطاب با اشاره غیبیه به قطبیت رسیدند و این لزوم این امر رو میرساند ولی قطب شما نورعلی تابنده این روزها مرتباً میگوید که من از سر ناچاری قطبیت را قبول کردم و چون محبوب علیشاه دوست نداشت که کسی غیر از من به قطبیت برسد من هم مجبور شدم قطبیت را قبول کنم. [2] لذا مشخص میشود که هیچ ابلاغ و اشارهای برای قطبیت او در کار نبوده است. نورعلی تابنده حتی به این مطلب هم اشاره میکند که بعد از خودم نیز این قطبیت را به خاطر زحماتی که دارد به خانوادهام نخواهم داد. درنتیجه میتوان گفت که تمام این مسائل از نسبت دادن آیه ابلاغ تا من الله بودن انتخاب قطبیت و آمدن اشاره غیبیه، همگی ساخت و پرداخته ذهن اقطاب و مشایخ صوفی برای اعتباربخشی به مسلک و فرقه خود بوده است و بس.
پینوشت:
[1]. گنابادی، سلطان محمد، سعادت نامه، تصحیح و تعلیقات حسینعلی کاشانی بیدختی، حقیقت، تهران ۱۳۷۹، ص 111
[2]. نورعلی تابنده، 22 / 2 / 1398
افزودن نظر جدید