میرزا آقاسی نماد حکومت دراویش در ایران
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ میرزا آقاسی را میتوان گفت نمونه حکومت دراویش بر ایران قلمداد کرد، چراکه در دوره 14 ساله پادشاهی محمدشاه و صدراعظمی چندین ساله میرزا آغاسی صدها فرقه درویشی سر برآوردند. او از معدود دراویشی است که توانست بعد از کشته شدن قائممقام فراهانی به مقام صدراعظمی دربار محمدشاه قاجار برسد و امور مملکتی را در دست بگیرد. هر آنچه درباره او بیانشده از بیسیاستی و بیتدبیری او حکایت میکند. شروع صدراعظمی میرزا آقاسی را شروع پس رفت ایران دانستهاند. یکی از تاریخنگاران درباره نحوه کشورداری او مینویسید: «کجاندیشی و غلط کاریهایش، دولت را ناتوان کرد. در بیشتر ولایات آشوب بر پا کرد. دستگاه مالیاتی کشور را بهکلی ورشکسته کرد. اگرچه او خودش آدم کش نبود، مدار حکومتش بر سنت ظلم میگشت و کارگزاران او بیداد میکردند. خاصه مردم ماکو که به پشتیبانی وی دلگرم بودند، انواع ظلم و ستم را بر مردم روا میداشتند. حتی از شر آنان در خود دارالخلافه هنگامیکه غروب میشد هیچ بچه و زنی جرأت بیرون آمدن از خانه نداشت. مردم راهی برای عرضه شکایت نداشتند و اگر قصد شکایتی داشتند به انواع و اقسام تهمتها مبتلا میشدند. حاجی بهجز فحش کار دیگری نداشت و این تدبیر بزرگ او بود در فن سیاست.» [1] وقتی این مطلب را در صفحات مجازی منتشر کردم، یکی از دراویش در رد این مطلب گفت: همه حرفهای شما یا دروغ است یا تحریف و یا اینکه از واقعیت خیلی دور است. چطور میرزا آقاسی را متهم به ظلم و فساد میکنید وقتی اینهمه خدمت به کشور کرده است.
من: نقلقولها درباره آقاسی زیاد است ولی بیشتر مورخان از ظلم و فساد و بیتدبیری و بداخلاقی او در کشورداری نوشتند. حالا واقعاً آقاسی چه خدماتی به کشور کرده است؟
درویش: درست است که ظاهراً آقاسی فردی بداخلاق و تندخو بوده ولی اگر بخواهیم آزاداندیش باشیم و انصاف را رعایت کنیم باید قبول کنیم که او زحمات زیادی برای ایران کشیده است و خدمات بسیاری داشته است. مثلاً با گسترش شهر تهران در عهد قاجار، تأمین آب شرب ساکنین به یک معضل بزرگ تبدیلشده بوده و میرزا آقاسی برای اولین بار طرح انتقال آب رودخانه کرج به تهران را عملی کرد و آب را به تهران منتقل کرد. بعد از جنگ قاجارها و روسها چون بنیه کشور از هر لحاظ ضعیف شده بود آقاسی خیلی تلاش کرد تا این بنیه اقتصادی که همان کشاورزی باشد و بنیه دفاعی رو قوی کنه به خاطر دو کار انجام داد یکی اینکه به کشاورزی توجه ویژهای پیدا کرد و قناتهای زیادی را احداث کرد که از حد شمارش خارج است. همچنین منصب استانداری خوزستان را به شرطی به مولی فرجالله داد که به تعمیر و مرمت سد کرخه متعهد شود. دوم اینکه به خاطر شکستی از روسها خورده بود سعی کرد قدرت توپخانه کشور رو قوی و کنه لذا مقدار زیادی توپ خرید که حتی شعری در وصفش به همین خاطر گفتند که: نگذاشت به جیب شاه، حاجی درمی/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمی/ نه مزرع دوست را از آن آب نمی/ نه خاطر خصم را از آن توپ غمی. اگر منصف باشیم فقط همین دوتا خودش بزرگترین خدمت آقاسی به ایران بوده.
من: در جواب این مسائلی که درباره خدمات آقاسی به ایران مطرح کردید باید بگویم که اولاً آقاسی بهعنوان صدراعظمی وظیفهاش همین بوده که به مردم و حکومت ایران خدمت کند، ولی متأسفانه همین دو تا خدمتی هم که شما برای او نقل کردید همراه با بیتدبیری او بوده است. همین کشاورزی که شما از آن دم میزنید وقتی به تاریخ نگاه میکنیم میبینیم که در همان زمان به خاطر بیتدبیری در اداره امور کشاورزی و اقتصاد کشور، ایران در تأمین مواد غذایی دچار مشکل شد. باز از بیتدبیری او اینکه با توجه به اختیار تامی که از محمدشاه داشت برداشتهای زیادی از خزانه و دستگاه مالیات کشور میکرد، چراکه هرکس نزد او میرفت و درخواستی داشت هیچگاه دستخالی برنمیگشت. نتیجه اینکه سوء مدیریت و بیتدبیری و بیکفایتی میرزا آقاسی در اداره امور کشور باعث تهی شدن خزانه از پول شد و درنتیجه فرمانداریهای زیرنظرحکومت از فرستادن مالیات به پایتخت امتناع کردند. شعری هم که شما بهعنوان دلیل بر خدمات آقاسی نقل کردید درواقع در نقد کارهای او سروده شده است نه خدمات او. ظاهراً آقاسی روستاها و آبادیها و زمینهای حاصل خیز زیادی را غصب کرده بوده که به حدود 1438 عدد میرسیده است و ظاهراً مردم از قناتهای احداثشده توسط او بیبهره بودند. کما اینکه در شعر به این مطلب اشاره شده است که "نه مزرع دوست را از آب نمی" یعنی حتی مزرعه دوستش هم با این آب، حتی ذرهای نم هم نشد، چه برسد به اینکه آب به زمین دوستش برسد. ظاهراً خرید توپها هم نوش دارو پس از مرگ سهراب بوده که در شعر هم به این مطلب اشاره شده. چون آنچنان روسها بر ایران مسلط شدند که آقاسی هر کاری از عزل و نصب را به اطلاع آنها میرساند. [2]
پینوشت:
[1]. فریدون آدمیت، مقالات تاریخی، انتشارات دماوند، تهران: ۱۳۶۲، چاپ دوم، ص ۷۰
[2]. همان، صص ۷۸ تا ۸۰
افزودن نظر جدید