حق انتخاب جانشین توسط پیامبراکرم در قرآن
پرسش:
آیا موضوع جانشیی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در قرآن مطرح شده یا نه؟ یک آیه از قرآن بیاورید که گفته باشد حضرت محمد حق تعیین جانشین دارد؟ هیچ آیهای راجع به اینکه پیامبر اکرم لازم است جانشین داشته باشد یا خود جانشینش را انتخاب کند نیست، بنابراین مردم باید جانشین او را انتخاب کنند.
پاسخ:
همین ایراد و اشکال به مستشکل هم بر میگردد؛ کسیکه میگوید یک آیه از قرآن بیاورید که گفته باشد محمد حق تعیین جانشین دارد و حالا که آیهای نیست، پس باید مردم جانشین انتخاب کنند، خود باید آیهای بیاورد که گفته باشد حق تعیین جانشین پیامبر از آن مردم است؟ کجا خدا یا پیامبرش گفتند جانشین را خود مردم انتخاب کنند؟
در این نوشته بر اساس آیات قرآنی و ادله عقلی سه جواب نقضی و حلی به این شبهه میدهیم:
جواب اول:
هدف از خلقت، سعادت بشریت در سایه هدایت است. انبیاء آمدند و هدایتگری کردند، بعد از آنها تکلیف چیست؟ آیا هدایتگری تمام میشود؟ انذار و بشارت و اتمام حجت چه میشود؟ مگر خداوند نفرمود: «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى.[لیل/۱۲] همانا هدايت بر ماست.» «وَلَقَدْ جَاءَهُم مِن رَبِّهِمُ الْهُدَى.[نجم/23] هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است.» هدایت مخصوص خداوند است. چگونه و به چه کیفیتی؟ طبق آیات قرآن، هدایت بهدست انبیاء و جانشینان آنها و امام امت انجام میگیرد. آیات این مطلب را با هم مرور میکنیم.
«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا.[انبیاء/۷۳] و ایشان را پیشوایانی قرار دادیم تا به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند.» «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا.»[سجده/24] امامت در دو آیه همراه با هدایت آمده است. هدایتی که مخصوص خدا بود، خداوند از یک طرف میفرماید «علینا للهدی» هدایت بر عهده ماست، و از طرف دیگر میفرماید «وجَعَلْنا» یعنی ما آنها را امام قرار دادیم و از طرف دیگر هم میفرماید «یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» یعنی به امر و فرمان ما هدایت میکنند، که این امر بیانگر این است که امامت و هدایتگری امت، امری انتصابی است و چنین انتخابی به دست خداوند است نه مردم.
حضرت موسی و جانشینش:
«وَقَالَ مُوسَى لْأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لاَتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.[اعراف/۱۴۲] و موسى به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و آنهارا اصلاح کن و از روش مفسدان، پیروى مکن.»
موسی کلیم الله در غیبت چهل روزه، امر امت را به خودشان وانگذارد و هارون را که افضل از همه بنیاسرائیل بود، خلیفه و وصی خود قرار داد تا امر نبوت در فقدان او مختل نگردد؛ پیغمبر خاتم هم که شریعتش اکمل و دستوراتش اتم و تا روز قیامت پایدار است، به طریق اولی باید مردم را به خودشان وانگذارد و مردم تازه مسلمان شده را حیران نکند و شریعت را به دست جاهلین ندهد تا هر کس به میل خود در او تصرف کند؛ یکی به رأی، یکی قیاس، دیگری تفریق شریعت و طریقت عمل کند، تا یک ملت به هفتاد و سه گروه تقسیم شود.
جانشینی طالوت
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً.[بقره/247] و پیامبرشان به آنها گفت خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث کرده است.»
دقت کنید که طبق این آیات، مردم حتی فرمانده خود را هم نباید انتخاب کنند، لذا از پیامبر خود میخواهند تا حاکمی برای آنها تعیین کند. بهراستی جایی که پیامبر یک امتی، نباید فرمانده نظامی را تعیین کند، چگونه است که مردم میتوانند رهبر دینی و دنیایی خود را انتخاب کنند؟ خداوند و پیامبرش در مورد افراد شناخت بیشتری دارند یا مردم؟ چه کسی برای هدایتگری امت شایسته است؟ این شناخت و انتخاب شایسته بودن را خدا و پیامبرش میداند یا مردم؟
جواب دوم:
پیامبران گذشته هرگز امر جانشین و انتخاب وصی را به مردم واگذار نکردند. بلکه خودشان هم نمیتوانستند جانشین انتخاب کنند و تمامیاوصیای پیامبران به امر خدا تعیین و توسط پیامبران تبلیغ میشده است. همچنین مسأله رهبری در امتهای پیشین به صورت وراثت در خانوادههای پیامبر بوده است و فرزندان صالح پیامبران، مقام رهبری را از آنان به ارث میبردند. این مسأله در برخی آیات به خوبی مشخص است:
آیهی اول:
«اِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.[آل عمران /34و 35] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را برگزید و بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندانی بودند که از نظر تقوا بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست.»
آیهی دوم:
«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَالْکِتَابَ وَ آتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ.[عنکبوت /27] و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانى را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است.»
آیهی سوم:
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَالْکِتَابَ فَمِنْهُم مُهْتَدٍ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ.[حدید /26] ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم؛ بعضى از آنها هدایت یافتهاند و بسیارى از آنها گنهکارند.»
آیهی چهارم:
خداوند متعال درباره کیفیت انتخاب حضرت یوسف (علیهالسلام) به عنوان جانشین حضرت یعقوب و پیامبرى براى بنىاسرائیل مىفرماید: «وَکَذلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْاَحادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلى آلِ یَعْقُوبَ کَما أَتَمَّهاعَلى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِیمَ وَإِسْحاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.[یوسف/12] و اینگونه پروردگارت تو را بر مىگزیند، و از تعبیر خوابها به تو مىآموزد، و نعمتش را بر تو وخاندان یعقوب تمام و کامل مىکند، همانگونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد، به یقین پروردگار تو دانا و حکیم است.»
آیهی پنجم:
حضرت موسی خودش جانشین خودش را تعیین نمیکند، بلکه از خداوند میخواهد که خداوند هارون را جانشین قرار دهد: «وَاجْعَل لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی.[طه/29 و30] و وزیرى از خاندانم براى من قرارده، برادرم هارون را» و خداوند هم در جواب حضرت موسی میفرماید :«قَالَ قَدْ أُوتیِتَ سُؤْلَکَ یَامُوسَى.[طه/۳۶] اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد.»
طبق این آیات تعیین وصی و جانشین پیامبران به عهده خود آنان هم نبوده است و آنان تنها وظیفه ابلاغ و معرفی جانشین خود را داشتهاند، حال چگونه میتوان قبول کرد که جانشین برترین پیامبران را مردم انتخاب کنند؟ و آیا اگر مردم انتخاب کنند، جانشین پیامبر حساب میشود؟
آیهی ششم:
هنگامیکه خداوند حضرت ابراهیم را به مقام امامت و رهبری بر میگزیند او درخواست میکند که این مقام در خاندان او به وراثت پایدار بماند. خداوند در خواست او را رد نمیکند، فقط یادآور میشود که این مقام به افراد ستمگر نمیرسد.
«وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.[بقره/124] من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم ، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمىرسد.» اینکه در این آیه خداوند از طرفی فرمود «من» تو را امام قرار دادم، و از طرف دیگر هم فرمود «عهد من» به ظالمین نمیرسد، میتوان دریافت که امرامامت امری است کاملاً الهی و هیچکس، حتی پیامبران هم در آن دخیل نیستند.
جواب سوم:
همانطور که گفته شد عدهای معتقدند چون در مورد جانشینی پیامبر، آیهای در قرآن نیامده، پس انتخاب جانشین بهدست مردم است. میتوان نتیجه گرفت که بنابراین استدلال آیا نباید نماز، حج، زکات و سایر دستورات قرآنی را هم مانند مسئلهی جانشینی پیامبر، طبق سلیقه و نظر مردم انجام داد؟
در صورت پذیرش استدلال فوق، ناگزیر باید دربارهی بسیاری از احکام و دستورات قرآنی نیز نتیجهی مشابهی گرفت. چرا که بسیاری از احکام شریعت، آنقدر مُجمَل و خلاصه در قرآن مطرح شدهاند که حتی با جمعآوری همهی آیات آن حوزه نمیتوان به چگونگی اجرای این دستورات پی برد.
به عنوان نمونه حتی واجبی مانند نماز - که به تعبیر پیامبر اکرم ستون دین است، تنها با دستوراتی نظیر «وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ» آمده و هرگز اشارهای به نحوهی اقامه آن (از قبیل شمارهی رکعات، کیفیت رکوع و سجود و ...) نشده است. آیا بر مبنای استدلال فوق، میتوان چنین نتیجه گرفت که مردم میتوانند هرگونه که بخواهند نماز را برپا دارند؟! قطعاً نمیتوانند.
در نتیجه همانگونه که مراجعه به مبیِّن قرآن دربارهی چگونگی انجام واجباتی مانند نماز و روزه، امری بدیهی و عقلانی است، رجوع به ایشان در حل سایر مسائل و چالشهای قرآنی نیز بدیهی و ضروری مینماید. بنابراین نمیتوان گفت چون ظاهر آیات، دربارهی جانشینیِ پیامبر توضیح نداده، مردم خود میتوانند در این باره تصمیم بگیرند. قرآن کتابی مُجمَل است که برای بهرهمندی از آن، باید به مبیِّن الهی مراجعه کرد.
افزودن نظر جدید