نقش دراویش سلطان علیشاهی در نهضت مشروطه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انقلاب مشروطه، ازجمله نهضتهای سیاسی در تاریخ ایران است که گروهها، طوایف و اقشار مختلفی در آن نقش داشتند. فرقههای صوفیه نیز ازجمله گروههایی به شمار میروند که برخی از شخصیتهای آنها چه بهعنوان موافق یا مخالف در این جریان بودهاند، که فرقه صفی علیشاهی ازجمله فرقههایی بود که شاید بتوان گفت برخی از اعضای این فرقه نقش پررنگتری نسبت به سایر فرقههای صوفیه در این جریان داشتند. اما فرقه سلطان علیشاهی که از زمان ملاسلطان گنابادی تا به حال، شعاری به نام عدم دخالت در سیاست را یدک میکشند، مدعی این هستند که آنها نیز نقش پررنگی در به ثمر رسیدن نهضت مشروطه داشتهاند. رضا تابنده فرزند قطب قبلی این فرقه اخیراً در کنفرانسی که در زمینه ایرانشناسی، در کشور اسکاتلند برگزار شده بود بهعنوان یکی از سخنرانان به موضوع "نقش دراویش گنابادی در انقلاب مشروطه" پرداخت و مدعی این بود که بسیاری از دراویش این فرقه از چهرههای تأثیرگذار در این نهضت بودهاند.
وی سخن خود را اینگونه شروع کرد که در بین محققین اکثراً درباره دو سلسله دیگر نعمت اللهیه یعنی صفی علیشاهی و ذوالریاستینی تحقیق کردهاند، چون هم جناب ظهیرالدوله (مرشد صفی علیشاهیان) و هم جناب ذوالریاستین (مرشد ذوالریاستیان) از مشروطه خواهان بودند. درصورتیکه بسیاری از دراویش گنابادی چهرههای کلیدی و ماندگار انقلاب مشروطه بودند. اقطاب سلسله در هیچ زمانی مستقیم در امور سیاسی دخالت نکردند تا برچسبی بهعنوان وابستگی به یک نگرش سیاسی بر کل مکتب نخورد، ولی بسیاری از شخصیتهای معنوی و از درویشانی که به مرشد وقت سلسله نزدیک بودند و تا آخر عمر هم مؤمن به مکتبشان و صدیق به روش معنویشان باقی ماندند، از مشروطه خواهان به نام بودند. [1]
اما با توجه به سخنرانی رضا تابنده و طرح این ادعا که بسیاری از دراویش گنابادیه در این نهضت جزو افراد کلیدی به شمار میروند باید به دو نکته اشاره کرد. نکته اول اینکه مؤسس این فرقه ملاسلطان گنابادی برای اینکه وجهه عمومی خود و پایگاه مردمی خود را از دست ندهد، حاضر نشد دست به خطر بزند و خود را از این مسئله کنار کشید. چنانچه وقتی نظر او را درباره این جریان جویا شدند گفت: «ما مطیع امر دولت میباشیم، خواه مشروطه باشد و خواه مستبد» [2] او حتی درباره عدم اطلاع از مشروطیت میگوید: «ما یک نفر زارع دهاتی درویشیم و نمیدانیم مشروطیت یا استبداد چه معنی دارد و اینچنین کاری نداریم». [3] وقتی ملاسلطان هیچ نقشی در نهضت مشروطه نداشته است چطور میتوان قبول کرد مریدان او نقشی در این نهضت ایفا کرده باشند.
نکته دوم اینکه اگر بپذیریم که شخصیتهای دیگر این فرقه در این نهضت نقش داشتهاند باید بگوییم که نقشآفرینی مریدان این فرقه در این جریان، با اصل عدم دخالت در سیاست هیچ همخوانی ندارد، چراکه رضا علیشاه درباره اجتناب از دخالت صوفیه در سیاست میگوید: « سیاست مصطلح امروز که لازمه آن دروغ، تفنن، نقض، ظلم، آزار و اذیت باشد، باید از آن دوری کرد » [4] اگر هم رضا تابنده معتقد است که اقطاب این فرقه بهصورت مستقیم در سیاست دخالت نداشتهاند و این امر را وظیفه مریدان قطب میداند، باید بگوییم که اقطاب و مشایخ این فرقه عدم دخالت در سیاست را وظیفه همه دراویش اعم از اقطاب، مشایخ و دراویش میدانستند، کما اینکه سید هبة اله جذبی از معروفترین و بزرگترین مشایخ این فرقه با لقب طریقتی (ثابت علی) درباره دخالت پیروان این فرقه در سیاست مینویسد: «پیروان این فرقه اجازه ندارند در سیاست دخالت کنند (البته مشاغل دولتی جزو کسبوکار است) یا در احزاب و دستجات حزبی وارد گردند و در مجالس خودی هم هیچگونه مذاکرات سیاسی نباید بشود؛ بلکه دران مجامع از امور مادی و دنیوی همصحبت نشود و فقط از مباحث ذکر و یاد خدا صحبت به میان آید.»[5]
درنتیجه باید گفت که اولاً تأثیرگذار بودن مریدان این فرقه در نهضت مشروطه تا به حال ثابت نشده است، درنتیجه ادعایی بیش نیست. ثانیاً برفرض اثبات این ادعا باید گفت که این مریدان برخلاف دستورات اقطاب و مشایخ این فرقه عمل کردهاند، لذا این اصل که دراویش در سیاست دخالت نمیکنند، شعاری بیش نیست.
پینوشت:
[1]. رضا تابنده، 25 فروردین، کنفرانس سنت اندروز اسکاتلند
[2]. پیروزان، هادی، عملکرد شعب طریقت نعمت اللهیه به جنبش مشروطه خواهی، پژوهشهای تاریخی، شماره دوم، تابستان 1392، ص 102
[3]. همان
[4]. تابنده، حسین، رساله رفع شبهات، انتشارات حقیقت، چاپ ششم،1382،ص 133
[5]. جذبی اصفهانی، سید هبه الله، رسالهٔ باب ولایت و راه هدایت، انتشارات حقیقت، چاپ زمستان ۸۱، ص 113
افزودن نظر جدید