تعریف و تمجید صالح علیشاه از عمر خطاب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بزرگان فرقه سلطان علیشاهی علیرغم ادعای تشیع خود همواره سخنانی را در مورد تاریخ صدر اسلام و مذهب تشیع مطرح کردهاند که در برخی موارد مطابق دیدگاه اهل تسنن بوده است. اسلام آوردن عمر و عدالت او ازجمله مواردی است که جناب صالح علیشاه از اقطاب فرقه سلطان علیشاهی به آن پرداخته است. ایشان در ابتدا اسلام آوردن عمر را مایه محکم شدن دین اسلام میداند و در تفسیر آیه مبارکه: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان [نحل / 90] میگوید: «حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بارها در بیانات خود دعا کرده بودند که خدایا دین اسلام را با اسلام عمر یا ابوالحکم محکم گردان و چون در دعای خود اول اسم عمر را برده و بعد اسم ابوالحکم را (بعدها در اثر مخالفت با حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ابوجهل گفتند و حالآنکه مرد دانشمندی بود) عمر اول آورد... وقتی هم که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) اسلام آورد با شمشیر برهنه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا درب مسجدالحرام محافظت کرد و حتی پدر خود که خواست جسارتی بکند را با شمشیر کشت.» [1]
باید به جناب صالح علیشاه گفت که اولاً آنچه شما نقل کردهاید از منابع اهل سنت است که حتی در خود اهل سنت نیز زیاد به این مطلب توجه نشده و در کتب شیعه نیز این جریان نقل نشده است. ثانیاً در هیچیک از منابع تاریخی، کشته شدن خطاب، توسط پسرش عمر ذکر نشده است؟ ثالثاً لازم به ذکر است که خطاب (پدر عمر) اصلاً در آن زمان زنده نبوده است که پسرش عمر بخواهد او را بکشد. کما اینکه ولید بن مغیره به عمر میگوید: «فوالله لو کان ابوک حیا ما تبعت دین محمد (صلی الله علیه و آله) اگر پدر تو زنده بود، از آیین محمد (صلی الله علیه و آله) پیروی نمیکرد.» [2]
صالح علیشاه در ادامه تفسیر این آیه کریمه، عمر را عادلترین فرمانده معرفی کرده و میگوید: «همانطور که در پیش کودکان شیرخوار تازه ولادت معمول است که اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپ میگویند و مثلاً حضرت رسول درباره حسنین چنین انجام داد، پیغمبر آیه فوق را مثل اذان به گوش عمر خواند و به همین دلیل هم عمر در اجتماع صوری عادلترین فرماندهان روی زمین گشت و جز در یک مورد که دشمنی علی و گرفتن حق حضرت بود، در همه جا عدالت را انجام داد. بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله) برنامه عمر را در تحت عنوان خدا، پیغمبر و قرآن و خصوصاً عدل به گوش عمر فرمود، همانطور که اذان و اقامه را در گوش نوزاد تا هفت روز پس از تولد میگویند.» [3]
این سخن صالح علیشاه نیز ازجمله سخنانی است که در هیچیک از منابع تاریخی و روایی شیعه وارد نشده است. اما در مورد عدالت عمر نیز گفت که بالاترین بیعدالتی عمر همین بس، که بیعت خود با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در غدیر خم را نادیده گرفت و خلافت را از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) غصب کرد.
ابو حامد غزالی که یکی از عالمان سرشناس و معروف اهلتسنن و از بزرگان تصوف است نیز عدالت عمر و دیگر صحابه را اندیشهای موهوم میپندارد و در دو کتاب خود به نام سرالعالمین و کتاب المستصفی [4] به انکار آن میپردازد. وی اشارهای به بیعت خلیفه دوم در غدیر خم با حضرت علی (علیه السلام) و شکستن آن بیعت به علت قدرتطلبی و هوای نفس میکند. [5]
سخنان صالح علیشاه نشاندهنده عدم اطلاع او از منابع و دیدگاههای شیعه است که همچون اجداد و اقطاب سلسله خود راه نزدیکی به اهل تسنن را در پیش گرفته است.
پینوشت:
[1]. بیچاره بیدختی، محمدحسن (صالح علی شاه)، یادنامه صالح، نشر حقیقت، تهران، 1380 ش، صص 237 و 238
[2]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، محقق محمدباقر محمودی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ص 292
[3]. بیچاره بیدختی، محمدحسن (صالح علی شاه)، یادنامه صالح، نشر حقیقت، تهران، 1380 ش، ص 239
[4]. الغزالی الطوسی، أبو حامد محمد بن محمد، المستصفی، نشر دار الکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۳ هـ، ۱۹۹۳ م، ج 1، ص 265
[5]. الغزالی الطوسی، أبو حامد محمد بن محمد، مجموعه رسائل الإمام الغزالی، مکتبه التوفیقیه، قاهره، ص 483
افزودن نظر جدید