مناظره بر سر انحراف صوفیه

  • 1397/12/21 - 10:40
یکی از دراویش سلطان علیشاهی معتقد بود که در تصوف، انحرافی نیست، درحالی‌که بزرگان صوفیه برخلاف قرآن، شیطان را سیدالموحدین می دانند. این درویش، گناه شیطان را با گناهان و مفاسد انسان مقایسه کرد و به نوعی به‌دفاع از شیطان پرداخت. او همچنین خواستار این بود که هرکس با عقل خودش راه حق را انتخاب کند، درحالی که در همین فرقه، مرید اجازه داشتن هیچ عقیده‌ای را بدون اجازه مراد خود ندارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اینستاگرام بحثی داشتیم بر سر اینکه صوفیه ازجمله فرقه‌های منحرف است. در این بین، یکی از دراویش از در بحث وارد شد و گفت: از باب اطلاع دوستان محترمی که شاید این مباحث را دنبال می‌کنند عرض می‌کنم که این تهمت بزرگی نسبت به پیروان حقیقی تشیع علوی است. در این درگاه هر چه هست از وجود پربرکت و نازنین ائمهٔ اطهار (علیهم السلام) است و پایه و اساس دین مبین اسلام با احدی سر جنگ و بی‌احترامی ندارد. قطعاً انسان‌های حقیقت‌جو و خداترس از دروغ و تهمت بیزار هستند و جهت یافتن حقیقت نبوی و روش علوی تلاش خواهند کرد. در پایان عرض می‌کنم که تبلیغات سوء، در تمام ادوار تاریخ بوده و هست و خواهد بود. بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد // ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد.

من: انحراف تصوف و سران آن، تهمت نیست که توهین باشد! و اینکه فرمودید که بر اساس دین اسلام، تصوف با احدی سر جنگ ندارد، خود انحراف ژرفی است... چراکه قرآن کریم شیطان را دشمن آشکار معرفی می‌کند ولی سران صوفیه مثل غزالی و عین القضات همدانی و ابوالقاسم گورکانی و... برای او مقام و منزلت خاصی قائل هستند و حتی برخی او را سید الموحدین [1] قلمداد می‌کنند.

صوفی: تا جایی که متوجه شدم، شما هیچ‌کس را قبول ندارید! نه از علمای گذشته، نه از بزرگان متأخر، فقط و فقط مرغ یک‌پا دارد. اما در مورد ابلیس که فرمودید بله حق با شماست، دشمن بزرگ شیطان است اما تا جایی که در قرآن و روایات رسیده ابلیس نه زنا کرد، نه لواط کرد، نه دزدی کرد، نه دروغ گفت، نه تهمت زد، نه شرب خمر کرد، نه حقی را ناحق، نه اختلاس، نه ظلم، تنها جرم ابلیس نافرمانی و سجده نکردن به آدم بود و پیش از آن امام ملائک در عرش بود و در مقابل عدهٔ بی‌شماری از آدم‌های به‌ظاهر موجه، تمام اعمال منافی عفت را انجام می‌دهند و از خون هزاران آدم کاخ می‌سازند و ظلمشان بیداد می‌کند نهایتاً از روی ریا و خدعه نماز می‌خوانند روزه می‌گیرند و خلق را گمراه.... خب اگر ابلیس با آن ویژگی‌ها دشمن بزرگ است اسم این آدم‌ها چیست؟ تنها عرض من یک جمله است خداوند به انسان عقل و شرافت داده است. بهتر نیست به عقل و شرافت انسان‌ها توهین نکنیم و اجازه بدهیم خودشان با مدد از خدای متعال حقیقت را درک کنند؟

من: اگر منظور شما از علمای گذشته امثال غزالی و عین القضات و.. است، صدالبته که این اشخاص امام المضلین بودند و تابعین ایشان نیز به ایشان خواهند رسید که یحشر کل امة مع امامهم. شما دارید بحث رو به حاشیه می‌کشید و می‌خواهید طفره برید چون بحث عذرتراشی صوفیه برای گناه ابلیس و مقدس جلوه دادن شیطان، خود انحراف آشکاری است که مخالف صریح آیات قرآن است. اما شما چرا از این‌همه نمونه‌های فساد و خیانت نام بردید ولی از کشتن جوان‌ها توسط دراویش نگفتید؟ چرا از اغتشاشات دارویش در شهرهای مختلف نگفتید؟

اما در مورد توصیه آخر شما باید عرض کنم که اولاً عقل، درک و فهم، وسیله‌ای برای شناخت حجت خداست که مع الاسف در تصوف از این ابزار یا استفاده نمی‌شود یا برای مصالح نفس اماره از آن بهره برده شده و الا اگر درست استفاده می‌شد باید به این امر منتج می‌شد که معصومین (علیهم السلام) ۱۴ نفرند و تنها راه رسیدن به‌حق، راه اهل بیت (علیهم السلام) است و بقیه راه‌ها باطل، نه اینکه بگوید طرق الی الله بعدد انفس خلق است!!!
ثانیاً شما در حالی مدعی این هستید که هر کس باید با عقل خودش تصمیم بگیرد و به حقیقت برسد، که کیوان قزوینی در سخنانی افشاگرانه از اختیاراتی برای قطب می‌گوید که در یک نمونه آن، مرید اجازه ندارد عقیده‌ای را قبل از اینکه به تأیید و امضاء قطب برسد برای خود داشته باشد. او در این‌باره می‌گوید: «معارف روحیه و عقاید قلبیه اگر با امضاء من باشد، مطابق واقع است و اصول دین است و معرفه الله و ایمان به مبدأ و معاد است؛ و اگر از راه برهان بی امضاء من باشد، گرچه عین همان باشد، خطا و خلاف واقع است. هرچه را که من گفتم صحیح، صحیح است.»[2] طبق سخن خود شما آیا در این جمله به عقل و شرافت مریدان توهین نشده است؟ چرا سخنی که انسان باعقل خودش اختیار کرده و صحیح هم هست باید به امضاء و تأیید قطب و مراد برسد؟ آیا این توهین به عقل و شعور مرید نیست؟ آیا این انحراف نیست؟

پی‌نوشت:
[1]. غزالی، احمد بن محمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، به کوشش احمد مجاهد، نشر دانشگاه تهران، 1376، ص 60
[2]. کیوان قزوینی، حاج شیخ عباسعلی، استوار رازدار، به اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران، 1387، ص 164

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.