اعدام حلاج به حکم فقها و بزرگان صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حلاج ازجمله منحرفترین صوفیانی به شمار میرود که عقاید و انحرافات او از عذرتراشی برای گناه شیطان تا عقاید کفرآمیزش به حدی بود که بسیاری از بزرگان مذاهب و فرق، را بر آن داشت که حکم به کفر او دهند. اما برخی از صوفیه این حکم را برخاسته از دشمنی با عرفان و تصوف میدانند. یکی از صوفیه این ها را از تفاوت دیدگاهها میدانست و گفت: دید بزرگان با دید افراد عادی فرق دارد، درک مفهوم سخنان آن بزرگان برای افراد عادی سخت است.
من: وظیفه ما مطابقت دادن هر سخنی با قرآن و احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) است. اگر مطابقت داشت که میپذیریم ولی اگر مخالفت داشت، ذرهای برای ما ارزش نخواهد داشت. مثل همین بحث "اعتذار ابلیس" که متصوفه آن را مطرح کردهاند ولی کاملاً با قرآن و احادیث، مخالفت و مغایرت دارد. حتی ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز مردم را از سخنانی که به آنها نسبت داده میشود ولی مخالف قرآن کریم است بر حذر داشتهاند.
صوفی: پیوسته در طول تاریخ دانشمندان و حکما و عرفا و اهل معرفت را آزار داده یا کشته و یا تبعید کردهاند. این کوته اندیشیها و بخلورزیها و حسدهای انسانهای بیمار تا به امروز هم ادامه دارد و به اشکال مختلف و روشهای نوین! آنها را تکفیر میکنند. چراکه آنها اهل علم و فضل و دانش بودند.. که به دار جهالت آویخته شوند. در مورد اینکه میگویید این عقیده با قرآن مغایرت دارد باید بگویم که پاسخ تمام سؤالات و تمام اسرار در قرآن است، اما بهوسیله خالق محافظت میشود و کسی که محرم نیست از این کتاب عظیم، چندان بهرهای نمیبرد. شاید شما با کلام وحی چندان آشنا نیستی و در حجابی، نه امثال حلاج که هر سخن و جملاتش، عالمی است و اسرارها.
من: اولاً حکم اعدام و کشتن حلاج توسط همه مذاهب شیعه و اهل سنت و خود بزرگان صوفیه مثل جنید بغدادی صادر شد. پس نمیتوانید بگویید که انسانهای کوتهفکر و حسود و ... این کار را کردند. چون در این صورت خودتان را رد کردهاید. مطلب بعد اینکه چه کسی گفته که کسانی مثل حلاج و عین القضات محرم اسرار الهی و قرآن هستند. اگر اینطور بود که شما میگویید، پس چرا خود صوفیه حکم به اعدام حلاج کردند. ثانیاً محرم اسرار الهی فقط اهل بیت (علیهم السلام) هستند و بس. عرفا و بزرگان دینی فقط تا مقداری که معرفت پیدا کردند از قرآن بهره میبرند ولی هیچگاه بهره و معرفتشان بهاندازه اهل بیت (علیهم السلام) نمیرسد. درنتیجه آنچه در اهل بیت (علیهم السلام) صدق میکند برای افرادی همچون حلاج یا عین القضات بکار نبرید.
صوفی: راه حق قربانی میخواهد، همانطور که حضرت ابراهیم (علیه السلام) حضرت اسماعیل (علیه السلام) را به قربانگاه برد، جنید هم حلاج را درراه عرفان و تصوف قربانی کرد و از ثمره خون اوست که مرام عرفانی تا قیامت باقی است. غافل شمایید که این حقایق را نمیتوانید درک کنید.
من: پس خودتان قبول دارید که اعدام حلاج بهحکم خود جنید بغدادی از بزرگان خود شما بوده. ابراهیم (علیه السلام) پیامبر و معصوم بود و پسرش را به دستور خدا به قربانگاه برد. تاریخ و قرآن گواهی میدهند که به خاطر حسن نیتش، عملش قبول شد ولی حلاج چطور، که جنید بغدادی بزرگ صوفیه در آن زمان، حکم به کفرش کرد؟! درواقع حلاج قربانی نیت پلید جنید شد و بجای اینکه از قربانگاه رهایی پیدا کند از قالب بدنش رهایی یافت و مُرد!
صوفی: برخی معتقد هستند که این حکم، یک تبانی برعلیه حلاج بوده.
من: فقهایی که حکم به تکفیر حلاج دادند از یک گروه یا یک مذهب خاص نبوده، بلکه از هر یک از مذاهب اسلامی چند تن از فقها حکم به تکفیر او کردند. فقهایی از میان امامیه مثل عموم مجتهدین اخباریون یا از زیدیان مثل ابو یوسف قزوینی، حلاج را کافر خواندند [1] و از حنابله مثل ابن جوزی و ابن تیمیه مخالف سرسخت حلاج و عقایدش بودند. همچنین اکثریت فقهای مالکی او را خارج از دین دانستهاند. از میان فقهای حنفی و شافعی نیز فقهایی هستند که حکم به کفر حلاج کردهاند. پس نظریه تبانی هم با توجه به تنوع حکم مذاهب فقهی اسلامی در کفر حلاج، کاملاً نادرست است.
صوفی: خوب این به خاطر دشمنی علمای اهل ظاهر با تصوف بوده.
من: آیا دو صوفی بزرگ همعصر او یعنی جنید بغدادی که شما او را سیدالطائفه لقب دادید و جریری که حکم به کفر حلاج دادند، هم از علما و فقهای اهل ظاهر بودند؟ نه نبودند از خود شما صوفیه بودند. حتی نظریاتی از خود صوفیه وجود دارد که نشان میدهد صوفیان همعصر او نیز در حکم دادن به کفر و قتل حلاج، دست داشتند. یکی از این نظریات این است که میگوید: «این عمل صوفیان ایرانی نتوانست آتش خشم صوفیان صحوی را آرامش یا تسکینی دهد و کشمکش و منازعه بین طرفداران این دو ادامه پیدا یافت، تا در سال 309 قمری مردی به نام حسین بن منصور حلاج را با فجیعترین و وحشیانهترین وضعی به قتل رسانیدند. پیروان مکتب صحو پس از ارتکاب جنایتی تا این حد هولناک و وحشیانه، خود را در پناه خلیفه عباسی قرار دادند.» [2] درنتیجه بزرگ خواندن حلاج، کاری ساده لوحانه است چراکه همعصران و هممسلکان وی نیز عقاید او را کفرآمیز و غیرقابلقبول خواندند.
پینوشت:
[1]. میرآخوری، قاسم، تراژدی حلاج در متون کهن، شفیعی، تهران، 1386، صص 11 و 13
[2]. عبدالصمدی، محمود، سیری در تصوف و عرفان ایران، نشر شرق، تهران، 1361، صص 21 و 22
دیدگاهها
ناشناس
1401/06/27 - 17:44
لینک ثابت
به فرض اینکه حلاج کافر بود،
saman
1401/06/27 - 17:46
لینک ثابت
حلاج ادعای خدایی داشت و سحر
mahdi121
1401/06/28 - 07:38
لینک ثابت
سلام
افزودن نظر جدید