دلایل عدم نقل حدیث غدیر توسط صحابه

  • 1397/08/05 - 14:07
قضیه غدیرخم و انتصاب حضرت علی (علیه‌السلام) یکی از قضایای مهم تاریخ صدر اسلام است؛ اما بعد رحلت پیامبر فرمایشات پیامبر را فراموش و خلافت را غصب کردند. طبرانی می‌نویسد: «پیامبر فرمود: کینه‌هایی مردم نسبت به علی در دل دارند و زمانی آشکار می‌شود که من دعوت حق را اجابت گویم.»

متن مقاله
قضیه غدیرخم و انتصاب حضرت علی (علیه‌السلام) یکی از قضایای مهم تاریخ صدر اسلام است؛ اما بعد رحلت پیامبر فرمایشات پیامبر را فراموش و خلافت را غصب کردند. طبرانی می‌نویسد: «پیامبر فرمود: کینه‌هایی مردم نسبت به علی در دل دارند و زمانی آشکار می‌شود که من دعوت حق را اجابت گویم.» حاکم نیشابوری می‌نویسد: «از علی نقل شده که از خبرهایی که پیامبر مرا نسبت به آن آگاه کرد این بود که پس از من، مردم با حیله‌گری با تو رفتارمی‌کنند.» عده‌ای نیز از جیش اسامه تخلف کردند، شهرستانی می‌نویسد: «گروهی گفتند بیماری پیامبر سخت شده، ما طاقت دوری وی را نداریم، می‌مانیم تا ببینیم کار ایشان به کجا می‌کشد.»

متن مقاله
قضیه غدیر خم و انتصاب حضرت علی (علیه‌السلام) یکی از قضایای مهم تاریخ صدر اسلام است؛ اما بعد رحلت پیامبر فرمایشات پیامبر را فراموش کردند و جنازه حضرت را زمین گذارده و برای تصاحب خلافت در سقیفه جمع شدند. گروهی از صحابه با انکار غدیر قصد تلافی کینه‌های فروخورده را داشتند از جمله:
طبرانی به نقل از ابن عباس می‌نویسد: «ابن عباس می‌گوید: من با پیامبر و علی از کوچه‌های مدینه خارج شدم و گذر ما به باغی افتاد، عرض کردیم چه باغ زیبایی؛ آن‌گاه پیامبر خطاب به علی فرمود: یا علی! در بهشت برای تو بهتر از آن است، ... بعد پیامبر گریه کرد. سپس علت گریه را من از پیامبر پرسیدم؟ فرمود: به خاطر کینه‌هایی که مردم نسبت به علی در دل دارند و زمانی آشکار می‌شود که من دعوت حق را اجابت گویم...»[1]
هم‌چنین تشکیل سقیفه، حیله و ترفند برخی از صحابه برای تصاحب خلافت بود، لذا حاکم نیشابوری می‌نویسد: «از علی نقل شده که فرمود از خبرهایی که پیامبر مرا نسبت به آن آگاه کرد این بود که پس از من، مردم با حیله‌گری با تو رفتارمی‌کنند.» حاکم نیشابوری پس از نقل این حدیث می‌گوید: «سند این روایت صحیح است، اما مسلم و بخاری آن را روایت نکرده‌اند.»[2]
حضرت علی (علیه‌السلام) نیز در پاسخ به شخصی که پرسید: چگونه شما را که از همه سزاوارتر بودید، از مقام خلافت کنار زدند، فرمود: «آن ظلم و خودکامگی که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالی بود که ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندی با رسول خدا استوارتر بود. جز خودخواهی و انحصارطلبی چیزی دیگری نبود، که گروهی بخیلانه بر کرسی خلافت نشستند و گروهی سخاوتمندانه از آن دست کشیده و رهایش کردند.»[3]
و نیز برخی از صحابه از سرکشان جیش اسامه بودند که مورد لعن و نفرین پیامبر قرار گرفتند که از جمله ایشان خلفای غاصب بودند که با سخن بی‌اساس مخالفت با دستور پیامبر کردند، شهرستانی در کتاب خود می‌نویسد: «... گروهی دیگر گفتند بیماری پیامبر سخت شده، ما طاقت دوری وی را نداریم، می‌مانیم تا ببینیم کار ایشان به کجا می‌کشد.»[4]
و برخی از صحابه از اصحاب صحیفه ملعونه بودند که ابی بن کعب آن را در جریان نماز یادآور شد: «... پس (ابی بن کعب) سه مرتبه به خدای کعبه قسم خورد و گفت که اصحاب صحیفه هلاک شدند. سپس گفت به خدا سوگند! من برای ایشان ناراحت نیستم. برای کسانی‌که توسط آنان گمراه شدند ناراحتم، از ابویعقوب پرسیدم مقصود وی از اصحاب صحیفه چه کسانی بود؟ پاسخ داد کسانی‌که حکومت و خلافت را به دست گرفته‌اند.»[5]
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان

پی‌نوشت:

[1]. «عن ابن عباس قال خرجت انا و النبیّ(ص) و علی رضی الله عنه فی حشان المدینه... ثم أوما بیده الی راسه و لحیته ثم بکی حتی علی بکاوه قیل مایبکیک قال ضغائن فی صدور قوم لایبدونها لک حتی یفقدونی.» معجم الکبیر، طبرانی، مکتبه الزهراء،موصل، عراق، ج11 ص73 حدیث11084.
[2]. «عن علی رضی الله عنه قال رسول الله(ص) انّ مما عهد النبیّ انّ هذه الامه ستغدر بی بعده -هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرّجاه.» مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص150 حدیث4676.
[3]. «اما الاستبداد علینا بهذا المقام و نحن الاعلون نسباً و الاشدون بالرسول نوطاً فانّها کانت اثره شحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین...» نهج البلاغه، سید رضی، نشر جاویدان، قم، ایران، ج2 ص63 خطبه162.
[4]. «... و قال قوم قد اشتدّ مرض النبّی(ص) فلا تسمع قلوبنا مفارقته و الحاله هذه فنصبر حتّی ایّ شی یکون من امره.» ملل و نحل، شهرستانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان،ج1 ص23.
[5]. «... فقال هلک اهل العقده و ربّ الکعبه ثلاثاً ثمّ قال والله ما علیهم آسی علی من اضلّوا قال قلت من تعنی بهذا قال الامراء.» الصحیح، ابن خزیمه، مکتب الاسلامی، بیروت، لبنان، ج3 ص33 حدیث1573.
سنن، نسایی، دارالفکر، بیروت، لبنان،ج2 ص88 حدیث808.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.