توجیه صوفیان در ترک عبادت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شریعت گریزی و ترک عبادتهایی همچون نماز، روزه و یا حج توسط برخی متصوفه از مهمترین انحرافات صوفیه به شمار میرود. این در حالی است که همواره صوفیه منکر این امر بوده و آن را از اساس منکر شده و آن را دروغی بیش نمیدانند. اما واقعیت این است که در بین صوفیان، بزرگانی همچون حلاج یا عین القضات همدانی یا خود ترک صلات کرده یا امر به ترک صلات کردهاند.
صوفی: این چه دروغ و افترائی هست که به بزرگان دین میزنید. این مسئله بافته ذهن بیمار شماست. عرفا کجا و این تهمتها کجا؟
من: نورعلیشاه ثانی قطب دوم فرقه صوفی گنابادی ادعا میکند که: «پس از یقین عبودیت نیست، ربوبیت است، تکلیف نیست، لذت و شکر است.»[1] اینکه بافته ذهن من نیست. جمله معروف قطب دوم فرقه سلطان علیشاهی است که معتقد است که بعد از رسیدن بهیقین، دیگر نه تکلیفی در میان است و نه بندگی.
صوفی: اینجا منظورش ترک عبادت نیست. منظور این است که عبادت در این مرحله برای شکر خدا به خاطر رسیدن بهیقین است و اینکه دیگر عبادت برای او سخت نیست بلکه در این مرحله از نماز لذت میبرد و مشقتی برایش ندارد.
من: مگر قبل از رسیدن بهیقین، نماز این شخص، نمیتوانست نشانهای از شکر خدا باشد. یا اینکه قبل از رسیدن بهیقین نمیتوانست از نمازش لذت ببرد.
صوفی: بله ولی الآن دیگر نماز برایش شیرین و لذتبخش است.
من: این یعنی چی؟ یعنی امکان ندارد نماز برای کسی که به مرحله یقین نرسیده است، شیرین و لذتبخش باشد؟
اگر منظور ترک تکلیف و عبادت نیست، پس چرا حلاج که به قول شما به بالاترین مراتب کمال و یقین دست پیدا کرد، نماز رو ترک کرد؟ عین القضات همدانی درباره حسین بن منصور حلاج مینویسد: «بسیار کس بود که هیچ عمل نکند از آنجا که به طریق است. اما او یک نفس خالی ننشیند از فکر و ذکر یوم التغابن و آید که تو را نماز فرا کردن چه آورد و منصور را از نماز کردن چه واداشت "یحشر الناس علی نیاتهم" نه به عمل است، که به دل است.»[2]
صوفی: اینکه نمیگوید حلاج نماز را ترک کرد، میخواهد بگوید حلاج بیشتر اهل ذکر و فکر بوده تا اعمال ظاهری، لذا نیت و دل او پاک بوده.
من: صراحتاً میگوید آیا میدانی چرا حلاج از نماز سرباز زد؟ چون انسانها بهحسب نیتشان محشور میشوند و این به عمل نیست، بلکه به دل است و دل و نیت پاک حلاج را دلیل ترک نماز توسط او میداند.
پس در این صورت تکلیف شرع مقدس چه میشود؟ خوب اگر نیت صادقانه و دل پاک، برای کمال و سعادت انسان کافی بود، دیگر چه نیازی به اوامر و نواهی الهی بود. خداوند متعال نیز باید چیزی غیر از شرع مقدس برای انسانها قرار میداد.
صوفی: به نظر اهل عرفان و تصوف، نماز بهظاهر نیست، بلکه نماز کار دل است و حلاج همواره دلش در حال نماز بوده.
من: چه جالب! وقتی به کتب خود صوفیه مراجعه میکنیم، عین هم توجیهات را برای فرار از نماز و شریعت آوردهاند ولی غزالی از بزرگان صوفیه درباره این توجیهات میگوید: «دیگر از این قوم باشند چنانکه طاقت گذراندن فرایض و ترک معاصی ندارند... گویند (عبادات) کار دل دارد و بهصورت نظر نیست، دل ما همیشه اندر نماز است و با حق است و ما را بدین اعمال حاجت نیست، که این برای مجاهده کسانی را فرمودهاند که ایشان اسیر نفس خویشتن گشتهاند و راه فرا حقیقت نمیدانند و چنین قوم کافرند و خون ایشان به اجماع امت حلال است.»[3] اعتراض غزالی نشان از واقعیت داشتن ترک شریعت، توسط برخی از سران تصوف و فرقه آنها دارد.
پینوشت:
[1]. گنابادی، ملاعلی (نورعلیشاه ثانی)، صالحیه، ناشر دانشگاه تهران، 1351، حقیقت 398، ص 185
[2]. عین القضات، عبدالله، نامههای عین القاضات، مصحح منزوی علینقی، ناشر منوچهری، تهران، 1362، ج 1، ص 73 و 74
[3]. غزالی، محمد، کیمیای سعادت، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1364، ج 2، ص 308
افزودن نظر جدید