سید برهان الدین محقق ترمذی عارف یا صوفی؟
مطلب اجمالی_ سید برهانالدین محقق ترمذی را از عرفای قرن هفتم برشمردهاند درحالیکه او عارف نبوده و صوفی بود و سیره و روشی صوفیانه داشت. ترمذی را پیشگویی معرفی کردهاند که از ضمائر افراد آگاه بود. [رساله فریدون سپهسالار، ص ۱۶۵] اما نمیتوان پیشگوییها و کشف و شهودهای او را رحمانی دانست. زیرا تمام قدرتها و کشف و شهودهای او همچون مرتاضان هندو برخاسته از ریاضتهای غیرشرعی و طاقتفرسای او بود. چنانچه مرتاضان هندو نیز از گذشته و ضمائر برخی افراد سخن گفتهاند. برخی محققین و نزدیکانش، چله نشینی او را دوازده سال نقل کردهاند. [رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد، ص ۳۷] آخرالامر سید ترمذی نیز همچون دیگر صوفیان دست از شریعت شسته و رسیدن به حقیقت و مقامات عالیه الهی را بهانه خود قرار داد. گویا فقط این صوفیان هستند که به حقیقت رسیدهاند و ائمه اطهار (علیهم السلام) از رسیدن به حقیقت بازماندهاند.
پینوشت:
[سپهسالار، فریدون، رساله فریدون سپهسالار، به کوشش سعید نفیسی، نشر کتابخانه اقبال، تهران، ۱۳۲۵ ش؛ ص ۱۶۵]
[فروزان فر، بدیعالزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی، نشر زوار، چاپ سوم، تهران، ۱۳۵۴؛ ص ۳۷]
مطلب تفصیلی_ سید برهانالدین محقق ترمذی معروف به سیّد سردان را از عرفای قرن هفتم برشمردهاند درحالیکه او عارف نبوده و صوفی بود. زیرا سیره و روش او سیره علما و عرفای حقیقی شریعت گرا نبود و سیره و روشی صوفیانه داشت. ترمذی مشهور به «سید سردان» بود، زیرا گفته شده بر ضمائر افراد آگاه بود و پیشگویی میکرد. [1] بیشک باید قدرت پیشگویی ترمذی را از ریاضتهای او دانست، چنانچه صوفیان قدیم برای کسب قدرتهای خارقالعاده، سالیان سال دست به ریاضتهای غیرشرعی میزدند. ترمذی هم از این قاعده مستثنی نبوده چنانچه برخی محققین و نزدیکانش، چله نشینی او را دوازده سال نقل کردهاند. [2] کما اینکه که افلاکی میگوید: «بعد از اینکه سید ترمذی مرید بهاء ولد شده بود، مضطرب و بیقرار شده و ریاضتی عظیم نمود، سروپای برهنه دوازده سال در بیشهها و کوهستان میگشت، و انباچه ای داشت که پر از آرد جو کرده و در مدت ده روز باری سه دانه بُغراق میساخت و افطار میکرد، تا حدی که از غایت گرسنگی بهکلی دندانهایش رفته بود و تا صاحب مکاشفات نشد دست از ریاضت نکشید.» [3] یا اینکه از مولوی نقل شده است که: «ریاضت سید ترمذی به حدی بود که ده، پانزده روزی چیزی افطار نمیکرد و چون نفسش تقاضا میکرد، سید برمیخاست و به دکان رواسی (کلهپزی) میرفت و در ظرفی که آب سر را برای سگان میریختند و در آنجا بقیهای که مانده بود را قصد نوشیدن میکرد و میگفت: ای نفسک فضول، دسترس من همین قدرست، معذورم دار و دیگر زحمتم مده، اگر سر نوشیدن داری بنوش.» [4] همین ریاضتهای غیرشرعی او بود که باعث شد صاحب قدرتها و کشف و شهودهای فراوانی شود تا جایی که شاگردان او همچون مولوی او را انسانی الهی و فانی شمرده و در حق او بگوید که: «در حجره مدرسه در هر شبی هشتاد بار خداوند باریتعالی به سید ترمذی تجلی میکرد و در هر باری سید نعرهه ها میزد و مناجاتها میکرد.» [5] درواقع نمیتوان پیشگوییها و کشف و شهودهای او را رحمانی دانست. زیرا تمام قدرتها و کشف و شهودهای او به اعتراف شاگردان و نزدیکانش برخاسته از ریاضتهای غیرشرعی و طاقتفرسای او بوده. چنانچه مرتاضان هندو نیز با ریاضتهای شاقه خود از ضمائر افراد پیرامون خود خبر داده و گاهی از آینده یا گذشته افراد نیز خبر میدهند. سید ترمذی همچون دیگر صوفیان آخرالامر دست از شریعت شسته و بهانه او رسیدن به حقیقت و مقامات عالیه الهی است. افلاکی دراینباره میگوید: «خاتونی بزرگ که "آسیه وقت" بود، مرید سید ترمذی شده بود و روزی به طریق مطایبه سؤال کرد که در جوانی مجاهده و ریاضات را به کمال رسانیده بودی، چه معنی میدهد که در این آخر عمری، روزه نمیگیری و اغلب نمازها نیز از تو فوت میشود. فرمود کهای فرزند! ما همچون شتران بارکشیم، بارهای گران کشیده و شدائد روزگار چشیده و راههای دورودراز پیموده و قطع منازل و مراحل بیحد کرده، پشم و موی فروریخته، لاغر و نحیف گشتهایم. اکنون ما را چند روزی باز گذاشته و به جو بستهاند تا چون پرورده شویم برای عیدگاه وصال سلطان، قربانی گردیم. [6] ترمذی شریعت گریزی خود را پای خداوند متعال گذاشته و معتقد است که چون در جوانی ریاضت کشیده و سالها طی طریق و مراحل بسیار کرده است دیگر معاف از عبادت شده و مرگ خود را نیز همچون قربانی درراه خداوند میداند. سؤال اینجاست که چرا فقط این صوفیان هستند که به حقیقت رسیدهاند و از عبادت خداوند متعال معاف شدهاند؟ ولی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و سلاله پاکش از عبادت معاف نشده و تا آخر عمر خویش دست از عبادت و شریعت الهی نکشیدند. گویا ایشان اصلاً به حقیقت نرسیده و فقط این صوفیان هستند که به حقیقت رسیدهاند!
پینوشت:
[1]. سپهسالار، فریدون، رساله فریدون سپهسالار، به کوشش سعید نفیسی، نشر کتابخانه اقبال، تهران، ۱۳۲۵ ش؛ ص ۱۶۵.
[2]. فروزان فر، بدیعالزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی، نشر زوار، چاپ سوم، تهران، ۱۳۵۴؛ ص ۳۷
[3]. افلاکی، شمسالدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ص 61
[4]. همان، ص 69
[5]. همان، ص 63
[6]. همان، ص 65
دیدگاهها
سعید
1398/07/15 - 13:48
لینک ثابت
اتفاقا بر خلاف اون عکسی که
mahdi121
1398/08/13 - 11:29
لینک ثابت
سلام آقا سعید
افزودن نظر جدید