کرامت تراشی صوفیه برای مجلس سماع
مطلب اجمالی_ هرکدام از صوفیان سماع گر تعریف و تمجید خاصی از سماع داشتهاند و آن را قرب آور و عشقآفرین خوانده ولی ایشان پا را از این فراتر نهاده و برای مجلس سماع کرامتهای زیادی قائل شدهاند. در مقالات شمس آمده است که: «وقتی جنید بغدادی برای پیدا کردن جواب سؤال و مشکل خود نزد احمد زندیق میرود، به درخواست احمد زندیق به سماع میپردازند و آنچنان غوغایی در مُلک و ملکوت به پا میشود که جانهای مقدس (فرشتگان) آمدند و گفتند که اگر یک چرخ دیگر بزنی و به رقص خود ادامه دهی، بند افلاک از هم بگسلد و عالم هستی در هم بریزد.» [مقامات شمس تبریزی، ص 52] آنچه روشن است اینکه سبک تفکر و سیره و روش صوفیانه جنید بغدادی با شمس تبریزی و امثال او بسیار متفاوت است. همچنین چطور میتوان تصور کرد که اساس عالم هستی به خاطر یک رقص از هم پاشیده شود.
پینوشت:
تبریزی، شمسالدین محمد، مقامات شمس تبریزی، مصحح احمد خوشنویس، نشر عطائی، تهران، 1349، ص 52
مطلب تفصیلی_ هر یک از سماع گران صوفی در طول تاریخ به نحوی به تعریف و تمجید از سماع پرداختهاند. برخی سماع را قرب آور و برخی آن را عشقآفرین معرفی کردهاند ولی برخی دیگر در معرفی و تعریف از سماع، راه افراط را پیموده و سماع را قرآن پارسی و وحی ناطق پاک [1] معرفی کردهاند. ولی هیچ دلیل و مدرک اسلامی که اثبات کننده ادعاهای متصوفه در تعریف از سماع باشد وجود ندارد، جز کشف و شهود صوفیانه، که هیچ ارزش و اعتباری ندارد. اما جرأت و جسارت زیادی لازم بوده تا کسی باوجود روشن بودن دیدگاه اسلام درباره رقص و سازوآواز، اینچنین سخنان و تعاریف اغراقآمیزی به زبان آورد.
اما صوفیان سماع گر پا را فراتر نهاده و سماع را به محدوده کرامات خود وارد کرده و تا بدان جا پیش رفتهاند که برای رقص نیز کرامات متعددی نقل کردهاند. در مقالات شمس آمده است: «برای جنید بغدادی مشکلی پیش آمده بود که از حلّ آن درمانده بود. از غیب خطاب آمد که مشکل تو تنها به دست احمد زندیق یکی از مرشدهای صوفی گشوده خواهد شد. جنید شصت روز حیران و سرگردان در جستجوی احمد زندیق در شهر او میگشت. عاقبت جای او را در مسجد ویرانی پیدا کرد. همین که به محل وی نزدیک شد، احمد زندیق صدا زد: اهلا بالجنید، (جنید خوش آمدی) جنید در دل گفت، چگونه نام مرا میشناسد؟! احمد زندیق گفت: چگونه نام تو را ندانم؟ درحالیکه از زمانی که آن مشکل برای تو پیدا شد، من گرد خود میگردم و در این اندیشهام که چه پاسخی به تو بگویم! نمییابم پاسخ مناسبی که با تو بگویم! اکنون بهجای همه اینها چیزی داری برای گفتن؟ انگشتگی (بِشکن) بزن و چیزی بگو (آواز بخوان)! جنید شعر به آواز میخواند و احمد زندیق برخاست و رقصی چند بزد. شعرخوانی و بشکن زدن جنید از یکسو و رقص و چرخ زدن احمد زندیق از سوی دیگر، چنان غوغا و تزلزلی در مُلک و ملکوت انداخت که جانهای مقدس (فرشتگان) آمدند و گفتند که اگر یک چرخ دیگر بزنی و به رقص خود ادامه دهی، بند افلاک از هم بگسلد و عالم هستی در هم بریزد.» [2]
افراط در نقل این داستان به حدی زیاد است که باور آن برای خود صوفیان نیز سخت است. از سوی دیگر اگرچه جنید بغدادی از صوفیان مشهور است ولی سبک تفکر و سیره و روش صوفیانه او با شمس تبریزی و امثال او بسیار متفاوت است و هرچند او هم اهل سماع است ولی به اندازه شمس و مولوی دلباخته آن نیست. همچنین چطور میتوان تصور کرد که آسمانها و زمین به هم ریخته و اساس عالم هستی به خاطر یک رقص و بشکن زدن و آواز خواندن از هم پاشیده شود. درواقع اینچنین تصورات باطلی، فقط در مخیله صوفیان سماع باز میگنجد و لا غیر.
پینوشت:
[1]. تبریزی، شمسالدین محمد، مقامات شمس تبریزی، مصحح احمد خوشنویس، نشر عطائی، تهران، 1349، ص 306
[2]. همان، ص 52
دیدگاهها
امیر رضا خلدی
1400/12/03 - 07:27
لینک ثابت
دکان درویشان را پذیرا نیستم .
افزودن نظر جدید